چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

نقدی بر فیلم شک


نقدی بر فیلم  شک

به نظر می‌رسد که یک مدرسه مذهبی در دنیای سال ۱۹۶۴ مکانی غیر قابل نفوذ و مصون از هر گونه خطا و اشتباه بوده باشد. بخصوص که این مکان، مدرسه سَنت نیکُلاس در برانکس نیویورک باشد که …

به نظر می‌رسد که یک مدرسه مذهبی در دنیای سال ۱۹۶۴ مکانی غیر قابل نفوذ و مصون از هر گونه خطا و اشتباه بوده باشد. بخصوص که این مکان، مدرسه سَنت نیکُلاس در برانکس نیویورک باشد که توسط مدیر سخت‌گیر و با دیسیپلینی همچون خواهر آلوسیوس (مریل استریپ) اداره می‌شود. این خانم مدیر از دانش‌آموزها و راهبه‌ها نگهداری کرده و تسلط و کنترلی کامل و تمام و کمال در اداره مدرسه دارد. میان او و کشیش مدرسه نزاع و جنگی غیر رسمی وجود دارد. به نظر می‌رسد که درگیری پنهان آنها بر روی اصلاح و بازسازی قوانین مذهبی مدرسه متمرکز شده باشد و در این میان پدر فلین (فیلیپ سیمور هافمن) بر خلاف خواهر آلوسیوس مردی ترقی خواه و پیشرو در کلیسای کاتولیک محسوب می‌شود. کشیش مدرسه عاری از هرگونه اشتباه و لغزشی به نظر می‌رسد اما ظاهراً از جایی قافیه را به همکار خود باخته است. شاید بعضی‌ها بگویند که کاراکتر خواهر آلوسیوس خارج از قاعده رفتار می‌کند و رفتاری پرخاشجویانه و تند و تیز دارد و در نهایت آنچه را که مریل استریپ از وی ارائه می‌دهد غلوآمیز به نظر می‌رسد. اما این‌گونه نیست. من هشت سالگی‌ام را در مدرسه‌ای مذهبی گذراندم. واقعیت این است که رفتار هیچکدام از راهبه‌ها محبت‌آمیز نبود و من هیچ‌گاه تحت تاثیر آنها قرار نگرفتم مگر یکی از آنها که خواهر آمبروسِتا نام داشت. من هیچوقت فراموش نمی‌کنم که از خواهر گیلبِرتا مدیر مدرسه می‌ترسیدم و از او وحشت داشتم. او هیچگاه خواسته‌ها و نیات خود را بر زبان نمی‌آورد اما به نظر می‌رسید توانایی انجام هر کاری را دارد.

خواهر آلوسیوسِ «شک» از هر آنچه که متعلق به دنیای مدرن است متنفر و بیزار است، مثل خودکار. او آدمی دقیق و به دور از هرگونه اشتباه به نظر می‌رسد. اقتدار او اگر چه ناشی از دیسیپلین و نظم و ترتیب اوست لیکن قلب او سرشار از عطوفت و صمیمیت هم است، طوری که بسیاری از راهبه‌های تازه‌کار به راحتی تحت تاثیر او قرار می‌گیرند، همان اتفاقی که برای خواهر جیمزِ دوست‌داشتنی (اِمی آدامز) روی می‌دهد. این راهبه جوان تلاش می‌کند در کنار خواهر آلوسیوس بماند و از او چیزهای زیادی یاد بگیرد. به تدریج در طی پائیز و نیمسال تحصیلی اتفاقاتی می‌افتد که منجر به بحرانی می‌شود که شرایط را برای کاراکترهای اصلی فیلم دشوار می‌کند. در مدرسه سَنت‌نیکُلاس یک دانش‌آموز سیاه‌پوستِ آفریقایی-آمریکایی به اسم دونالد میلر (ژوزف فوستر) به تازگی به جمع دانش‌آموزان مدرسه پیوسته است. پدر فلین به این پسر سیاه‌پوست توجه خاصی دارد، کمک‌هایی به او می‌کند و بیشتر از بقیه هوایش را دارد، بخصوص در هنگام ورزش بیشتر با او تمرین می‌کند تا با دیگران. تا این‌جای کار هیچ شگفتی و چیز عجیب و غریبی در کار نیست و ظاهراً همه چیز به شکل عادی پیش می‌رود، به جز اینکه خواهر جیمز فراخوانده شدن دونالد از سر کلاس توسط پدر فیلین به کلیسا و خانه‌اش را غیر عادی تصور می‌کند. او تردید ندارد که عملی غیراخلاقی از سوی کشیش صورت گرفته و همین مسئله و شک و سوء‌ظن خود را به آلوسیوس گزارش می‌دهد. آلوسیوس هم فرصتی به دست می‌آورد تا پی در پی ضرباتی را به حریف قدیمی خود وارد کند. پدر فیلن هم بعد از مدتی مقاومت با تن در دادن به قضا و قدر و سرنوشت تا اندازه‌ای به اتهامی که از سوی آلوسیوس وارد شده صِحِه می‌گذارد.

اما «شک» در نظر ندارد تا یک نمایش نیمه‌واقعی تلویزیونی درباره امکان وقوع نژادپرستی و کودک‌آزاری باشد. کارگردانی فیلم را جان پاتریک شانلی بر عهده دارد، کارگردانی که برای «شک» دو جایزه معتبر پولیتزر و تونی را از آنِ خود کرده است. فیلم همان‌گونه که نام و عنوانش پیداست درباره شک است، آن هم زمانی‌که در دنیایی از قطع و یقین و مُسَلَمات به سر می‌بریم. از نظر آلوسیوس، پدر فلین به طور قطعِ یقین گناهکار و مقصر است. این کشیش بی‌گناه به نظر می‌رسد و حتی خواهر جیمز هم معتقد است که بدگمانی و سوء‌ظن‌اش به او نادرست بوده است. فلین به خوبی می‌داند که یک شایعه می‌تواند شغل و حرفه و آینده و در نهایت زندگی او را در هم بکوبد و به بادِ فنا دهد. او سه راه پیش رویش دارد، اینکه کناره‌گیری کند، یا به همه چیز اعتراف نماید یا برماندش پافشاری نموده و تمام فشارهای روحی عذاب‌آور ناشی از آن را بپذیرد.

مادرِ دونالد (ویولا دیویس) هم نگران اخراج شدن پسرش از مدرسه است. دونالد متهم به نوشیدن مشروبات الکلی شده، و از آن بدتر، حضورِ شخص پدر فلین و نوع رابطه او با دونالد است که این زن سیاه‌پوست را به شدت تحت فشار قرار می‌دهد. صحنه‌ای که خواهر جیمز مستقیماً برای دادن گزارش به خواهر آلوسیوس مراجعه می‌کند، یکی از نفس‌گیرترین صحنه‌هایی ست که در این سال‌ها دیده‌ایم. اما در مورد ۱۰ دقیقه آخرِ فیلم هم باید گفت یکی از مهیج‌ترین و پرشورترین پایان‌های تاریخ سینماست. تمام جان‌مایه و روح فیلم در این ۱۰ دقیقه و پایان آن نهفته است. در مورد نامزدی ویولا دیویس از سوی آکادمی اسکار شاید برای بعضی‌ها این شائبه پیش آمده باشد که نامزدی اسکار حق او نبوده است. او در طول فیلم چهره به چهره بازیگرانی برجسته و توانا قرار گرفته و این می‌تواند هر بازیگر کم نام و نشان و کم‌تجربه‌ای مثل او را مرعوب کرده و توانایی‌های او را تحت‌تاثیر قرار دهد.

شک. این موضوعِ موعظه و خطابه پدر فلین در آغاز فیلم است. وجود شک و تردید در کلیسا و ایالات متحده سال ۱۹۶۴ به خودیِ خود می‌تواند موضوع جالبی باشد. بعد از ترور کندی و آغاز جنگ ویتنام، شک و تردید به اطمینان خاطر جامعه آمریکایی صدمه و آسیب‌های فراوانی وارد کرد. سئوالی که در این‌گونه مواقع پیش می‌آید این است که چه چیزی می‌تواند باعث آسودگی خاطر و ایجاد اطمینان در شما شود؟ شرایط و وضعیت حاکم؟ یا وجود انگیزه‌ها؟ برخورد و تضاد میان آلوسیوس و فلین برخورد و تضاد میان قدیم و جدید، میان سنت و مدرنیسم و میان سنت و تغییر و تحول و میان خطاناپذیری و اطمینان و عدم اطمینان و تردید است. و شانلی ما را در میان شک و تردید به حال خود رها می‌سازد. من افرادی را می‌شناسم که کاملاً به نتیجه کارهایی که انجام می‌دهند اطمینان دارند و آنها از آن دسته آدم‌هایی هستند که باید حتما این فیلم را به تماشا بنشینند. آنها حتماً با فیلم مخالفت خواهند کرد. فیلمنامه «شک» با دقت و ظرافت نوشته شده و اجرا و کارگردانی قوی، حساب‌شده و تاثیرگذاری دارد. علت‌ها و انگیزه‌ها شروع و آغاز اندیشیدن ما برای هر کار و عملی هستند، و بدین‌گونه است که ما انسان‌ها هیچ‌گاه متوقف نخواهیم شد.