جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کیث وارد Keith Ward


کیث وارد Keith Ward

کیث وارد از چهره های برجسته در الهیات جدید است او دكترای الهیات از دانشگاه های كمبریج و آكسفورد دارد

کیث وارد از چهره‌های برجسته در الهیات جدید است. او دكترای الهیات از دانشگاه‌های كمبریج و آكسفورد دارد. تاكنون در دانشگاه‌های لندن، گلاسكو و كمبریج تدریس كرده است و هم‌اكنون استاد الهیات و علوم دینی و مدیر گروه الهیات در دانشگاه آكسفورد است. مهمترین كتابش‌هایش عبارتند از: اخلاق و مسیحیت (۱۹۷۰) خدا، صدفه و ضرورت (۱۹۹۶) خدا، ایمان و هزاره سوم (۱۹۹۸)دین و ماهیت انسان (۱۹۹۸) مفاهیم خدا (۱۹۹۸) و دین و جامعه (۲۰۰۰). هیچ یك از این آثار به فارسی ترجمه نشده است. او بویژه در آثار جدیدتر خود به حكمت‌ها و نگرش‌های ادیان بزرگ جهان و دستاوردهای معرفتی جدید توجه خاص دارد.

سال‌ها مسئله نسبت میان ادیان مختلف كنجكاوی‌ام را برانگیخته بود. در طول تاریخ نژاد بشر هزاران اعتقاد دینی وجود داشته است و اگر آن‌ها هیچ ادعای حقانیت نمی‌كردند، مسئله بزرگی وجود نداشت. اما امروزه ادیان بزرگی وجود دارند كه همه بر آنند كه حقیقت نهایی و مطلق راجع به طبیعت و سرنوشت انسان و ماهیت حقیقی اشیا را در اختیار دارند. مسئله فقط این نیست كه معلوم كنیم كدام یك از آن‌ها برحق است، بلكه این مسئله هم در میان است كه راجع به دیگران، آن دیگرانی كه بر خطا هستند، چه باید گفت. آیا آن‌ها یكسره نادرستند؟ یا آنكه همه آن‌ها هدف واحدی دارند و به راه‌های گوناگون به آن راهنمایی می‌كنند؟ آیا می‌توان چیزی از آن‌ها آموخت؟ و اگر این‌ طور است، چه چیز؟

این، سرآغاز مقدمه كیث وارد در كتاب مفاهیم خدا با عنوان فرعی تصاویر و انگاره‌های وجود الهی در پنج سنت دینی (چاپ سوم، ۱۹۹۸) است. او با محور قرار دادن پنج شخصیت برجسته و معتبر در پنج سنت دینی یعنی شنكره، از فیلسوفان برجسته و تأثیرگذار در كل تاریخ ادیان هند، رامانوجه، فیلسوف و متفكر دینی آیین هندو، آشواگسا از چهره‌های معتبر آیین بودا، ابن میمون در یهودیت، غزالی در اسلام و آكوئیناس در مسیحیت و سنجش و مقایسه میان آرای آن‌ها درباره وجود الهی، به این نتیجه می‌رسد كه شباهت قابل ملاحظه‌ای در ساختار اساسی دیدگاه‌های آنان وجود دارد، شباهت در رهیافت بنیادین آنان كه كیث وارد از آن به بینش تصویری (iconic vision) تعبیر می‌كند و نیز در نحوه فرارفتن از خود و تقرب جستن به وجود برین. هر سنت ویژگی‌ها و چارچوب وحیانی خاص خود را دارد كه به آن خصلت متمایزی می‌بخشد. كیث وارد با وجود بیان این مطلب، معتقد است كه در میان این سنت‌ها یك هسته مشترك اعتقادی درباره واقعیت غایی وجود دارد كه وی اصطلاحاً آن را آموزه دو وجهی می‌نامد و می‌افزاید: «تفاوت در تأكید و تفسیر این آموزه فقط در میان ادیان وجود ندارد. این تفاوت را در درون هر یك از سنت‌های دینی هم می‌توان یافت. البته دیدگاه‌های دینی مختلف در مورد وجود الهی یا حقیقت (the Real) از همه حیث با هم یكی نیستند، اما من فكر می‌كنم می‌توان به نحو قابل دفاع و موجهی گفت كه در میان لااقل فكورترین متألهان و فیلسوفان سنت‌های دینی بزرگ جهان نوعی همپوشانی و نزدیكی فكری وجود دارد.

این بدین معنا نیست كه هر سنت به یكسان قابل قبول است... من تصور می‌كنم مهمترین نتیجه‌ای كه از این پژوهش به دست می‌آید، این است كه سنت‌های بزرگ كاملاً متفاوت و ناسازگار با یكدیگر نیستند. در میان آن‌ها قرابت‌های فكری و عملی ژرفی هم وجود دارد.»

كیث وارد معتقد است كه چه بسا بسیاری از دینداران معمولی نسبت به عمیق‌ترین آموزه‌ها و تعالیم سنت‌های‌شان درباره خدا ناآگاهند. لذا كشف مجدد این تعالیم و اعتقادات می‌تواند به رشد شناخت و رواداری بینجامد و افراد را متوجه همانندی‌های عمیق میان سنت‌های دینی بسازد. در این حالت امكان گفت‌وگو و تعامل با سایر ایمان‌های دینی فراهم می‌شود و این خود می‌تواند بر عمق و غنای ایمان افراد بیفزاید.

● مقصود از «بینش تصویری» چیست؟

كیث وارد در ابتدای طرح مباحث‌اش می‌نویسد: خدا شخص عاقل و قدرتمندی كه از فاصله‌ای بس دور و به شكلی تهدیدآمیز ناظر ما باشد، نیست؛ خدا واقعیتی یگانه، نامتناهی و ازلی و ابدی است و فراتر از همه توانایی و قدرت انسان در توصیف رسای او قرار دارد، در عین حال به واسطه موجودات متناهی مقید به مكان و زمان جلوه‌گر می‌شود. مسئله این نیست كه وجود او به مثابه موجودی در كنار موجودات دیگر اثبات شود. آنچه بدان نیاز است، پروراندن این حس و آگاهی است كه دنیای موجودات متناهی می‌تواند نمایان‌گر واقعیتی نامتناهی باشد كه در فراسوی آن است و در عین حال در آن حضور دارد. لازم است یاد بگیریم كه اشیا و موجودات متناهی را دال بر ماورای آن‌ها ببینیم، باید آن‌ها را جلوه‌ها و مظاهری از ارزش و وجود بدین و صوری رؤیت‌پذیر از سرمدیت (eternity) بدانیم. این آن چیزی است كه من آن را «بینش تصویری» می‌نامم.

كیث وارد در ادامه می‌گوید: «چیزی كه به ما كمك می‌كند چنین حسی را در خود بپرورانیم علم یا فلسفه نیست، بلكه شعر یا موسیقی است. زبان دین مانند زبان شعر است و از بدعت‌های بزرگ راسیونالیسم (عقل‌گرایی) دوره پس از روشنگری است. كوشش در جهت تبدیل شعر به شبه علم، و نیز تبدیل صور و انگاره‌های دینی -كه كاركردشان برانگیختن حس الهی و سرمدی است- به شرح و توصیف دنیوی امور واقع غریب. به یك معنی حق با الحاد است. اما فقط در انكار خدایی كه هرگز نبوده و اعتقادی كه هرگز به قلب ایمان دینی راه نیافته است. خدا باوری سنتی در طلب آگاهی عمیقی از وجود نامتناهی است؛ آنكه برتر از نام و صورت است و در فراسوی شناخت تحلیلی و عقلی ما قرار دارد.» كیث وارد اصطلاح توماس آكوئیناس را در این‌جا مناسب می‌بیند: خدا وجود قائم به ذات خویش (esse subsistens) و به تعبیر دیگر دریای هستی بیكران (pelagum substantiae infinitum) است؛ وجودی كه انسان در برابر او در خوف میان هستی و عدم است (چنانكه دكارت در كتاب تأملات می‌گوید: من به یك معنی، موجودی هستم كه میان خدا و عدم جای دارم).

به اعتقاد كیث وارد مسئله دینی معاصر اثبات وجود یا عدم خدا نیست. آنچه باید آموخت این است كه متألهان و متكلمان بزرگ چه معنایی از مفهوم «خدا» مراد می‌كنند.

● شكل دینی زندگی

كیث وارد معتقد است «دین برخلاف نظر شلایر ماخر و تابعانش در درجه اول به معنای داشتن احساساتی معین نیست، چه احساس وابستگی مطلق و چه احساس خوف و خشیت مینوی (numinous awe) و نه بر خلاف آنچه وایتهد یك بار گفته بود عبارت است از كاری كه انسان در تنهایی‌اش می‌كند. گرچه تنهایی می‌تواند برای بسیاری از دینداران اهمیت داشته باشد.» به دید كیث وارد، شكل دینی زندگی را می‌توان به نحو بسیار سودمندی برحسب ساختاری مبتنی بر اعتماد (fiduciary) توصیف كرد. دین ساختار مفهومی‌ای به دست می‌دهد كه در آن، نگاه و نظری خاص نسبت به شرایط و حدود وجود آدمی ارائه شده است. سپس ضرورت رهایی یافتن از این شرایط محدودكننده را مطرح می‌كند و راه رسیدن به آن هدف و غایت را نشان می‌دهد. دین در این ساختار مبتنی بر اعتماد تا آنجا كه برای فائق آمدن بر این محدودیت‌ها ضرورت دارد، تعالیمی كلی راجع به ماهیت وجود غایی ارائه می‌كند. این ساختار به نحوی خاص توسط آموزه‌ها و تعالیم مرجع كه در كتاب‌های مقدس و در اجتماعی دینی محفوظ مانده است، تعیین می‌شود.

كیث وارد بدن ترتیب به ضرورت پایبندی به سنت و تعالیم كتاب‌های مقدس اشاره می‌كند، اما این پایبندی و ارتباط با سنت و تعالیم كتاب‌های مرجع دینی را پایبندی و ارتباطی ژرف و تازه و مرتبط با مقتضیات و شرایط زمان می‌داند. در این باره چنین می‌نویسد: «گام نهادن در راهی تیره است اگر بكوشیم در دین بی هیچ اندیشه‌ای به هر آنچه اجدادمان اعتقاد داشتند، معتقد باشیم. حتی سوای این واقعیت كه ما هرگز نمی‌توانیم كاملاً اطمینان داشته باشیم كه ایمان و اعتقادشان چگونه بوده است، یا چگونه آن‌ها را تفسیر و تأویل می‌كردند، بستر و فضای فرهنگی ما به قدری متفاوت است كه می‌توان گفت به یك معنی هر عصری باید ایمان خویش را از نو بسازد و بدان تازگی و طراوت ببخشد؛ ایمانی زنده و اثر گذار. اما این ساختن و طراوت بخشیدن به معنای فرار و فاصله گرفتن از سنت نیست. در واقع این خود نوعی دیگر از غفلت و كوری و گام نهادن در تیرگی‌هاست و این معنا را در خود نهفته دارد كه ما عالم مطلق‌ایم و از جریان‌های تاریخی به دور. اما واقعیت خلاف این است. ما در تاریخ به سر می‌بریم و گریزی از آن نداریم. نكته این‌جاست كه گذشته جزیی از درك و فهم عینی ما از جهان شده است؛ جزیی از داده‌هایی كه بر پایه آن‌ها پیش می‌رویم.»

در واقع كیث وارد به نوعی تعامل و تأثیر متقابل میان سنت و مقتضیات زمان قائل است. روشن است كه برای تفسیر سنت و «تازه كردن ایمان» به ملاك‌هایی نیاز است: كیث وارد در این میان به دو ملاك مهم اشاره می‌كند: ملاك معرفت شناختی از جمله برخورداری از انسجام درونی و ملاك اخلاقی. كیث وارد در ادامه می‌گوید: دین، راهی به رهایی (a path to Liberation) است و متضمن بصیرتی ژرف نسبت به وجود آدمی و دربردارنده قواعد و آدابی برای رفتار با دیگران. دین فكر و اراده را در كار می‌آورد تا آدمی از خود برون رود و تعالی بیابد(self-tran scendence) و به حقیقت مطلق تقرب جوید.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.