چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

خودسازی!


خودسازی!

قبل از ماه رمضان، پسرک ترازویی را که سر کوچه دید وسوسه شده بود خود را وزن کند. وزن کرد، ۵۳ کیلوگرم بود بعد از نماز عید فطر که به همراه مادر به خانه می آمدند باز پسرک ترازویی را دید …

قبل از ماه رمضان، پسرک ترازویی را که سر کوچه دید وسوسه شده بود خود را وزن کند. وزن کرد، ۵۳ کیلوگرم بود بعد از نماز عید فطر که به همراه مادر به خانه می آمدند باز پسرک ترازویی را دید که سر کوچه جلوی مغازه بقالی نشسته بود.

رفت و دوباره خودش را وزن کرد وای ۶۰ کیلوگرم، خدای من ۷ کیلو اضافه وزن در یک ماه؟! باید در رکوردهای جهانی گینس نامش را ثبت می کردند. خیر سرش تمام سی روز را روزه گرفته بود. تازه سه روز هم پیشواز رفته بود. آخه یکی نبود به این انسان بگوید مگر نه اینکه باید در ماه رمضان انسان کم تر بخورد و بیاشامد تا یاد مستضعفان و فقیران بیفتد و از حال و روز آن ها آگاه شود و دچار تحول و خودسازی و... شود ولی افسوس با روزه داری احساس گرسنگی و تشنگی که نکرد در ضمن مدام سنگین هم بود. چون سحر و افطار آن قدر می خورد که تا ساعت ها نمی توانست تکان بخورد. سحرها چلو خورش و میوه و نوشابه و... را تا مؤذن شروع به اذان نکرده می خورد. و بعد از نماز می خوابید. و حدود ساعت یک بعدازظهر برای نماز بیدار می شد و بعد از خواندن نماز و قرآن و مقداری تلویزیون دیدن و دراز کشیدن دوباره می خوابید تا افطار. تازه خدا را شکر که مدرسه ها تعطیل بود وگرنه چطور می توانست به مدرسه برود و درس بخواند. خلاصه این دختر قصه ما موقع افطار هنوز اولین کلام مؤذن از دهانش بیرون نیامده شروع به حمله می کرد.

ابتدا بشقاب خرما و زولبیا و کم کم شروع به شخم زدن سفره هفت رنگی می کرد که هیچ شباهتی به سفره فقرا و نیازمندان نداشت و خدا می داند که چه بلایی بعد از آن سر معده اش می آمد و این انسان روزه دار نه تنها حال محرومان و گرسنگان را درک نمی کرد، بلکه تازه به درد اغنیا که پرخوری و زیاده روی و اسراف است مبتلا شده بود. بعد از افطار و نماز و دیدن سریال ها و کمی کمک به مادر دوباره گرسنه اش می شد. و مادرش حدود ساعت ۱۲ شب دوباره غذاهای مقوی و خوشمزه و چرب را گرم می کرد و او می خورد. خلاصه این دختر روزه دار و معصوم خیلی گرسنه اش می شد. خب باید جون داشته باشه تا بتونه روزه بگیره. مادرش هم اصلا نمی گفت: چرا این قدر می خوری و با قربان صدقه می گفت بخور عزیزم! روزه می گیری ضعیف شدی. نوش جانت. خلاصه این دختر مهربان در ماه رمضان حسابی از خجالت شکمش درآمده بود. یکی نبود به این دختره بگوید. انسان روزه می گیرد تا یک ماه معده اش استراحت کند نه اینکه منفجر بشود. خلاصه امسال که گذشت. اما دختر روزه دار تازه فهمیده بود که علت به وجود آمدن ماه رمضان و خاصیت آن این است که انسان با کم خوردن و کم آشامیدن به یاد فقیران جامعه بیفتد و خودسازی معنوی را در پی داشته باشد. البته او تصمیم گرفته انشاءالله سال دیگر کمی روی خودش و این فریضه الهی کار کند.

فاطمه کشرانی/ تهران

(عضو تیم ادبی هنری مدرسه)