دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
تبیین ماهیت هنر اسلامی

انسان، هنرمند است و خودش هم هنر خداست. اسماء الله حسنا و همه اسماء که برای خدا به کار می بریم از جانب خود خدا رسیده است. ما نباید اسمی را بکار ببریم که از جانب خودش نرسیده باشد.
در آیات کریمه قرآن داریم: و ا ن من شئی الا و عنده خزائنه وما ننزله الا بقدر معلوم: هیچ چیزی در عالم هستی نیست مگر آنکه مخزن آن پیش ماست و ما به اندازه آن را فرو می فرستیم (ظاهر می کنیم). در تعریف هنر خیلی صحبت شده است، مثل تعریف زیبایی. بنا به ذکر تعریف ندارم ولی یک تعریف جامع و مانع که همه متفکران بپذیرند هنوز وجود ندارد و نخواهد داشت، چرا؟ زیرا هنر از انسان است ولی خود وجود انسان هنر است. حال انسان را تعریف کنید؟ حال فکر می کنید یک تعریف جامع و مانع از انسان تاکنون شده است که اختلافی در آن نباشد؟ هنر خداست! عجیب این است که خود خداوند هم آفرینش انسان را به عنوان هنر مطرح کرده است.
خداوند جمله ای در مقام آفرینش انسان دارد که به نظر می آید معنی شگفتی دارد. همه چیز ساخته اراده خداست. ولی خداوند می گوید: فتبارک الله احسن الخالقین. خداوند به خودش تبریک عرض می کند! چیز عجیبی است! چه تبریکی داشت! مگر چه آفرید؟ هنر بود. آفرینش انسان هنر بود و هنر هم از انسان است. هیچ موجود هنرمندی غیر از انسان در عالم وجود ندارد. جبرئیل و اسرافیل و یا حیوانات هنرمند نیستند. ممکن است حیوانی را خوب تعلیم دهیم تا برقصد ولی هنرمند نیست. او حالتی انعکاس و شرطی را بروز می دهد. طوطی حرف می زند و... ولی هنرمند نیستند. در حین عمل قدرت تصمیم گیری ندارد که عملی غیر از آن انجام دهد.
پس باید انسان را تعریف کرد و بگوییم انسان، حیوان هنرمند است و خودش هم هنر خداست. اسماء الله حسنا و همه اسماء که برای خدا به کار می بریم از جانب خود خدا رسیده است. ما نباید اسمی را بکار ببریم که از جانب خودش نرسیده باشد. مثلا کلمه واجب الوجود. همه حکما می گویند خداوند واجب الوجود است. ولی در دعا یا نماز نباید بگویی یا واجب الوجود. در صورتی که کلمه خوبی است. علت العلل و مسبب الاسباب است بلکه باید برای خودش فقط اسم خودش را بکار ببرید.
ولی هنرمند را خدا نگفته است. خدا خیلی اسم ها دارد. خالق، عالم، لطیف، خبیر، بصیر و الی آخر و به ازاء هر اسم و صفت یک مظهر در عالم دارد.
قادر؛ پادشاهان مظهر شاهی حق، عالمان و عارفان مرآت آگاهی حق اند. هنرمندان مظهر چه اسمی از اسماء الله الحسنی هستند؟ بدیع. آنجا که می فرمایند: بدیع السماوات والارض. بدیع از مبدع هم بالاتر است. بدیع صفت مبالغه است؛ بدیع یعنی همان خالق ولی با یک چیز اضافه.
در خلق و بدیع هر دو آفرینش است ولی بدیع خلق تنها نیست بلکه خلق خاصی است؛ بدعت و بدیع یعنی آفرینش نو. ما همه از نوآوری خوشمان می آید. معادل فارسی آن دقیقا نوآوری است. خداوند نوآوری دارد. حال خدا، انسان را آفرید که بدعت و ابداع خداوند است و خود انسان هم بدیع و مبدع است. صفت ذاتی انسان ابداع است. هیچ موجود دیگری خلاقیت ندارد. بلکه از روی غریزه کار می کند. تصمیم در لحظه نمی توانند بگیرنند. حال چرا؟ چه ویژگی در انسان است که مظهر اسم بدیع است؟ و چه ویژگی در خداوند است که انسان را آفرید؟ خداوند آسمان ها و کهکشان ها را از حیث های متفاوتی آفرید. ولی انسان را به حیث همه صفات الهی آفرید؛ کمال تجلی و تجلی کمال. خداوند هر دو این واژه ها را در آفرینش انسان به کمال رساند.
از آنجا که همه صفات خدا در آفرینش انسان تجلی داشتند پس انسان همه صفات خدا را منعکس می کند؛ قهار، جبار، رحیم، عالم و همه چی است. چی هست که انسان نباشد؟ در هستی چی هست که در انسان نیست؟ مرزهای هستی را زبان انسان تعیین می کند. هنوز باز چرا وجود دارد که چرا ما می توانیم منعکس کنیم. به قول هنرمندان یک کنتراست این جا وجود دارد (تقابل). من هم شیطان هستم و هم فرشته، هم رحیم و هم جبار و هم شقی و هم سعید. با این تقابل عوالم انسان خیلی وسیع و گسترده می شود. عوالم انسان عالم موجود فعلی نیست. فیزیکدان و فیلسوف، انسان و عالم بما هو موجود را بحث می کند. هنر بررسی و آفرینش آنچه که هست، نیست. بررسی چیزهایی هست که می تواند باشد اما نیست. فیلسوف چیزهایی که هست را بررسی می کند. عالم هم به بررسی موجودات و چیزهایی که هست می پردازد. یک چیزی هست و من بررسی می کنم و یک چیزی باید باشد. فرق هست و باید چقدر است؟ خیلی. هست، هست. باید باشد چی هست؟ عالم هستی تنها آن نیست که آفریده شده است
. ولی می توانیم تصور کنیم عالمی می توانسته باشد اما نیست. می شود فرض کرد یا نه؟ می شود فرض کرد خدا عالمی دیگر می آفرید غیر از این عالم که آفریده است و حالا نیافریده است. آن هم برای خودش عالمی است و می شود فرض کرد. می توانست اما نکرد و باز می شود فرض کرد که در آینده هم عالمی باشد که حالا نیست. یکی اینکه می توانسته باشد و اکنون نیست. یکی ممکن است باشد اما حالا نیست. حال چند تا عالم می تواند باشد که الان نیست؟ خیلی. قدرت تصویر و تصور داشته باشید و خیال خود را رها کنید. کانت می گوید شجاعت فهمیدن داشته باش. شما هم شجاعت تصویر داشته باشید. تصویر کنید. هرچه بیشتر تصویر کنید هنرمندترید. میزان هنر آن است که عوالمی را که نیست تصویر کنید.
نویسنده:دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست