یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا

ابوالفضائل ع در آینه شعر فارسی


ابوالفضائل ع در آینه شعر فارسی

شاعران تازی و فارسی با توجه به علوشان و جایگاه والا و ایثار و فداکاری و فضایل حضرت ابوالفضل ع خاصه حضور آن حضرت در کنار مصایب حضرت امام حسین ع اشعار و مدایحی سروده و از مناقب و فضایل آن حضرت سخن گفته اند از جمله «کمیت اسدی» در یکی از «هاشمیات» خود از حضرت ابوالفضل یاد کرده و فضل بن محمد از نوادگان حضرت ابوالفضل که شیفته نیای عالی قدرش می باشد در قصیده ای زیبا و طولانی به وصف و مدح جد خود پرداخته است

شاعران تازی و فارسی با توجه به علوشان و جایگاه والا و ایثار و فداکاری و فضایل حضرت ابوالفضل(ع) خاصه حضور آن حضرت در کنار مصایب حضرت امام حسین(ع) اشعار و مدایحی سروده و از مناقب و فضایل آن حضرت سخن گفته اند؛ از جمله «کمیت اسدی» در یکی از «هاشمیات» خود از حضرت ابوالفضل یاد کرده و فضل بن محمد از نوادگان حضرت ابوالفضل که شیفته نیای عالی قدرش می باشد در قصیده ای زیبا و طولانی به وصف و مدح جد خود پرداخته است. که غروی کمپانی فقیه و شاعر فارسی گوی با اقتباس از ابیات «ام البنین» در رثای فرزند رشیدش ابوالفضل می سراید که:

چشمه ی خور در فلک چارمین

سوخت ز داغ دل ام البنین

دامنش از لخت جگر لاله زار

خون دل و دیده روان زآستین

اربعه مثل تسور الربی

سدره نشین از غم شان آتشین

یاد ابوالفضل که سر حلقه بود

بود در آن حلقه ی ماتم نگین

ناله و فریاد جهان سوز او

لرزه درافکند به عرش عرین

خرمن عمرم همه بر باد شد

میوه دل طعمه هر خوشه چین

صبح من و شام غریبان سیاه

روز من امروز چو روز پسین

چار جوان بود مرا دل فروز

والیوم اصبحت و لامن بنین

لاخیر فی الحیاه من بعدهم

فکلهم امسی صریحا طعین

خون بشو ای دل که جگر گوشه گان

قد و صلوا الموت بقطع الوتین

نام جوان مادر گیتی مبر

تذکرینی بلبوث العرین

چون که دگر نیست جوانی مرا

لاتدعونی و بک ام البنین

(دیوان غروی کمپانی- ص ۸۸)

به شهادت تاریخ، خلفای بنی امیه و بنی عباس نهایت تلاش خویش را به کار برده اند تا شعله های عشق مقدس به خاندان نبوی را در دل عاشقان خاموش نمایند و با ایجاد فضای رعب و وحشت و اعلام مجازات هایی هم چون قتل، شکنجه و زندان مانع اشاعه حماسه عظیم عاشورا در حوزه ادب و شعر شوند، اما به رغم تمامی این تمهیدات، پس از قرن چهارم هجری هم حماسه عاشورا، گام در قلمرو ادب فارسی نهاد و هم با گذشت هر قرن به شمار شاعران متعهد و ارادتمند این حماسه بی بدیل افزوده شد، تا آنجایی که بسیاری از شاعران و سخن وران پارسی گوی، دیوان خود را به مدایح، مناقب و مراثی اهل بیت و خامس آل عبا و یاران وفادارش مزین کردند و اشعاری را به مدد از روح بزرگ سرور و سالار شهیدان و اصحاب گرامی ایشان سروده اند که در ردیف شاهکارهای بی بدیل ادب فارسی است و هم چون نگینی گران بها، در ساحت مقدس ادب فارسی، می درخشد.

خواجوی کرمانی شاعر عارف کرمانی و حدفاصل سعدی و حافظ در ترجیع بندی طویل در توصیف حادثه کربلا در مدح و منقبت ابوالفضل بن عباس(ع) توصیفی چنین دارد که:

شیری که قاف شد ز سر تیغ او چو کف

عنقا باز رایت او مختفی به قاف

با اصطناع او سخن ابر جمله باد

با ارتفاع او سخن چرخ جمله لاف

بر رکن موقف کرمش چرخ در سجود

بر گرد کعبه حرمش عرش در طواف

کسری نشان هاشمی و خضر هم نشین

او آفتاب ملت و عباس بدر دین

(دیوان خواجوی کرمانی- ص ۹۷)

میرزا شفیع شیرازی متخلص به «وصال» در زمره بزرگان شعر و ادب دوره فرمانروایی فتحعلی شاه به شمار می آید که در ترجیع بندی با عنوان «در رثای حضرت عباس» و پس از رثای امام حسین(ع) و بیان مصایب عاشورا در مدح و منقبت «ابوالفضایل» می سراید که:

فکند رایت و بوسید پای شه عباس

که چند لشکر نابوده را بدارم پاس؟

مرا زکام تو خشکیده تر شده گلو

تو را زحال من آشفته تر شده حواس

فدائیان همه در یاری تو جان دادند

فدای جان تو، شد وقت یاری عباس

چو شیر بچه یزدان گرفت اذن جهاد

نمود حمله بدان قوم نای خداشناس

شکافت لشکر و شد در فرات و آب گرفت

شتافت تا برساند به گام خسرو ناس

دو دست داد ولی مشک همچنان بر دوش

خدای را به دو دست بریده کرد سپاس

که شکر دستم اگر رفت، آب ماند به جای

که نوشد آن شه و اطفال آتشین انفاس

چو مشک پاره شد و آب ریخت پنداری

که ریخت بر دل سوزانش سوده الماس

ز پشت زین به زمین اوفتاد و نعره کشید

به یاری آمدش آن خسرو سپهر الماس

چه دید؟ دید زعباس افتاده دو دست

کشیده آه که پشت مرا زمانه شکست

(دیوان وصال- ص ۲۹۷)

داوری شیرازی شاعر دوره مشروطه در ترکیب بندی طولانی پس از ذکر مصایب روز عاشورا در مدح و منقبت ابوالفضایل(ع) می سراید که:

یاران شه تمام چو رفتند از برش

آمد به بر برادر باجان برابرش

با مشک خشک و کامی از آن مشک خشک تر

بر روی دجله کرده روان دیده ترش

اذن جهاد جست و ببوسید پای شاه

بر جست و زد به دشمن و دل با برادرش

شد در فرات و مشک پر از آب کرد و تاخت

بس کرد جهد و لیک نبد بخت یاورش

جست از کمین لعینی و تیغی زدش به دوش

کان دست تیغ گیر جدا شد ز پیکرش

افتاد بر زمین و بنالید و شاه دین

آمد به سر، نهاد به زانوی خود سرش

بنهاد رو به رویش و ز درد آن چنان گریست

کز گریه اش ملایک هفت آسمان گریست

(دیوان داوری شیرازی، ص ۷۷۴)

«شمس الشعرا» سروش اصفهانی، که عمده مهارت او در سرودن قصیده و فتح نامه و مثنوی و مرثیه سرایی است در مثنوی با عنوان «در بیان کیفیت سرور ناس جناب ابوالفضل العباس» شجاعت و رشادت ابوالفضل(ع) را در روز عاشورا چنین توصیف می کند:

آمد آن عباس میر صادقان

و ان علمدار سپاه عاشقان

تف خورشید و تف عشق و عطش

هر سه طاقت برده از آن ماه وش

چشم از جان و جهان بردوخته

از برادر عاشقی آموخته

هر که را باشد حسین استاد عشق

لاجرم بدهد بکلی داد عشق

ذوالفقار حیدری درچنگ او

مصطفی نظاره بر آهنگ او

(دیوان سروش اصفهانی - ص ۷۹۵)

ضمن اینکه سروش اصفهانی در ابیاتی زیبا کیفیت حضور حسین ابن علی (ع) را بربالین ابوالفضل (ع) درهنگام شهادت، به زیبایی تصویر می کند:

سرنگون افتاد از بالای زین

من نیارم گفت دیگر بیش از این

دید چون عباس را سلطان عشق

کان چنان افتاده در میدان عشق

گفت: اکنون شد شکسته پشت من

که برادر شد برون ازمشت من

یافت امیدم زهر سو انقطاع

زندگانی بعد از این باشد صداع

(همان)

وقار شیرازی (متولد ۱۳۳۲ هـ. و متوفی به سال ۱۲۹۸ هـ) پسر بزرگ وصال شیرازی است که در دیوان اشعار خود در شجاعت حضرت عباس (ع) پس از شهادت دیگر اصحاب امام حسین (ع) در روز عاشورا ابیاتی طولانی و به وزن شاهنامه فردوسی دارد که به بخشی از ابیات اشاره می شود.

...چه پردخته شد کار یاران شاه

نماند ایچ از جان سپاران شاه

علمدار شه پور میر عرب

به پیش ملک بر زمین سود لب

بگفت ای ملک جانت مسرور باد

تن دشمنت زنده درگور باد

آیا همچو مهر فلک یک تنه

به میدان شده بی سپاه و بنه

که دیده چو تو خسروی بی پناه

نهد رو به میدان آوردگاه

(گلشن وصال -ص ۲۰۰)

وقار شیرازی درمثنوی دیگری با عنوان «شهادت حضرت عباس» گفت وگوی دو برادر را قبل از شهادت ابوالفضل بسیار زیبا به تصویر می کشد.

چون بیامد حضرت شاه شهید

برسر عباس آن میر رشید

آسمانی دید اندر خاک و خون

زخم او برتن زاخترها فزون

آن برادر را که چون جان داشت دوست

دید بی جان مانده از دست عدوست

دست ها ببریده خونش بسته چشم

که زغیرت لب گزان، گاهی زخشم

چون بدید از پشت زینش بر زمین

بر زمین خود را فکند از پشت زین

زد به رخشارش ز اشک اول گلاب

پس بدو شد در سوال و درجواب

گفت: ای جان برادر، السلام

گفت قد شرفت یا خیر الکلام

گفت: برخیز ای برادر ساعتی

گفت: معذورم ندارم حالتی

گفت: چندی با برادر گو سخن

گفت: بالله من ندارم آن دهن

گفت: اطفال اند زار و تشنه لب

گفت: آوخ؛ پای من ماند از طلب

گفت: چون شد بستگی ها با منت

گفت: کو دستی که گیرم دامنت

گفت: باشد آرزویی در دلت؟

گفت: آری گر نباشد مشکلت

گفت: امیدت چیست چبود رأی تو؟

گفت: بوسم بار دیگر پای تو

گفت: بالله از تو بس شرمنده ام

گفت: من خود کیستم؟ من بنده ام

گفت: تا من چون کنم بی روی تو

گفت:صد چون من فدای موی تو

گفت: بی رویت درآذر چون کنم؟

ای برادر، بی برادر چون کنم؟

جان به پایش داد و خامش شد زگفت

آن یکی برخاست و آن دیگر بخفت

(همان - ص ۲۰۷)

«عمان سامانی» دیگر شاعر فارسی گوی و متوفی به سنه ۱۳۲۲ هـ. ق است که در مثنوی زیبایی با عنوان «در مراتب عالیه زبده ی ناس حضرت ابوالفضل العباس» می سراید:

شوری اندر زمره ناس آورم

درمیان ذکری زعباس آورم

نیست صاحب هستی در نشأتین

همقدم عباس را بعد از حسین

در هواداری آن شاه الست

جمله را یک دست بود او را دو دست

موسی توحید را هارون عهد

از مریدان جمله کامل تر به جهد

طالبان راه حق را بد دلیل

رهنمای جمله بر شاه جلیل

بد به عشاق حسینی پیش رو

پاک خاطر آی و پاک اندیش رو

(گنجینه الاسرار - ص ۷۲)

فرصت شیرازی (۱۲۷۱-هـ ق۱۳۳۹هـ.ق) در ترجیح بند کوتاهی در رثای سیدالشهداء و شهدای گلگون کفن کربلا درمدح ابوالفضایل (ع) رشته ای را می سراید:

می کنم یاد از برادر او

آن که بودی به جان برابر او

رایت افزار حضرت عباس

که همی بود یار و یاور او

(دیوان حضرت، ص ۴۴۶)

علی خوشه چرخ آرانی