یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

شعر هوا


شعر هوا

هوای گناه و هوای گندم بود
شبیه بندر سردی كه در تلاطم بود
همیشه در پس تردیدهای خود گم بود
تمام اسكله را چشم او قدم می زد
تمام اسكله را با تمام مردم بود
به داس ماه پریشان نگاه تلخی …

هوای گناه و هوای گندم بود

شبیه بندر سردی كه در تلاطم بود

همیشه در پس تردیدهای خود گم بود

تمام اسكله را چشم او قدم می زد

تمام اسكله را با تمام مردم بود

به داس ماه پریشان نگاه تلخی كرد

هوا ، هوای گناه و هوای گندم بود

چهار فصل خدا را خزان درو می كرد

درانتظار نفسهای فصل پنجم بود

و فكر كرد به ماهی شدن به دریا ، موج

به غوطه ای كه ندانست بار چندم بود