شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

علم اخلاق


علم اخلاق

اخلاق , معرفت و علمی است كه همه آدمیان در راستای سعادت و آرامش روحی و روانی خود به آن محتاج و نیازمندند

● مقدمه‌:

اخلاق‌، معرفت‌ و علمی‌ است‌ كه‌ همه‌ آدمیان‌ در راستای‌ سعادت‌ و آرامش‌ روحی‌ و روانی‌ خود به ‌آن‌ محتاج‌ و نیازمندند زیرا خودسازی‌ روحی‌ و خلقی‌ در مرحله‌ اول‌ برای‌ آسایش‌،آرامش‌ و تعادل‌ روحی‌ و روانی‌ خود انسانها لازم‌ و مفید است‌ و در مرحله‌ دوم‌ برای‌ ایجاد نظم‌ و ثبات‌ و امنیت‌ اجتماعی‌ افراد یك‌ جامعه‌ لازم‌ است‌ به‌ همین‌ جهت‌ تمام‌ انسانهای‌ فاقد معنویت‌ و اخلاق ‌دچار بحران‌ روحی‌ ناآرامی‌ و اضطراب‌ روانی‌ هستند و همیشه‌ احساس‌ بی‌هویتی‌ و بی‌شخصیتی‌ می‌كنند ثانیاً در اجتماعی‌ كه‌ معنویت‌ و اخلاق‌ نباشد آفات‌ زیادی‌ بر پیكر و روح‌ آن‌ جامعه‌ وارد شده‌ و موجب‌ زوال‌ و از هم‌ فروپاشی‌ آن‌ جامعه‌ خواهد شد علت‌ این‌ همه‌ جنایات‌ و خودكشی ها در جوامع‌ غربی‌ همین‌ فقدان‌ انسانیت‌، اخلاق‌ و معنویت‌ است‌ و اگر گاهی‌ دم‌ از انسان‌ دوستی‌ و از خودگذشتگی‌ و خدمتگزاری‌ زده‌ می‌شود همه‌ در قالب‌ كلمات‌ و الفاظ است‌ زیرا در جامعه‌ای‌ كه ‌مبنا و هدف‌ حركتش‌ مادی‌ و تقویت‌ حس‌ خودخواهی‌ و منفعت‌ طلبی‌ افراد است‌ چگونه‌ توقع ‌انسانیت‌ شرف‌ خدمت‌ به‌ خلق‌ ایثار و دیگر فضایل‌ انسانی‌ می‌رود.

این‌ نكته‌ قابل‌ دقت‌ است‌ كه‌ اخلاق‌ بدون‌ ایمان‌ به‌ خدا بدون‌ ضمانت‌ و پشتوانه‌ است‌ و هیچگونه ‌اعتباری‌ ندارد و اگر شخصی‌ و جامعه‌ای‌ مدعی‌ رعایت‌ حقوق‌ و اخلاق‌، بدون‌ ایمان‌ به‌ خدا، شود، صرفاً یك‌ ادعا و فرض‌ است‌ و هیچگونه‌ اعتباری‌ ندارد از باب‌ مثال‌ خدمت‌ به‌ انسانها مقوله‌ای‌ ازاخلاق‌ است‌ كه‌ خیلی‌ از افراد بشر، مذهبی‌ و غیر مذهبی‌ مدعی‌ آن‌ هستند و لیكن‌ با تشابه‌ ظاهری ‌عمل‌ خدمت‌ در بین‌ انسان‌ مذهبی‌ و غیر مذهبی‌ این‌ نكته‌ مهم‌ است‌ كه‌ آنچه‌ به‌ عمل‌ خدمت‌ و ایثار روح‌ و معنا میدهد انگیزه‌ قصد و نیت‌ است‌ كه‌ مسلماً یك‌ انسان‌ الهی‌ در هنگام‌ ایثار و خدمت ‌فقط به‌ رضای‌ خدا یعنی‌ عمل‌ خالی‌ از توقع‌ كسب‌ شهرت‌ ارضای‌ خواهشهای‌ نفسانی‌ و طلب‌منفعت‌ مادی‌ توجه‌ دارد و یك‌ انسان‌ مادی‌ اگر چه‌ به‌ ظاهر عمل‌ خدائی‌ و انسانی‌ انجام‌ میدهد و لیكن‌ در راستای‌ این‌ خدمت‌ حس‌ شهرت‌ طلبی‌ منفعت‌ خواهی‌ و غرائز مادی‌ دیگر را ارضاء می‌نماید.

● تعریف‌ علم‌ اخلاق‌:

علم‌ اخلاق‌ عبارت‌ است‌ از فنی‌ كه‌ پیرامون‌ ملكات‌ انسانی‌ بحث‌ میكند ملكاتی‌ كه‌ مربوط به‌ قوای ‌نباتی‌ و حیوانی‌ و انسانی‌ اوست‌ علم‌ اخلاق‌ به‌ این‌ غرض‌ بحث‌ میكند كه‌ فضایل‌ آنها را از رذائلش‌ جدا سازد و معلوم‌ كند كدامیك‌ از ملكات‌ نفسانی‌ انسان‌ خوب‌ و فضیلت‌ و مایه‌ كمال ‌اوست‌ و كدامیك‌ بد و رذیله‌ و مایه‌ نقص‌ او است‌ تا آدمی‌ بعد از شناسایی‌ آنها خود را با فضایل ‌بیاراید و از رذایل‌ دور كند و در نتیجه‌ اعمال‌ نیكی‌ كه‌ مقتضای‌ فضایل‌ درونی‌ است‌ انجام‌ دهد تا در اجتماع‌ انسانی‌ ستایش‌ عموم‌ و ثنای‌ جمیل‌ جامعه‌ را به‌ خود جلب‌ نموده‌ و سعادت‌ علمی‌ وعملی‌ خود را به‌ كمال‌ برساند.

● فلسفه‌ وجودی‌ علم‌ اخلاق‌:

انسان‌ در بدو تولد حیوان‌ بالفعل‌ و انسان‌ بالقوه‌ است‌ یعنی‌ بعد حیوانی‌ انسان‌ كه‌ متضمن‌ حفظ و اداره‌ حیات‌ در اوست‌ بصورت‌ بالفعل‌ موجود است‌ بطوریكه‌ با از دست‌ دادن‌ این‌ بعد قادر به ‌ادامه‌ حیات‌ نیست‌ و انسان‌ تا زنده‌ است‌ بعد حیوانی‌ او پابرجاست‌ تمامی‌ غرایزی‌ كه‌ به‌ هدف ‌حفظ و بقاء حیات‌ در انسان‌ وجود دارند همگی‌ از بعد حیوانی‌ او سرچشمه‌ می‌گیرند. بر خلاف ‌بعد حیوانی‌ كه‌ در بدو تولد بصورت‌ بالفعل‌ موجود است‌ بعد انسانی‌ او در این‌ هنگام‌ به‌ صورت‌بالقوه‌ است‌ یعنی‌ بمثابه‌ بذرهائی‌ است‌ كه‌ در درون‌ او پاشیده‌ شده‌ و در صورت‌ پرورش‌ بصورت ‌آنچه‌ كه‌ ارزشهای‌ والای‌ انسانی‌ یا فطرت‌ انسانی‌ نامیده‌ می‌شود در خواهد آمد همچنانكه‌ اگر این ‌بذرها در درون‌ انسان‌ در زیر خروارها غفلت‌ و فراموشی‌ دفن‌ گردد یا بدست‌ خود انسان‌ ضایع‌گردد وی‌ از مرز حیوانیت‌ تجاوز نكرده‌ و احیاناً به‌ مراحلی‌ پست‌تر از حیوانات‌ نیز تنزل‌ می‌نماید: اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ اضل‌.

بنابراین‌ در بدو تولد گرچه‌ انسان‌ از نظر ساختمان‌ جسمانی‌ و ظاهری‌انسان‌ است‌ اما از نظر روحی‌ و معنوی‌ هنوز انسان‌ نیست‌ انسان‌ زمانی‌ از نظر شخصیت‌ درونی‌انسان‌ خواهد بود كه‌ بذر ارزشهای‌ انسانی‌ را در درون‌ خود رشد داده‌ و انسانیت‌ را در درون‌ خود به‌ فعلیت‌ رسانده‌ باشد به‌ عبارت‌ دیگر فطرت‌ انسانی‌ یعنی‌ آنچه‌ كه‌ انسانیت‌ انسان‌ به‌ خاطر دارا بودن‌ آنست‌ در بدو تولد حالت‌ بالقوه‌ دارد و فعلیت‌ یافتن‌ آن‌ در گرو تربیت‌ است‌ از اینرو میتوان‌ گفت‌ انسان‌ از نظر ساختمان‌ روحی‌ و معنوی‌ یك‌ مرحله‌ از ساختمان‌ جسمانی‌ و حیوانی‌ خود عقب‌تر است‌ ساختمان‌ جسمانی‌ و حیوانی‌ انسان‌ در دوران‌ جنینی‌ تكون‌ می‌یابد حال‌ آنكه‌ ابعاد روحانی‌ انسان‌ باید در مرحله‌ بعد از تولد رشد داده‌ شود .

از یك‌ نظر میتوان‌ گفت‌ انسان‌ به‌ جهت‌ دارا بودن‌ اختیار میتواند ماهیتهای‌ گوناگونی‌ بپذیرد حال‌ آنكه‌ موجودات‌ دیگر از قبیل‌ حیوان‌ ونبات‌ دارای‌ چنین‌ خصوصیتی‌ نیستند یك‌ هسته‌ سیب‌ در مسیر تربیت‌ تنها یك‌ ماهیت‌ در پیش‌روی‌ خود دارد در صورتی‌ كه‌ انسان‌ راههای‌ بیشماری‌ در پیش‌ روی‌ خود دارد كه‌ میتواند یكی‌ از آنها را بر اساس‌ اراده‌ و اختیار خود برگزیند از اینرو میتوان‌ گفت‌ در عالم‌ انسان‌ انسانهایی‌ باماهیت‌های‌ درونی‌ و شخصیتهای‌ كاملا متفاوت‌ و گاهی‌ متناقض‌ مشاهده‌ می‌ كنیم‌ كه‌ هر یك‌ درمسیر تربیت‌ به‌ راهی‌ رفته‌ و ماهیتی‌ برگزیده‌اند ولی‌ تردیدی‌ نیست‌ كه‌ در میان‌ ماهیتهای‌ گوناگونی‌كه‌ انسان‌ میتواند برگزیند یك‌ ماهیت‌ است‌ كه‌ به‌ جهت‌ انطباق‌ بر فطرت‌ انسانی‌ او ماهیت‌ انسانی‌است‌ یعنی‌ انسانیت‌ انسان‌ در گرو تحصیل‌ چنین‌ ماهیتی‌ است‌ كه‌ جز در سایه‌ پرورش‌ متعادل‌ وشكوفائی‌ هماهنگ‌ استعدادهای‌ درونی‌ و جهازات‌ روحی‌ و فطری‌ بوجود نمی‌آید.

حال‌ میتوان‌ به‌ضرورت‌ و اهمیت‌ علم‌ اخلاق‌ كه‌ سازندگی‌ روحی‌ و اخلاقی‌ انسان‌ بر آن‌ متوقف‌ است‌ پی‌ برد این‌ علم‌ اخلاق‌ است‌ كه‌ با شناسائی‌ قوا و استعدادهای‌ گوناگون‌ انسان‌ و فضایل‌ و رذایل‌ روح‌ آدمی‌ چگونگی‌ ایجاد تعادل‌ در میان‌ امیال‌ گوناگون‌ و راه‌ و روش‌ تربیت‌ نفس‌ را میسر می‌سازد به‌ نحوی‌ كه‌ انسان‌ بتواند به‌ كمال‌ استحقاقی‌ خود نائل‌ آید و موانع‌ موجود بر سر راه‌ تكامل‌ راشناسائی‌ و از میان‌ بردارد بدون‌ علم‌ اخلاق‌ انسان‌ خود را نمی‌شناسد و بر تربیت‌ خویشتن‌ انسانی‌خود قادر نمی‌گردد. از اینجا میتوان‌ دریافت‌ كه‌ علم‌ اخلاق‌ از پر ارجترین‌ و ضروریترین‌ علومی‌است‌ كه‌ انسان‌ بدان‌ نیازمند است‌ موضوع‌ علم‌ اخلاق‌ انسان‌ و سازندگی‌ روحی‌ و معنوی‌ وتهذیب‌ باطن‌ اوست‌ از اینرو بعد از علم‌ الهی‌ كه‌ موضوع‌ آن‌ شناخت‌ ذات‌ حق‌ است‌ هیچ‌ علمی‌ ازنظر ارج‌ و اهمیت‌ و ضرورت‌ به‌ پای‌ علم‌ اخلاق‌ نمیرسد چه‌ تمامی‌ علوم‌ ره‌آوردهای‌ خود را دراختیار انسان‌ قرار داده‌ و همگی‌ در خدمت‌ انسان‌اند حال‌ اگر انسان‌ از تربیت‌ روحی‌ و معنوی‌ لازم ‌برخوردار نباشد از این‌ دستاوردهای‌ علوم‌ نیز نمیتواند در جهت‌ سعادت‌ حقیقی‌ و كمال‌ واقعی‌خود بهره‌مند شود . امام‌ موسی‌ كاظم‌(ع‌) می‌فرماید : لازمترین‌ علم‌ آن‌ است‌ كه‌ ترا به‌ پاكسازی‌ دل‌(و تهذیب‌ باطن‌) رهبری‌ كند و تباهی‌ و فساد دل‌ را بر تو آشكار سازد.

● ضرورت‌ و فلسفه‌ اخلاق‌ :

پروردگار متعال‌ انسان‌ را آفرید او موجودی‌ خاكی‌ و آسمانی‌ بود بخشی‌ از وجود او روشن‌ وبخش‌ دیگرش‌ تاریك‌ بود پس‌ انسان‌ به‌ طور مجموعه‌ آفریده‌ شد در عین‌ اینكه‌ دارای‌ غرایز و تمایلات‌ بود از روحیات‌ اخلاقی‌ و انسانی‌ نیز سرشار بود . از همه‌ اینها گذشته‌ عقل‌ و خردمندی ‌به‌ او داده‌ شده‌ بود تا در پرتوش‌ تمایلات‌ را كنترل‌ كرده‌ آنها را تعدیل‌ بخشد و در بخش‌ روحیات ‌انسانی‌ نیز آنها را از مسیر افراطی‌ و انحرافی‌ باز دارد . ناگفته‌ نماند در این‌ مبحث‌ نكات‌ بسیار ظریف‌ و دقیقی‌ وجود دارد كه‌ حتماً باید مورد توجه‌ همه‌ قرار گیرد:

۱ ) انسان‌ وقتی‌ آفریده‌ شد موجودی‌ كامل‌ بود هم‌ تمایلات‌ زندگی‌ در او بود و هم‌ روحیات‌ ارزنده‌ اخلاقی‌ روی‌ این‌ اصل‌ در زندگی‌ كردن‌ از همه‌ ذخایر وجودی‌ خداداد بهره‌ می‌گرفت‌ در عین‌ تلاش‌ و سازندگی‌ مهر و محبت ‌ورزیده‌ محیط زیست‌ را شاداب‌ و خرم‌ می‌ساخت‌ تا زندگی‌ برایش‌ لذت‌ بخش‌ باشد زندگی ‌برایش‌ جهت‌ و هدف‌ دار بود دید جمعی‌ و كلی‌ داشت‌ از خود محوری‌ و خودمداری‌ آزاد شده‌ بود نور بوده‌ به‌ همگان‌ روشنی‌ میداد و در این‌ روشنی‌ دادن‌ خودش‌ نیز پر فروغ‌تر می‌گشت‌.

۲ ) اگر عضوی‌ از اعضای‌ بیرونی‌ انسان‌ فلج‌ گردد بدون‌ تردید این‌ فقدان‌ و كمبود در بخشهای‌ دیگر وجودی‌ او اثر خواهد گذاشت‌ دانشمندان‌ می‌گویند : اگر كسی‌ حسی‌ از حواس‌ خود را از دست ‌بدهد در حقیقت‌ بخشی‌ از خرد خود را از دست‌ داده‌ است‌ . پس‌ انسانی‌ كه‌ همه‌ نیروهای‌ خود رادر امر زیستن‌ مادی‌ بسیج‌ كرده‌ و اساسا مسایل‌ عاطفی‌ و اخلاقی‌ را به‌ تدریج‌ رها كرده‌ نمی‌تواند از زندگی‌ كردن‌ لذت‌ و بهره‌ كاملی‌ ببرد زیرا زندگی‌ در پرتو تمایلات‌ منهای‌ اخلاق‌ و عواطف ‌زندگی‌ را برای‌ او تلخ‌ و ناگوار خواهد ساخت‌ و در نتیجه‌ چنین‌ انسانی‌ به‌ صورت‌ مسخ‌ شده‌ای‌ درآمده‌ طعم‌ و مزه‌ زندگی‌ را هرگز درك‌ نخواهد كرد زندگی‌ در چنین‌ محیطهایی‌ همانند آن‌ است‌ كه ‌كسی‌ وارد باغی‌ شود كه‌ در آن‌ باغ‌ بجای‌ گلهای‌ طبیعی‌ گلهای‌ مصنوعی‌ به‌ كار برده‌ باشند پر واضح‌ است‌ كه‌ گلهای‌ مصنوعی‌ در عین‌ ظرافت‌ و زیبایی‌ هرگز نمی‌تواند جای‌ گلهای‌ طبیعی‌ را پركنند در نتیجه‌ در چنین‌ محیطهایی‌ همه‌ چیز مصنوعی‌ و غیر طبیعی‌ خواهد بود و خانواده‌ها در عین ‌تجمل‌ و برخورداری‌ از همه‌ امكانات‌ فاقد روح‌ و نشاط بوده‌ عاطفه‌ و مهر در آنها به‌ چشم‌ نخواهدخورد.

۳ ) اسلام‌ دین‌ زندگی‌ كردن‌ به‌ معنای‌ وسیع‌ كلمه‌ یعنی‌: حركت‌ و پویایی‌ و تحرك‌ و در عین‌ حال‌ سرشار و مملو از نشاط و مهر و شادابی‌ است‌ لذا در قرآن‌ مجید هر كجا قانونی‌ وجود دارد در همان‌ جا یك‌ قانون‌ اخلاقی‌ نیز تحقق‌ دارد تا زندگی‌ پربار و لذت‌ بخش‌ باشد لذا به‌ جرات‌ میتوان‌ ادعا كرد اهتمامی‌ كه‌ اسلام‌ در باره‌ مسایل‌ اخلاقی‌ و انسانی‌ مبذول‌ داشته‌ بیشتر و كاملتر از سعی‌ و كوششی‌ است‌ كه‌ در مقررات‌ و قوانین‌ اسلام‌ بكار برده‌ است‌ لذا در روایات ‌اسلامی‌ آمده‌ است‌ كه‌ اساسا دین‌ جز محبت‌ و مهر ورزیدن‌ چیز دیگری‌ نیست‌ . و همچنین‌ ازرسول‌ خدا نقل‌ شده‌ كه‌ فرمودند:«سوگند به‌ آن‌ كه‌ جانم‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌ هرگز وارد بهشت‌نمی‌شوید مگر آنكه‌ ایمان‌ بیاورید و ایمان‌ نمی‌آورید مگر آنكه‌ مهر و محبت‌ ورزیده‌ یكدیگر رادوست‌ داشته‌ باشید».

۴ ) باید توجه‌ داشته‌ باشیم‌ كه‌ ارزشمندی‌ انسان‌ در پرتو اخلاق‌ است‌ نه‌هوش‌ و كیاست‌ زیرا آنچه‌ آدمی‌ را در زندگی‌ كردن‌ توان‌ و قدرت‌ می‌بخشد تجهیزات‌ اخلاقی ‌است‌ شاید برخی‌ از افراد باشند كه‌ دارای‌ ابتكارات‌ عقلی‌ و هنری‌ باشند ولی‌ چون‌ فاقد اصول ‌اخلاقی‌ می‌باشند هرگز قادر نیستند با دیگران‌ جوشیده‌ زندگی‌ نمایند روی‌ این‌ اصل‌ اخلاق‌ همانند ریشه‌هایی‌ است‌ كه‌ وجود آدمی‌ را از خشك‌ شدن‌ و نابودی‌ باز داشته‌ با نفوذی‌ عمیق‌ در دلهای‌مردم‌ نشاط و خرمی‌ را به‌ انسانی‌ ارزانی‌ میدارد و همیشه‌ درخت‌ زندگی‌ انسان‌ را سبز و خرم‌ نگه ‌میدارد .

ساموئیل‌ اسمایلز می‌گوید: در امور دنیا زندگانی‌ اخلاقی‌ بیشتر مداخله‌ دارد تا عقل‌ و تفكر و دل‌ نیز موقرتر است‌ تا مغز و دماغ‌. ملكات‌ فاضله‌ از قبیل‌ خویشتن‌داری‌ و بردباری‌ بیشتر بكار آدمی‌ می‌آید تا نبوغ‌ و قریحه‌ سرشار لذا برای‌ زندگی‌ هیچ‌ سرمایه‌ای‌ گرانقدرتر از داشتن ‌اخلاق‌ نمی‌باشد . پدران‌ و مادران‌ باید وظیفه‌ اساسی‌ خود را در این‌ بدانند كه‌ انسان‌ بسازند زیرا انسان‌ متعالی‌ همه‌ ویژگیهای‌ كمال‌ را از قبیل‌ راستی‌ و دوستی‌ و سازش‌ و سازگاری‌ و شگست‌ناپذیری‌ و مهر و محبت‌ به‌ همراه‌ خواهد داشت‌ بدیهی‌ است‌ چنین‌ انسانی‌ اگر به‌ زیور علم‌ و دانش‌ نیز آراسته‌ گردد به‌ هدف‌ تكاملی‌ خود نزدیكتر خواهد بود فراموش‌ نكنیم‌ در دنیای‌ حاضرعالم‌ و دانشمند فراوان‌ است‌ ولی‌ از انسان‌ اثر كمتری‌ دیده‌ میشود پس‌ به‌ موازات‌ رشد ذهنی‌ وعلمی‌ باید رشد اخلاقی‌ را نادیده‌ نگیریم‌.

منابع‌:

۱ ـ مبانی‌ اخلاق‌ اسلامی‌، رشیدپور مجید ـ انتشار ۱۳۷۴

۲ ـ اخلاق‌ اسلامی‌، سادات‌ محمدعلی‌، انتشار ۱۳۶۴

۳ ـ اخلاق‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌)، بهداروند محمدمهدی‌، انتشار ۱۳۷۶

۴ ـ اخلاق‌ در نگاه‌ علامه‌، عزیز


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.