یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

حماسه کار فیلسوف


حماسه کار فیلسوف

صلح پایدار کانت

امروز روز فلسفه است ولی خوشبختانه امروز برای اینکه همه آموزنده باشیم صحبت از حقوق بود. اختلاف میان دو دانشکده حقوق و فلسفه همان موضوع اصلی است که در انتهای جلسه شاید اندکی رخ دهد. در این جلسه من از یک تجربه شخصی استفاده می کنم که همه ما به طور روزمره با آن روبرو هستیم. ما به طور طبیعی همیشه خودمان را محق می دانیم، ولی همانطور همه ما به طور طبیعی به عنوان انسان فاقد قدرتیم. آنطور که به راحتی خود را محق و دارای حق می دانیم، به همان راحتی خود را قدرتمند نمی دانیم. به همین دلیل تامل و تفکر کرده و راهی را جستجو می کنیم. تفکر می تواند از ضعف ناشی شده باشد و حتی عقلانیت. وقتی زورم نمی رسد رجوع می کنم به عقلم که چاره ای بیابم. کاری می شود کرد یا نه؟‌ از این لحاظ بین قدرت و حق، همیشه قدرت فائق است و حق همیشه کم می آورد. ولی به هر ترتیب این مساله اصلی نیست. بلکه مساله اصلی مواجه شدن با قدرت است.

اگر دقت کنید فیلسوف بزرگی مثل سقراط در مقابل سخن کالیگلس که می گوید همه چیز فقط قدرت است، ساکت می شود. سقراطی که دست از محاوره بر نمی دارد ساکت می شود. به هر ترتیب قانون از هر نوعی که باشد سعی می کند رابطه ای بین قدرت و حق برقرار کند. قانون خواه به سبک اشعری، معتزلی، جان لاکی و یا حتی ماکیاولی و هابز و یا روسو باشد سعی می کند بین حق و قدرت تعادل برقرار کند. قانون هم ممکن است طبیعی یا تکوینی یا تشریعی باشد و یا می تواند عقلانیت عام در جهت نفع همگان باشد. قراردادی که در لویاتان هابز مطرح می شود برای مهار کردن توحش است. قراردادی که در روسو برقرار می شود برای تحدید آزادی است. قانون آزادی فرد را محدود می کند تا نتواند به حق دیگران تجاوز کند. در هر صورت روند کار یکی است.

من در این باره بر اساس دو متن کانت صحبت می کنم: صلح پایدار و متن دیگر که اختلاف میان دو دانشکده نام دارد. متن اول در سال ۱۷۹۵ نوشته شد و متن دوم سه سال بعد و ۶ سال قبل از فوت او نوشته شد. آنچه که می خواهم نظرتان را به آن جلب کنم این است که در کتاب نقادی عقل محض که در سال ۱۷۸۱ چاپ شد، عنوان صلح پایدار قید می شود. برای بنده که معلم فلسفه هستم این مطلب خیلی اهمیت دارد. زیرا نشان می دهد این فیلسوف سالها در حال برنامه ریزی بود. یک نظام فکری بسیار بسیار پیچیده و عمیق را در عرض ۳۵ سال و تمام عمرش برنامه ریزی کرد که چگونه آن را به ما انتقال دهد. کتاب صلح پایدار میوه ای است که بعد از سالها تحقیق و مطالعه کانت به ثمر نشسته بود. ما معمولاً کانت را با بُعد اخلاقی اش می شناسیم که بین هست به باید راهی پیدا می کند و در احکام اخلاقی ضرورت را می آورد: چنان رفتار کن که رفتار تو قانون عمومی شود. این یک ضرورت است. ضرورت، کلیت و انسانیت. هیچ حکم اخلاقی نمی تواند فاقد انسانیت باشد.

مسائل اخلاقی انسان را اسیر وجدان درون خودش می کند. در کانت، انسان یک حیات درونی پیدا می کند، ولی همه آن درونی نیست. آنچه که خارج بر من تحمیل می کند چه؟ خارج قدرت را به من تحمیل می کند. من باید جستجو کنم که چگونه آن قدرت که از من ناشی نمی شود و از جامعه به من تحمیل می شود، چگونه آن را حل کنم؟

کانت با دقت در روسو متوجه می شود که دولت می تواند قدرتی را داشته باشد که مورد قبول همگان باشد. برای اینکه به هر کس در حد اختیار محدودش آزادی می دهد. برنامه ای تنظیم کند که من حداکثر آزادی را داشته باشم بدون اینکه کوچکترین آزاری به آزادی دیگران برساند. این محدودیت را قدرت ملی می تواند اعمال کند. ولی خارج از دولت ها و مملکت ها، حقوق بین الملل چه می شود؟ آیا در همه جای دنیا به این حق ما احترام خواهند گذاشت! جواب کانت نه است! بشریت آنقدر پیشرفت نکرده که در همه جای دنیا مراعات حق مردم دنیا را بکنند. کانت از اولین افرادی است که از اتحادیه ملل آزاد سخن به میان می آورد. چون اخلاق، من را در خودم محصور می کند، دولت هم فقط در محدوده قوانین خودش حافظ منافع من است. ولی ملل دیگر دور از صلح پایدار اوست.

کانت این عنوان را در کتیبه ای در مهمانخانه ای در هلند یافت که کنارش تصویر قبرستانی هم بود. یعنی صلح پایدار صلح افرادی است که در این جهان نیستند! در این جهان صلح پایدار وجود ندارد بلکه همیشه تنازع است. کاملا روشن است که کانت کتب هابز و توسیدید را خوانده بود. کانت واقف به بلامنازع بودن قدرت در آن عصر و سایر اعصار بود. سازمان ملل و اتحاد ملل آزاد را که مطرح می کند برای مهار کردن این وضعیت است. این وضع هم در شرایط صلح می تواند موثر باشد ولی در شرایط جنگی، سازمان ملل نمی تواند موثر باشد. بعد از کانت، کلوتز ویتز آلمانی کتاب "درباره جنگ" را در قرن ۱۹ با استفاده از افکار کانت نوشت. او نشان می دهد در شرایط جنگ، قوانین و حتی سازمان ملل حرف مفت است. در نتیجه کانت برای برقرار کردن صلح تنها یک راه در نظر دارد و همان کار فلسفه خودش است. شرایط ما تقدم صلح چیست؟ چه کار بکنیم که از جنگ پیشگیری کنیم؟ او ۶ اصل را در کتابش آورده است که از همه مهمتر حذف ارتش و کار خانه جات تسلیحات است. شرایط ما تقدمی که لازم و ضروری است. این شرایط همان اصول اخلاقی است که بتوانیم جلوی جنگ را بگیریم. صلح اینگونه پیش می آید. من این کتاب را بیش از حد خلاصه کردم.

در ادامه به نوشته دوم او که همان اختلاف بین دو دانشکده حقوق و فلسفه است می پردازم. او می گوید حقوقدان به قوانین واقف است و می تواند مردم را آگاه کند و حقوق مردم را به آنها گوشزد کند. یک نوع آموزش کاربردی می تواند به مردم بدهد. هر کسی می تواند به حقوقدان رجوع کرده و حق قانونی خود را بشناسد. ولی فیلسوف نمی تواند این کار را کند. چرا که حتی کتابهایش خوانده نمی شود. عامه مردم کتاب فلسفی نمی خوانند. پس چه کار کنیم؟ او وظیفه فیلسوف را آموزش می داند و مهمترین کار را از آن فیلسوف می داند. فیلسوف فقط می تواند آموزش دهد و این مقاله با تجلیل از آموزش به پایان می رسد. یعنی مهمترین کاری که در این عالم می شود همان آموزش است. این آموزش را هم به عامه مردم نمی دهیم، بلکه به صاحبان قدرت و کسانی که قدرت را در اختیار دارند، می دهیم. خطاب او به آنهاست. اگر امروز روز جهانی فلسفه است، برای این است که فلسفه باید به آنها روی بیاورد.

صلح را چگونه باید حفظ کرد؟ ما نمی خواهیم جنگی رخ دهد و به ضرر عده ای باشد که حق زندگی دارند. چون ما فقط تنها دارایی مان حق زندگی است. آموزش، حماسه کار فیلسوف می شود. یعنی آنجایی است که آگاهی ایجاد می کند و این آگاهی باید در سطح بین المللی مطرح شود. او آموزش را بزرگترین حق انسان می داند. من تصور می کنم بزرگترین ظلمی که در حد یک انسان، یک جامعه یا انسان های متعدد می شود رخ دهد، سلب حق یادگیری است. این بدترین بلایی است که ممکن است بر سر یک جامعه بیاید.

نوشتار حاضر متن سخنرانی دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران است که با عنوان «صلح پایدار کانت» روز چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۷ به مناسبت روز جهانی فلسفه در محل انجمن حکمت و فلسفه ایران ایراد شد.

سخنران: کریم - مجتهدی

خبرنگار: سعید - بابایی