پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

ناکارآمدی مدیریت بر سیستم


ناکارآمدی مدیریت بر سیستم

یکی از دوستان که منصبی در یکی از دانشگاههای ایرانی خارج از کشور داشت، می گفت: در دانشگاه ایرانی، شیوه مدیریت ایرانی اعمال می شد و از آنجایی که هرچندسالی، مدیران ارشد تغییر …

یکی از دوستان که منصبی در یکی از دانشگاههای ایرانی خارج از کشور داشت، می گفت: در دانشگاه ایرانی، شیوه مدیریت ایرانی اعمال می شد و از آنجایی که هرچندسالی، مدیران ارشد تغییر می کردند، مسئولان بومی دانشگاه شکوه می کردند که این دیگر چه نظام و سیستم اداری است؟ زیرا در همه جای دنیا، سیستم و نظام بر پایه استانداردهایی شکل می گیرد که اگر آن معیارها بومی باشند، مورد پذیرش و عمل هستند، به این معنا که حتی اگر نظام بین المللی به هر علتی مورد پذیرش نباشد، نظامی برپایه معیارهای بومی شکل می گیرد که همگان خود را موظف می بینند که درچارچوب آن سیستم عمل کنند. درحقیقت این نظام و سیستم جهانی یا بومی شده است که براشخاص مدیریت می کند؛ ولی شیوه مدیریتی ایرانی کاملا برخلاف این شیوه متداول جهانی است و به جای این که سیستم پذیرفته شده با معیارهای آن، براشخاص مدیریت کند، این اشخاص هستند که برسیستم، مدیریت می کنند و با هر تغییر کوچکی درسطوح عالی، همه سیستم، به دلخواه شخص تغییر می کند و نظام پیشین از هم می پاشد.

این سخن دوستم که بیش از ۱۵سالی است که در کشورهای مختلف به عنوان مدیر حضور داشته و با مردم آن کشورها زندگی کرده بود، از جهاتی برایم جالب بود.

این شیوه مدیریت ایرانی (یعنی مدیریت بر سیستم نه مدیریت سیستم براشخاص) هرچند برای ما از جهاتی، بسیار مفید است و دشمنان را سردرگم می کند؛ ولی مشکلاتی را برای ما پدید می آورد. از جمله مشکلات این است که مدیریت کشور را نیز مختل و با چالش های جدی مواجه می کند؛ زیرا با هر تغییر مدیریتی، سیستم مدیریتی از بالا تا پایین به هم می ریزد و به نوعی بی اعتمادی به سیستم را درجامعه ایرانی پدید می آورد و اوضاع کشور مثلا شش ماه تا یکسال پیش از انتخابات و یکسال پس از آن به هم می ریزد و همگان منتظر می مانند تا معلوم شود چه کسی و با چه نظام و سیستم شخصی و قبیله ای و جناحی و خانوادگی و مانند آن روی کار می آید؟ تا مردم دوباره وضعیت و موقعیت خود را بازتعریف کنند. این بدان معناست که عملا دوره ریاست جمهوری مثلا در ایران به جای چهارسال یک دوره دوساله با هزار اما و اگر خواهدبود.

رحمان بنی اسدی