دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
با تمام وجود اشک ریختم و مردم باور کردند

«آوای باران» سریالی بود که خیلی خوب دیده شد. میان سیل سریالهای ترک و برنامههای ماهوارهای سازندگان این سریال و مسئولان صدا و سیما باید خوشحال باشند که توانستهاند این همه مخاطب را جذب کنند، اما در سریالی که پر از چهره بود و اغلب آنها از مهران احمدی تا سام درخشانی، الهام چرخنده، سیاوش خیرابی و حمیدرضا پگاه خوش درخشیده بودند...
یک جوان حسابی به چشم آمد و محبوب بینندگان سریال شد؛ آزاده زارعی یا همان سیندرلا که داستان دراماتیک زندگیاش اشک به چشم بسیاری آورد و بازی محکم و دیالوگ گفتن جاندارش تحسین زیادی برانگیخت. سراغ آزاده زارعی رفتیم تا با او درباره خودش و باران صحبت کنیم. وی در روزهایی که مشغول ساخت آخرین سکانسهای سریال بود به درخواست ما پاسخ مثبت داد. در گفتوگو هم مشخص است پرسش و پاسخ پیش از پایان یافتن سریال انجام شده و خانم زارعی میخواهد از لو رفتن سرانجام آن پرهیز کند. این گفتوگو هم مثل اغلب گفتوگوهای خانم زارعی به صورت کتبی انجام شد. یعنی ما سوالات را برای ایشان فرستادیم تا ایشان پاسخها را برایمان ارسال کنند. در این میان سوالات بسیاری بیپاسخ ماند که حیف بود. امیدواریم محبوبیت باران آغاز یک راه باشد و آزاده زارعی بتواند این تجربه مثبت را تکرار کند. مطمئنیم در آینده او را پختهتر خواهیم دید و خواهد توانست با ارائه نقشهای بهیاد ماندنی دیگر در سینما و تلویزیون ارتباطی صمیمانه و حرفهای هم با رسانهها برقرار کند. و اما سوالهایی که ما پرسیدیم و جوابهایی که سیندرلا داد...
فکر میکنم سال ۸۹ بود که اولین تجربه بازی را داشتید. آن هم در فیلم «آمین خواهیم گفت» به کارگردانی «سامان سالور» تا امسال که سریال «آوای باران» را بازی کردید. چرا بین این سالها اینقدر وقفه افتاد و در این مدت چه کاری انجام میدادید؟
در رابطه با فیلم «آمین خواهیم گفت» ترجیح میدهم خیلی صحبت نکنم، چون این فیلم هنوز اکران نشده و نباید درباره بازخورد مردم و کارشناسان پیشداوری کرد، ولی در مجموع این فیلم را هم خیلی دوست داشتم و زحمت و سختی فراوانی برایش کشیدم. در این ۴ سال فاصله هم باید گفت پیشنهاد چشمگیر و وسوسهکنندهای نداشتم. من هم ترجیح دادم به هر قیمتی جلوی دوربین نروم که خدا خواست و به لطف آقای سهیلیزاده باران «آوای باران» نصیب من شد.
ورود شما به سریال «آوای باران» چگونه بود؟ از تجربه کار کردن با آقای سهیلیزاده راضی هستید؟
راستش اولین بار دستیاران آقای سهیلیزاده با من تماس گرفتند و من را به ایشان معرفی کردند. من هم در چند مرحله تست دادم و خدا را شکر مورد قبول آقای سهیلیزاده واقع شدم. اولین ویژگی که از نقش باران برای من توضیح داده شد، دووجهی و چندبعدی بودن این شخصیت بود. دختری که در کودکی در یک خانواده ثروتمند و در ناز و نعمت زندگی میکند و از جایی به بعد ۲۰ سال در یک محیط نامناسب و با آدمهای بزهکار و غیرموجه رشد کرده که اینها ایفای نقش باران را برای من دشوار میکرد. به هر حال روحیات باران هیچ وقت با شخصیتی مثل گلپری که ۲۰ سال کنار هم و در یک محیط بزرگ شدهاند همسو نمیشود، چون باران آن روی سکه که ناز پروردگی و آرامش در زندگی هست را هم تجربه و از نزدیک لمس کرده و گاهی در خلوت و گاهی هم کنار دیگر شخصیتها سیندرلا بودنش را نشان میدهد. در مواقع دیگر هم ما میبینیم همین سیندرلای ناز پرورده بارانی میشود با لحنی تند و زجرکشیده که نشان دهنده زندگی او در این ۲۰ سال است. امیدوارم توانسته باشم این دووجهی بودن را در اجرا پیاده کنم.
فکر میکنید چرا نقش «باران» آنقدر برای مردم جذاب بود؟ شما توانستید طوری این نقش را خوب درآورید که برای مردم باورپذیر باشد و این از عکسالعملهای مردم به خوبی پیداست.
یکی از دلایلی که انتخاب و پرداخت سوژه بچههای کار و متکدی مورد توجه مردم قرار گرفت این بود که بسیار مناسب و بجا استفاده و فارغ از هر گونه شعار به آن پرداخته شده بود. تخصص آقای سهیلیزاده در سریال سازی، درام و ذائقه مخاطب است. ایشان به خوبی میدانند مردم راچطور باید پای گیرندهها حفظ و ترغیب به دنبال کردن مجموعه کنند.
مدتها بود قشری از مردم با تلویزیون قهر کرده بودند ولی خدا را شکر خیلی از کسانی که مدتها بود سریالی را در تلویزیون دنبال نمیکردند با «آوای باران» جزو مخاطبان پروپا قرص این مجموعه شدهاند که این لطف خداوند به ما و حاصل تلاش یک گروه حداقل ۵۰ نفره به تهیهکنندگی «محمدهاشمی اصل» و کارگردانی «حسین سهیلیزاده» بود.
باران در طول زمان نوع حرف زدن و روحیه متفاوتی پیدا کرده است. کمی درمورد نوع حرف زدن باران صحبت کنیم؛ اینکه چطور آن مدل حرف زدن را یاد گرفتهاید؟
درباره کلیت انتخاب این لحن میتوانم بگویم یک جمعبندی بود که با راهنماییهای آقای سهیلیزاده به آن رسیدم. نتیجه انتخاب این لحن، هم گویای شخصیت باران بود و هم کمی این شخصیت را شیرین و جذاب میکرد. البته نباید زحمات دو نویسنده عزیزمان آقایان «علیرضا کاظمپور» و «سعید جلالی» را هم برای نوشتن دیالوگهای خوشریتم و مناسب نادیده گرفت که جا دارد از ایشان تشکر کنم.
نقش باران چقدر به خودتان شبیه بود؟ بیشتر شبیه دوران کودکی باران هستید که یک دختر نازپرورده است که البته همچنان غُدبازیهای خود را هم دارد یا یک دختر محکم و به اصطلاح مردانه که در سریال هم در موردش گفته میشود که مردی است برای خودش! میخواهم بدانم این شهامت و حس مردانهای که باران دارد در روحیه خودتان هم وجود دارد یا فقط آن را در نقش درآوردهاید؟
راستش روحیات مردانهای که گاهی در باران دیده میشود کاملا از «آزاده زارعی» فاصله دارد و من برای رسیدن به آن فرم خاص از کمک استاد عزیزم «امیر دژاکام» و رهبری آقای سهیلی بهرهمند بودم.
اگر دوباره نقشهای اینطور محکم و مردانه به شما پیشنهاد شود آن را قبول میکنید؟ چون اصولا وقتی یک بازیگر به خوبی از پس یک نقش برمیآید از فردای آن روز سیل پیشنهادهای مشابه به سمتش سرازیر میشود. یا اینکه اصلا فعلا نمیخواهید در اینگونه نقشها ظاهر شوید؟ اصولا دوست دارید در چه نقشهایی بازی کنید؟
از پیشنهادهای خوبی که به سمتم بیاید حتما استقبال می?کنم، چه در سینما و تلویزیون چه در تئاتر. اما فعلا پیشنهاد خاصی برای همکاری نداشتهام و به خودم قول دادم تا پایان ضبط و پخش سریال «آوای باران» هم به هیچ کاری فکر نکنم. امیدوارم بعد از این تجربه و همکاری با یک گروه موفق، پیشنهاد متفاوتی از نقش باران به دستم برسد، چون اصلا دوست ندارم در اولین کارم بعد از «آوای باران» دچار کلیشه شوم. امیدوارم دیگر اساتید و همکاران هم برای ایفای نقشهای متفاوتتر به من اعتماد کنند.
از این به بعد کار من خیلی سخت خواهد بود، چون اعتماد «حسین سهیلیزاده» اعتبار من است و برای حفظ این اعتبار باید خیلی هوشمندانه و درست کارهای بعد را انتخاب کنم. مطمئنا معیارهای انتخاب من در درجه اول کارگردان، متن فیلمنامه و قصه است و بعد موارد دیگر، به نظر من سینما و تلویزیون تفاوتی ندارد، هرکجا که حس کنم میتوانم نقش متفاوت و اثرگذاری داشته باشم، کار خواهم کرد.
ارتباطتان با بازیگرهای سریال چطور بود؟ مخصوصا با «مهران احمدی» که به عنوان شکیب، پدر خوانده شما ظاهر شده است؟
درباره آقای احمدی که فقط در یک کلمه بگویم؛ ایشان معرکهاند، هم انسان باشخصیت هم متخصص در کار خودشان که حضور و راهنماییهایشان انرژی مثبت و تاثیر بسزایی در ایفای نقش باران داشت.
حس دلتنگی و اشکی که در فراق پدر میریختید خیلیها را به گریه انداخت، چطور توانستید این سکانسها را بازی کنید؟ مثلا چیز خاصی بود که در دنیای واقعی خودتان نسبت به آن دلتنگی داشته باشید یا تماما در نقش باران فرو رفته بودید و فقط این نقش بود که به شما کمک میکرد؟
ببینید! من در خیلی از صحنهها فارغ از هر تکنیکی؛ تمام وجود اشک میریختم و با باران همذاتپنداری میکردم و خدارا شکر مردم هم این گریهها را باور کردند و در خیلی از صحنهها برای باران گریه کردند.
باران را در فیلم سیندرلا صدا میکنند در حالی که زندگیای کاملا برعکس سیندرلا داشته و از یک زندگی غنی به یک زندگی فقیرانه رسیده است. شاید تنها وجه مشترکش با سیندرلا قصه نامادری او باشد که در اینجا زیور را به چشم همان نامادری بدجنس میبیند. این واژه سیندرلا از کجا آمد و آیا قرار بود پایانش مثل همان داستان معروف سیندرلا باشد؟
در رابطه با اسم سیندرلا باید اشاره کنم که ایده از ۲ نویسنده خوبمان بود که خیلی هم این نام، شخصیت باران را جذاب کرد. درباره تشابه قصه پایانی باران و سیندرلا هم باید بگویم مردم منتظر یک پایان غافلگیرکننده و جذاب درباره همه شخصیتهای قصه باشند.
در مورد آن سکانس که به ازدواج کیانوش پاسخ رد دادید، فکر میکنید در دنیای واقعی هم آنقدر راحت میتوان این کار را انجام داد چون فکر میکنم مردم دوست داشتند پاسختان به کیانوش مثبت باشد. میخواهم بدانم در دنیای واقعی اگر خودتان در چنین موقعیتی قرار میگرفتید میتوانستید آنقدر واضح چنین پاسخی بدهید؟ فکر نمیکنید کیانوش که از بچگی آنقدر هوای باران را داشت و به اصطلاح تبدیل به عاشق سینهچاک او شده بود، این موضوع که یکدفعه آنطور سیاه شود و زیر همه چیز بزند کمی غلوشده اتفاق افتاد؟ چون مخاطب اینطور فکر میکند که به این ترتیب کیانوش از مثلثِ «باران»، «فرید» و «کیانوش» خارج میشود و به این ترتیب به راحتی راه برای فرید که همبازی کودکی باران بوده باز میشود.
درباره سیاه شدن شخصیت کیانوش و مثلث عشقی و دیگر حرفهایی که تا اینجا فقط حدسیات و پیشبینیهای مردم بوده، باید سکوت کنم تا خود آنها جواب این سوالها را در پایان قصه بگیرند.
دوست نداشتید در نقش باران قلابی بازی کنید؟ یا همین نقش باران واقعی را ترجیح میدادید؟ (البته اگر این قضیه که باران شخصیت اصلی داستان است را فاکتور بگیریم.)
قبل از همه چیز باید تبریک بگویم به «نیلوفر پارسا» که واقعا «بیتا» را قدرتمند و حرفهای اجرا کرد. من برای «باران» انتخاب شدم و اصلا فرصت فکر کردن به دیگر نقشها را نداشتم و خودم هم تمرکزم را فقط روی به دست آوردن «باران» گذاشتم!
آنطور لباس پوشیدن و زندگی در چنین مکانهایی برایتان سخت نبود؟
بیشتر از اینکه پوشیدن لباسهای پاره و کثیف و کار کردن در لوکیشنهای این چنینی برایم سخت باشد، آن همذاتپنداری و لمسکردن احساسات و عواطف بارانهای جامعه برایم سخت و عذابآور بود.
پروژه خاصی را بعد از «آوای باران» در دست دارید؟
فعلا برنامه خاصی ندارم و مثل تمام ادوار زندگیام به خدا توکل خواهم کرد و منتظر یک پیشنهاد مناسب برای ادامه فعالیت حرفهایام خواهم ماند و کنار این توکل سعی در پیشرفت و ارتقا در امر بازیگری دارم.
فرزان صوفی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست