چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
پردازش نمایش ایرانی
"روزی، گذری، روزگاری"در برگیرنده دو گونه نمایش سنتی ایرانی است. نمایش از تلفیق دو نمایش روحوضی و تعزیه به روایت دو جوان جاهل مسلک شکل میگیرد. هدف از این نوع ارائه نیز بازنمایی و بازآفرینی این دو گونه نمایش ایرانی در یک نمایش بنابر تعاریف امروزی و به اصطلاح پیروی از دراماتورژی نوین است.
این دراماتورژی هم در داستان و شخصیتپردازی که منجر به شکلگیری بنمایه در دفاع از نمایش ایرانی میشود، و هم در ساختار که به نحو بارزی این سویی، هماهنگی و یکی شدن گونههای نمایشی را به خدمت میگیرد، دیده میشود.
داستان از این قرار است که در زمانه پهلوی اول، به دستور شاه تعزیهخوانها ممنوع الکار میشوند و هنرمندان سیاهبازی نیز تنها در صورت ارائه متن مجوز اجرا خواهند گرفت. این وضعیت باعث بیکاری خسرو سیاه (حسین محباهری) و شاپور شمر (رضا پاپی) میشود. این دو هنرمند که اولی سیاهباز و دومی تعزیهخوان است، یک عمر با هم خصومت دارند. حالا به فرموده شاپور شمر، پسرش عزیز عباسخوان (مسعود حجازیمهر) و حبیب (جواد پورزند) مأمور میشود که وارد مراسم سیاهبازی خسرو سیاه شده و مجلس او را که موفق به گرفتن مجوز از شهربانی شده است، بر هم ریزند. اما عزیز دلبسته دختر کوچک خسروسیاه میشود، حبیب هم که از قبل دلبسته دختر بزرگتر خسروسیاه است و با آنها نسبت خانوادگی دارد، مأمور میشود تا امکان آشنایی اولیه عزیز با دختر خاله کوچکش فراهم کند. غافل از اینکه خسروسیاه پاسخ خواستگاری عزیز را با سیلی سرخ خواهد داد. اما از سوی دیگر عزیز باید شاپور شمر را برای چنین پیوند ناممکنی نرم کند، و سرانجام این اتفاق به ازای ورود خسروسیاه در یک تعزیه و ارائه نقشی ممکن میشود، اما خسروسیاه پس از موافقت با ازدواج دو دخترش با عزیز و حبیب در مراسم و مجلسی تعزیه خوانی میکند.
متأسفانه در اجرای نمایشهای امروز که متکی بر تعزیه و روحوضی یا تلفیق گونههای نمایش سنتی است، از عناصر دیداری نسبتاً چشمپوشی میشود. چنانچه در این دراماتورژی از تلفیق چندگونه نمایشی، یک نمایش مستقل طبق معیارهای تئاتر نوین شکل بگیرد، این گونهها خود دستاویزی میشوند تا ساختار اثر اصلی بنابر ریشهها و داشتههای فرهنگی خودمان از هویت مستقل، ملی و ایرانی برخوردار شود.
این داستان با آن که در طنز و پرداخت لحظات کمیک و خندهدار موفق است، و از سوی دیگر در یکی شدن دو ساختار متفاوت روحوضی و تعزیه موفق مینماید، اما در پردازش قصه با ساده نمایی روبرو شده است. شاید اصرار بر این قضیه هم از سوی خیرالله تقیانیپور (نویسنده) به سادگی جذب مخاطب عام بوده است. ای کاش نویسنده و دو کارگردان این نمایش (خیرالله تقیانیپور و جواد نوری) اصراری بر عامیانه شدن اثر نمیکردند، چرا که ظرافتهای تکنیکی و ساختاری نیز چنین پیشزمینهای را به وجود میآورد؛ اما در پرداخت قصه و شخصیتپردازی همه چیز به استناد اولیه اتفاقات و روابط علّی پیش رفته است. یعنی به جای آن که در داستان کمی پیچیدگی لحاظ شود، همه چیز در ابتداییترین پیچ و خمها گرهگشایی میشود. مطمئناً رسیدن عزیز به دلدادهاش اگر با کمی سماجت و لجاجت و ناممکن بودن همراه میشد، اعتبار و ارزش متن و پس از آن نیز اجرا بالاتر میرفت. خوشبختانه در اجرا این پیچیدگی در نحوه اجرا و حتی بازیها مشهود است. چرا که هر هنرمندی بنابر وضعیت موجود با تکیه بر نقش، سعی میکند تا به بهترین نحو ممکن تسلط و اشراف خود را در ارائه یک بازی قابل باور پیش ببرد. بازیگران با تسلط بر نحوه اجرای درست بازی در تعزیه و روحوضی، توانمندی خود را در ارائه نقش به رخ میکشند. حتی دو جاهل جوان نیز ضمن برخورداری از یک بازی ساده و روان، موجبات خنده تماشاگران را در لحظات مختلف فراهم میکردند، یعنی حضورشان بارزتر و دقیقتر جلوه میکرد.
متأسفانه در اجرای نمایشهای امروز که متکی بر تعزیه و روحوضی یا تلفیق گونههای نمایش سنتی است، از عناصر دیداری نسبتاً چشمپوشی میشود. چنانچه در این دراماتورژی از تلفیق چندگونه نمایشی، یک نمایش مستقل طبق معیارهای تئاتر نوین شکل بگیرد، این گونهها خود دستاویزی میشوند تا ساختار اثر اصلی بنابر ریشهها و داشتههای فرهنگی خودمان از هویت مستقل، ملی و ایرانی برخوردار شود. این خود به گونهای ابراز وفاداری به نمایشهای ایرانی و هویت ماست. و این لازمه برخورداری از یک تئاتر ملی و درست است. شاید این نوع بازی کردن سخت و بغرنج به نظر آید، اما در دراز مدت بسیار راهگشا خواهد بود. چرا که ما در نظریهپردازی به مقوله تئاتر ملی بسیار پرداختهایم و در این زمینه توصیهها و پیشنهادهای زیادی ارائه کردهایم اما متأسفانه در عمل هنوز اتفاقات بارز و به هم پیوسته را کم پیش رویمان داشتهایم. این خود خبر از بازدارندگیهای بسیار میدهد که سد راه این اتفاق خواهند شد. تنها چاره نیز انجام و عملیاتی شدن این نحوه ایرانی شدن نمایشها است از مرحله تولید متن تا تبدیل آنها به اجرا.
یک بخش عمده از دراماتورژی امروز نیز در خدمت گرفتن متون کهن با استفاده از گونههای نمایشی سنتی است و حتی بهرهمندی از اصول و فنون شیوه نوین غربی و شرقی، و تلفیق آن با نمایشهای سنتی و در نهایت رسیدن به قابلیتهای اجرایی نوین است که هدف اصلی آن جستوجوگری در عالم هنر است. دسترسی به هنر والا در پالایش داشتههای قدیمی و اتکا به گذشته اتفاق خواهد افتاد.
رضا آشفته
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست