دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

بچه های اشرافی


بچه های اشرافی

«باید زندگی كرد و آموخت, اما افسوس كه وقتی آموختیم دیگر مجالی برای زندگی نداریم » كارولین ولز ۱

بچه های ما از واقعیت های زندگی چه می دانند؟ آنها برای زندگی آینده و كسب استقلال اجتماعی _ اقتصادی چه آمادگی هایی دارند و به عبارت بهتر، چه آمادگی هایی به آنان داده ایم؟ به طور حتم، توقع نداریم كه مدارس راه و رسم زندگی كردن را به بچه ها بیاموزند؛ چرا كه در عمل، آموزش های مدرسه ای در این مسیر ناكارآمد بوده اند. ما، به عنوان پدر و مادر چه كرده ایم؟ آیا روش های تربیتی امروزی، پاسخگوی نیازهای آینده فرزندانمان خواهد بود؟ والدین ایرانی، حتی اگر به سؤال هایی این چنینی بیندیشند و حتی اگر تربیت فرزندانی مستقل جزء آرزوهای آنها باشد، كمتر توجهی جدی به موضوع نشان می دهند. ما بچه هایی اشرافی تربیت می كنیم، بدون آنكه خود جزو اشراف باشیم!

بسیاری از والدین، امكاناتی برای فرزندان خود فراهم می آورند كه تدارك آن متناسب با وضعیت جیب شان نیست و هرگز برای خودشان چنین پول هایی خرج نمی كنند.نوجوانان و جوانان زیادی را دیده اید كه موبایل هایی با قیمت ۳۰۰ هزار تومان به بالا در دست دارند، موبایل هایی كه بیش از آن كه تلفن همراه باشند، وسیله ای برای نوشتن جوك، ضبط فیلم، عكس، موسیقی و غیره هستند. بدیهی است كه فیش هزینه مكالمه های این عده را نیز باید والدین عزیزشان پرداخت كنند. كم نیستند جوانانی كه حتی بعد از ازدواج، از حمایت های مالی پدر برخوردارند و این امر را نه تنها ناپسند نمی دانند بلكه وظیفه والدین تلقی می كنند. هزینه های خرید كامپیوتر، واكمن، لباس و كفش و غیره كه به طور معمول باید مدل بالا هم باشند گاهی با دردسرهای زیادی از طرف پدر خانواده تأمین می شود بدون آن كه به نوجوان یا جوان برومند ما كوچك ترین احساس شرمساری و خجالتی دست بدهد. آیا چنین كارهایی واقعاً وظیفه است؟ آیا از سر لطف و عواطف پدری و مادری صورت می گیرد؟ آیا رسم جاهای دیگر دنیا هم همین است؟ آیا اصلاً چنین رویدادی عاقلانه و بخردانه است و از آن نتیجه مثبتی عاید می شود؟از والدین سؤال می كنیم كه چرا چنین رفتاری دارند؟ «می گویند: بالاخره بچه ماست، نمی خواهیم در زندگی كمبودی داشته باشد و عقده ای شود. برای جوانان كار نیست و ناچاریم تا زمانی كه كاری درست و حسابی جور نشده است، به فرزندمان كمك كنیم.» از نوجوانان و جوانان سؤال می كنیم كه چرا چنین وضعیتی را می پذیرند و چرا تا مدت ها چشم شان به جیب پدر است؟ می گویند: این وظیفه پدر و مادر است. آنها ما را به دنیا آورده اند و باید سختی ها را هم بپذیرند.در این میان، كمتر كسی از پایان مسیر و آینده ای كه برای نوجوانان و جوانان در پیش است، سؤالی می پرسد. این واقعیت را باید پذیریم كه نسل جوان امروزی به نسبت نسل های گذشته ، نسلی ظریف و شكننده است. برعكس ایده های قدیمی كه دخترها و پسرها زندگی را با سختی شروع می كردند و در آغاز زندگی مشترك، حتی حاضر بودند از صفر شروع كنند، امروزه معیار حداقل ها كاملاً تغییر یافته است. كمتر جوانی را می توان یافت كه بخواهد بدون اتكا به كسی و صرفاً با همت و تلاش خود به جایی برسد. به راستی این همه تلاش پدرها و مادرها برای فراهم ساختن راحتی و آسایش فرزندان بعد از آغاز جوانی و حتی تا سال ها بعد از آن چه ثمراتی دارد؟ پس تكلیف كسب هویت فردی و استقلال اجتماعی _ اقتصادی چه می شود؟

در مدرسه چیزی از پول نمی آموزند!

شاید چنین طرز فكری خوشایند والدین نباشد، ولی این واقعیتی مسلم است كه راه پول درآوردن، از مدرسه و آموزش های آن نمی گذرد. نگاهی واقع بینانه به آنچه كه در اطراف ما می گذرد، نشان می دهد كه اكثر پولدارها از طریق مدرسه به مال و مكنت نرسیده اند، با این همه، چرا اصرار داریم كه با مدرسه رفتن و درس خواندن می توان به جایی رسید؟ كتاب «بابای دارا، بابای نادار» (۲) را بخوانید. این كتاب، واقعیتی مسلم را به صورت عریان و بی پرده با شما در میان می گذارد: «در مدرسه چیزی از پول به ما نمی آموزند» (ص۳۹) (۳).

كتاب با این سؤال آغاز می شود: «آیا مدارس، كودكان را برای رؤیارویی با دنیای واقعی آماده می كنند؟» ؛ به طور معمول، بیشتر پدرها و مادرها، به خصوص آنهایی كه طبقه متوسط جامعه محسوب می شوند، به فرزندان خود توصیه می كنند: «در درس خواندن سخت بكوش، نمره های خوب بگیر، به شغلی پردرآمد با مزایای چشمگیر دست خواهی یافت» (ص ۱۵).شاید، والدین نیز به توصیه ای كه انجام می دهند باور چندانی ندارند و یا با دیده شك به آن نگاه می كنند، اما به هر دلیل، آنان چیزی را از فرزندانشان می خواهند كه با واقعیت های جامعه سازگار نیست. «معمولاً ثروتمندان از راه درس خواندن به ثروت نرسیده اند» (ص ۱۷) و این واقعیت آشكار را نمی توان كتمان كرد. بنابراین، «دیگر به فرزندان به سادگی نمی توان گفت: به مدرسه بروید، نمره های خوب بگیرید و شغل های تضمین شده در انتظارتان است؛ می باید در پی یافتن راه های تازه ای باشیم كه بتوانیم درس خواندن فرزندانمان را به جهت درستی رهنمون شویم» (ص۱۸).«فرزندان ما در یك نظام آموزشی كهنه و از كار افتاده، سال ها عمر خود را تلف می كنند و مطالبی می آموزند كه در زندگی واقعی هیچ به دردشان نمی خورد. برای دنیایی تربیت می شوند كه دیگر وجود ندارد. امروز خطرناك ترین پند به فرزندان این است كه: به مدرسه بروید نمره های خوب بگیرید و در انتظار شغلی مطمئن و پر درآمد باشید؛ این پند كهنه و بد است» (ص۲۷).كتاب بابای دارا و بابای نادار را دو نویسنده آمریكایی نوشته اند و طبیعی است كه بسیاری از آموزه های آن با جامعه ما سازگار نباشد، اما آن چه اهمیت دارد، اصل موضوع است، یعنی در مدرسه چیزی از پول نمی آموزند و ما هم در خانواده با روش های تربیتی كه اعمال می كنیم، نه تنها اقدامی در این باره انجام نمی دهیم، بلكه مانع كسب استقلال مالی فرزندانمان می شویم.

واقع بین باشیم

والدین، آرزوی خوشبختی و سربلندی فرزندانشان را دارند و تصور می كنند اقداماتی كه انجام می دهند، به تحقق این آرزو منجر خواهد شد. والدین ایرانی از یك ویژگی شاخص دیگر نیز برخوردارند و آن غلبه احساسات و عواطف بر رفتارهای منطقی است. پدرها و مادرهای ایرانی بیش از آن كه تربیت بچه را بلد باشند و مهم تر از آن، فلسفه تربیتی داشته باشند، با احساسات و عواطف خود، بچه تربیت می كنند. ما ایرانی ها، افتخار می كنیم كه در برابر رفتار خشك غربی ها، انسان هایی باعاطفه و مهربان هستیم. اگر در فرهنگ غرب از فرزند توقع می رود كه بعد از هیجده سالگی مستقل شود و دنبال زندگی خود برود، ما ایرانی ها، حمایت از فرزند حتی تا سنین بزرگسالی را افتخاری برای خود تلقی می كنیم، اما كدام نوع رفتار به منطق زندگی نزدیك تر است؟ كدام رفتار باعث كسب هویت فردی و استقلال اجتماعی _ اقتصادی می شود، آیا اگر رفتار غربی ها خیلی خشك است، رفتار ما هم سهل انگارانه و ناشیانه نیست؟ می توان حد تعادلی را از دو نوع رفتار صرف منطقی و صرف عاطفی را اتخاذ كرد تا هم به منطق زندگی نزدیك باشیم و هم جنبه های عاطفی فرهنگ مان رعایت شده باشد.مشكل اصلی بسیاری از والدین ایرانی آن است كه، واقع بین نیستند و به عبارت بهتر، منطق زندگی را درك نكرده اند. زندگی با كسی سر شوخی ندارد و نیازهای مالی بخش مهمی از زندگی هر فرد محسوب می شود، «پول گونه ای از قدرت است. از آن قدرتمندتر، آموزش مسایل مالی است. پول می آید و می رود، ولی اگر چگونگی كاركرد پول را بیاموزید، بر آن چیره می شوید و به ثروتمند شدن می پردازید» ص ،۴۷ «یكی از دلیل هایی كه دارایان همواره داراتر می شوند این است كه موضوع كاربرد پول را در خانه _ نه مدرسه _ یاد می دهند» (ص۳۹). ما پدرها و مادرها از پول و كاركردهای آن چه می دانیم و چه چیزی در این باره می توانیم به فرزندان خود آموزش دهیم؟


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.