پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

علم, دین و تحکم های فلسفی


علم, دین و تحکم های فلسفی

گفتاری از دکتر سعید زیبا کلام

غالب موضع‌گیری‌ها و نظریه‌پردازی‌ها درباره نقش دین در ساختن علوم صبغه واحدی دارند و آن اینکه به یک اندازه دربردارنده تحکم‌های فلسفی‌اند. محققی که اعتقادش بر این است که دین جایگاه مهم و موثری در علوم دارد و یا باید داشته باشد عمدتا براساس تلقی پوزیتویستی و نگتیویستی‌اش از علوم و با بهره‌گیری از مفاهیمی از قبیل معقولیت، آفاقیت، واقع‌نمایی و استخدام تمایز ویران شده واقعیت- نظریه و تمایز به شدت زیر سوال رفته ارزش- بینش، به طور قاطعانه درباره نقش دین در علوم و ضرورت آن سخن می‌گوید و محققانی هم که اعتقادی به حضور و ضرورت ایفای نقش دین در عرصه علوم ندارند به طرز شگفت‌آوری متوسل به همان مفاهیم و آموزه‌ها می‌شوند و آن نقش را نفی و طرد می‌کنند و مثلا استدلال می‌کنند که چون علوم تجربی وقاع نماد برخوردار از آفاقیت هستند و نسبت به ارزشها بی‌طرفند و از طرف دیگر چون دین حاوی و عرضه کننده ارزش‌هاست، پس نمی‌تواند و حتی نباید در ساختن علوم دخالتی داشته باشد.

بنده درصدد اثبات این مطلب هستم که ارزشها و باورهای دینی و فلسفی در فعالیت علمی دخالت دارند و به همین دلیل هم می‌توان از ارزشها و باورهای دینی خود در مقام نقد علم جدید و ساختن علم جدید استفاده کرد.

علمی که بدین طریق به دست خواهد آمد علم دینی است. برطبق این معیار باید گفت که عقاید فرهنگی در تشخیص عوامل موثر در پدیدارهای طبیعی نقش موثری دارد. با توجه به این اصل، ما متوجه می‌شویم که فیلسوفان پوزیتویستی چون کارناپ به این باور می‌رسند که عقاید فرهنگی بعضا بر پدیدارهای طبیعی و همچنین در تشخیص آنها موثر است. همان‌طور که می‌دانیم رودلف کارناپ، فیلسوف علی‌شناس آلمانی، موثرترین و قوی‌ترین نظریه‌پرداز مکتب پوزیتویسم منطقی است. یکی از کتاب‌های کارناپ که در سال‌های اخیرتر و دوران پخته‌تر تاملات وی انتشار یافته است، درآمدی بر فلسفه علم نام دارد.

وی در یکی از فصول این کتاب، مطالب جالب توجهی درباره روش آزمایش علمی بیان می‌کند. به عقیده او در تمامی حوزه‌های علوم (اعم از علوم طبیعی واجتماعی) دانشمندان هنگام مطالعه یا تبیین پدیدارها ابتدا عواملی را که به نظرشان ممکن است در آن پدیدار دخالت داشته باشند- به اتکای بینش‌ها، نظریه و آموزه‌هایی که در آن حوزه خاص وجود دارد- حدس می‌زنند پس از این حدس اولیه آنها می‌کوشند تا دریابند که آیا حدس‌ها درست است یا خیر؛ و برای این امر آزمایش‌هایی را ترتیب می‌دهند و پس از مشخص شدن موثربودن عوامل حدس زده، چگونگی و میزان دقیق‌تر ارتباط این عوامل را در آزمایش‌های بعدی مورد مطالعه قرار می‌دهند.

این روش آزمایش‌های علمی است بدان گونه که کارناپ فهم و بیان کرده است. اما کارناپ در اینجا تذکر مهمی را مطرح می‌کند و آن اینکه در “حوزه‌های بکر و بی‌سابقه باید فوق‌العاده محتاط بود.” حال باید ببینیم که این تذکر کارناپ ناظر بر چه ملاحظات واموری است. سوال کنیم به راستی منشا هشدار کارناپ چیست؟ به نظر می‌رسد این هشدار نیاز به تحلیل قوی دارد که باید آن را نشان دهیم. به این صورت که: همان‌طور که می‌دانیم تنها چیزی که آزمایش‌ها در هر حوزه‌ای از علوم می‌گیرند، این است که آیا عواملی که حدس زده‌ایم در آن پدیدار خاص دخالت و تاثیر دارد یا خیر؟ آزمایش‌ها نوعا نشان نمی‌دهند که چه عواملی ممکن است در پدیدار مورد مطالعه دخالت داشته باشد و یا آن عواملی که طرد کرده‌ایم یا مورد غفلت واقع شده است عوامل موثری بوده‌اند و اشتباها در مورد آنها تصمیم گرفته‌ایم. آزمایش و تجربه در هر حوزه‌ای از علوم، تنها به سوالاتی که می‌پرسیم پاسخ می‌دهند نه به سوالاتی که مطرح نکرده‌ایم. اگر در حدس اولیه خود تنها پنج عامل را پدیداری موثر فرض کرده‌ایم آزمایش و تجربه به ما می‌گوید که این پنج عامل مفروض مثلا سه عامل درست حدس زده شده‌اند و دو عامل دیگر دخالتی در آن پدیدار ندارند اما درباره عوامل دیگر، غیر از این پنج عامل هیچ حرفی نمی‌زند. اگر آزمایش و تجربه می‌توانست بدون مطرح نمودن سوال به ما بگوید که ازچه عواملی در پدیدارها موثر است، دانشمندان دو سه هزار سال پیش پاسخ تمام مجهولات و سوالات خود را پیدا می‌کردند وامروز دیگر حوزه و مسئله برای پژوهش باقی نمی‌ماند. با توجه به این مطلب به طور مثال در مورد پدیدار تازه‌ای که آثار وانظار مکتوب و نامکتوب قابل اعتنایی نباشد هشدار کارناپ هشداری جدی و بجاست.

ما همواره در آزمایش‌ها محدودیت‌هایی داریم. یکی از این محدودیت‌های آزمایش‌ها این است که از حیث زمانی و مالی و امکانات نمی‌توانیم همه عوامل ممکن در یک پدیدار را مورد تجربه و آزمون قرار دهیم. این محدودیت‌ها همچون محدودیت مربوط به آزمایش‌ها سبب می‌گردد که با احتیاط قدم برداریم. اینک با توجه به این دو اصل این سوال در ذهن تداعی می‌شود که عالمان برچه مبنایی این عوامل را فعالانه طرد و یا منفعلانه از آنها غفلت می‌کنند. اگر حوزه مورد کاوش بکر و بی‌سابقه باشد عالمان مجبور خواهند شد از عقاید فرهنگی موجود در جامعه علمی و حتی جامعه‌ای فراتر از آن کمک بگیرند. بنابراین تحلیل می‌توان نتیجه گرفت که عالمان نه تنها حوزه‌های بکر و بی‌سابقه که در بدو پیرایش تمام علوم ناگزیر از توسل به معارف و باورهایی است که در جامعه پیرامون خود می‌یابند و این معارف و بینش‌ها چیزی جز آرا و باورهای عرفی و عمومی جامعه‌ای که عالمان در آن می‌زیند و می‌اندیشند نیست. اگر به گفته‌های کارناپ توجه کنیم متوجه می‌شویم او نیز به حضور عقاید فرهنگی در عرصه تمام علوم تجربی بویژه در مرحله تقویمی و جنینی آن حضوری جدی و تعیین کننده است.