دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نگاه نقادانه به جنگ


نگاه نقادانه به جنگ

نگاهی به نمایش ”شام آخر” نوشته ”محمدرضا کوهستانی” به کارگردانی ”احمد سلیمانی”

شعار و شعارزدگی خصلت عمومی اغلب آثاری است که به نوعی به جنگ و دنیای پس از آن پرداخته‌اند و حتی در آثاری که به ضد جنگ معروف شده‌اند، این مقوله نمود بیشتری پیدا کرده و در نتیجه اغلب نمایش‌های ضد جنگ که در سال‌های اخیر روی صحنه رفته‌اند تا حد زیادی با این معضل مواجه بوده‌اند.

این آثار نه این پتانسیل را داشته‌اند که گوشه‌هایی از جنگ و دنیای پس از آن را به تصویر بکشند و نه توانسته‌اند شیوه جدیدی ارائه کرده و یا مخاطبان را با اثری در خور تأمل، مواجه کنند.

نمایش "شام آخر" نوشته "محمدرضا کوهستانی" به کارگردانی "احمد سلیمانی" به هجو جنگ می‌پردازد، از همین رو باید این نمایش را اثری ضد جنگ دانست.

البته "شام آخر" از این کلیشه و تکرار و غلتیدن در ورطه شعار زدگی و شعار‌گویی‌ رهایی یافته و کارگردان و نویسنده با اتکا به سبک و شیوه اجرایی، تلاش کرده‌اند تا دنیای جدیدی از جنگ و دنیای پس از آن را تصویر کنند که تا حد زیادی در نیل به این مقصود، موفق عمل کرده‌اند.

تنها شعار زدگی و کلیشه موجود در نمایش "شام آخر" به صحنه ابتدایی این نمایش مربوط است که سربازی نوشته‌ای با مضمون No war"" را در مقابل دیدگان تماشاگران قرار می‌دهد و با همین اقدام سطحی به مخاطب القا می‌کند که نمایش قرار است ضد جنگ باشد. این صحنه می‌تواند خطری برای افتادن در ورطه تکرار و کلیشه باشد که البته جلوگیری از تکرار آن و انتخاب مسیری متفاوت، تداوم این صحنه و این دست رویدادها را پایان می‌بخشد و تنها نقطه ضعف نمایش تلقی می‌شود.

در نمایش "شام آخر" دیالوگ به عنوان یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های اجرای نمایش توسط نویسنده و کارگردان کنار گذاشته شده و تمام اتکاء کارگردان و نویسنده در پیش برد نمایش به فضاسازی و تصاویر ختم می‌شود.

در نگاه اول، شاید این حذف اقدام خطرناکی باشد؛ اما تجربه کار کارگاهی و نگرش کارگردان در ایجاد ارتباط با مخاطب از طریق زبان بدن، توانسته این تهدید را به فرصتی برای رویکردی نوین و جدید تبدیل کند و حتی به نقطه قوت نمایش بدل کند و شاید دلیل اصلی دور ماندن نمایش "شام آخر" از تکرار، کلیشه و شعارزدگی را باید در همین رویکرد و نگاه ارزیابی کرد.

در عین حال نمایش "شام آخر" از روند داستانی کلاسیکی در نمایشنامه برخوردار نیست و به نوعی نمایش در عین دارا بودن داستان یک خطی، ضد داستان و بدون داستان (به خصوص با آن شکل و ساختار کلاسیکش) است که به دلیل همین رویکرد، باز نگاه و تلاش کارگردان به عناصری چون شیوه اجرایی محدود می‌شود.

در واقع نویسنده و کارگردان از این راه تلاش کرده‌اند تا رویکرد مدرن و جدیدی را برای روایت نمایش برگزینند.

حذف مؤلفه‌هایی اساسی چون دیالوگ و داستان، باعث پدید آمدن دراماتورژی حساب شده‌ای در روند نمایش شده و تمرکز را بر شیوه اجرایی قرار داده است که از این منظر می‌توان نمایش "شام آخر" را موفق به لحاظ ارتباط با مخاطب و رویکردهای ساختار شکنانه و ایجاد شیوه‌های نوین در اجرا، بررسی و ارزیابی کرد.

نگاه طنز و کمیک به رویدادها و اتفاقاتی که در جنگ رخ داده است و اغراق در بازگویی آنها در آثاری که پس از جنگ از سوی برخی هنرمندان صورت گرفته است، سبب شده تا جهت‌یابی اجرا به سمت آثار کمیک، با ارتباط مؤثر از سوی مخاطب مواجه شود.

سلیمانی با انتخاب فضایی غیر قابل باور و غیر متعارف همچون شوفاژخانه، از همان ابتدا قراردادی را با مخاطب در میان می‌گذارد که او را متوجه رویکرد کمیک به رویدادها می‌کند و در عین حال به لحاظ بصری و موقعیت حرکتی برای بازیگران، صحنه‌های مورد نظرش را با اتکا به همین لوله‌ها و اتصالات تصویر می‌کند و این نوع نگاه به فضا چنان پیش می‌رود که نه تماشاگر از تصاویر تکراری خسته می‌شود و نه کارگردان و بازیگران در اجرای صحنه‌های مختلف نمایش ناگزیر می‌مانند و در عین حال موفق به بروز خلاقیت‌های مختلف در حیطه اجرا و تصویر می‌شوند.

انتخاب این فضاها برای رویدادهای مختلف نمایش و تنوع و پراکندگی متعدد صحنه‌ها با توجه به نوعی روایت داستانی نمایشنامه، "شام آخر" را به کولاژی از جنگ و دنیای آن تبدیل کرده که به دلیل فضای کمدی حاکم بر آن و هجو خیلی از رویدادها، نمایش به طور کامل به اثری ضد جنگ با نگاهی کاملاً نقادانه تبدیل می‌شود.

در اصل نمایشنامه "شام آخر" را با توجه به آنکه عاری از دیالوگ و کلام است؛ اما در اجرا می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. در لایه نخستین ورودی اثر که سطح نخستین نمایش را تشکیل می‌دهد، رویدادها به سادگی روایت اتفاقات را برعهده دارند و داستان‌های متعدد در پیروی از یک چارچوب خطی ـ داستانی شکل می‌گیرند که وظیفه اصلی آن ارتباط با مخاطب و خنداندن تماشاگر است.

در لایه زیرین و دوم اثر می‌توان نگاه، رویکرد و تحلیل نویسنده از جنگ و شرایط آن را بررسی و ارزیابی کرد. در ژرفای نمایش "شام آخر" و هنگامی که تماشاگر از خندیدن فارغ می‌شود و خود را از سطح جدا می‌کند، می‌تواند به نفی جنگ پی برد و این نگاه را از ژرفای آن استخراج کند و ذهنیت اصلی و واقعی نویسنده و کارگردان مبنی بر مذموم بودن جنگ را آشکارا مشاهده کند و نمایش پارچه "No war" در واقع به نوعی آشکارسازی عریان این ذهنیت است که مخاطب ناخودآگاهش به سهولت به این مفهوم پی می‌برد و هیچ الزامی برای به سطح آوردن آن دیده نمی‌شود.

در حیطه اجرایی هم این مسأله نمود عینی پیدا می‌کند و سلیمانی با درک و دریافت صحیح این لایه‌های زیرین و تحلیل مبتنی بر ساختار و کلیت اثر در رویدادهای مختلف نمایش این عنصر را وجهی عینی‌تر می‌بخشد و به آشکارسازی این مفاهیم و ذهنیت‌ ما در غالب تصویر می‌پردازد.

تأکید سلیمانی در مقام کارگردان بر همین عناصر و رویدادها و جهت دهی آنها به سمت طنز و در نهایت یکپارچگی و وحدانیت این رویدادهای متعدد در یک روند داستانی، فضایی کاریکاتورگونه پدید آورده که هم عنصر کمدی را در خود پرورش داده و هم ذهنیت و دیدگاهی جدید از نفی جنگ را تصویر می‌کند.

استفاده کارگردان از تمام فضای صحنه و نوع طراحی صحنه و چیدمان صحنه‌ای و تحرک بالای بازیگران در صحنه و بهره‌گیری از ارتفاع صحنه (علاوه بر طول و عرض صحنه) باعث خلق میزانسن‌های جدید دیگری شده که در راستای نمایشنامه و اجرا قرار دارد و به نوعی در انحصار همین شیوه است.

استفاده کارگردان از قدرت خلاقیت بازیگران و بهره‌گیری از بداهه‌پردازی‌ها‌ی‌ آنان در اجرا و استخراج حرکات و حتی میزانسن‌ها و اکت‌های مختلف صحنه‌ای که بر پایه خلاقیت‌های فردی و گروهی بازیگران شکل گرفته است، یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت نمایش "شام آخر" محسوب می‌شود که تفسیر و تاویل مناسبی از کار گروهی تجربی را نمایان می‌کند.

مهرداد ابوالقاسمی