سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نظام نوین جهانی, اسلام و عملیات روانی


نظام نوین جهانی, اسلام و عملیات روانی

كشورهای اسلامی و رهبران آن باید مسئله برخورد بر اساس واكنش متقابل باحوادث و جریان ها را به كناری نهند, و به جای آن باید بر تقویت مصونیت ذهنی و روانی افراد جامعه و بیدار ساختن وجدان اسلامی تمركز كنند كه بهترین وسیله و مطمئن ترین راه در مقابله با حملات تبلیغاتی و روانی خارجی است

انسان كنونی در جوامع مختلف با بحران‌های متعددی مواجه است. یكی از مهم‌ترین این بحران‌ها، بحران هویت یا مشكل ثبات و استقرار است. پایه و اساس این بحران، جنگی است كه میان گروهی از قدرتمندان از یك سو و گروه دیگری از قدرتمندان از سوی دیگر و یا میان قدرتمندان از یك سو و مستضعفان از سوی دیگر و یا میان خود مستضعفان درگیر است. بی‌شك پیامد این جنگ‌ها و خصومت‌ها، بحران‌های مستمر و مصایبی است كه روان‌شناسان و جامعه‌شناسان در مورد بافت، ماهیت، دلایل وقوع، ابعاد زیرساختی و دلایل اولیه وقوع آنها یا به عبارت بهتر ریشه‌های تاریخی آنها با یكدیگر اختلاف نظر دارند. این اختلاف نظرها در گستره، اهداف و شیوه‌های مورد استفاده در این بحران‌ها و پیچیدگی‌های روانی انسان ریشه دارد كه باعث می‌شود تناقض‌های عمیقی در دیدگاه‌ها و برخورد با بحران‌ها یا رهایی از آنها به وجود آید.

مقدمه

با مراجعه به تاریخ منطقه اسلامی ملاحظه می‌شود، بحرانهایی كه در این منطقه به وجود آمده است یا در آینده شاهد آن خواهیم بود، نتیجه مستقیم حضور غربیها در منطقه و به دنبال آن حاكمیت بر سرنوشت منطقه در دوره‌های مختلف تاریخی است.۱ شاهد این مدعا، مبارزات مستمر و مداوم ملل مسلمان برای تحقق استقلال خویش و مقاومت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مقابل اشغالگران است. همچنین می‌توان از تمایل بسیاری از شهروندان این كشورها به ارتقای سطح آموزش، تحصیل و فرهنگ خویش یاد كرد كه می‌كوشند به انواع و اقسام وسایل مبارزه و مقاومت مجهز شده و برای جهادی بلندمدت علیه استعمارگران و اشغالگران و بیرون راندن آنها آماده باشند، حتی اگر لازم باشد در این راه بهای بسیار سنگینی بپردازند، همانند آنچه، در بعضی كشورهای اسلامی به وقوع پیوست و پس از سالها مبارزه با مقاومت مستمر فرزندان خویش، استقلال خود را محقق ساختند. با این حال باز كسانی وجود دارند كه دید متفاوتی نسبت به استعمارگران و اشغالگران دارند و این دیدگاهی است كه از حمایتهای لازم علمی برخوردار نیست، تا به رسمیت شناخته شود، در شرایطی كه درهای تحقیق هم برای دستیابی به علل و انگیزه‌های واقعی اشغالگری و تجاوز، مقابل محققان و كارشناسان گشوده است و آنها می‌توانند به تحقیق دریابند كه چرا بخشی از ساكنان این كره خاكی در صدد غارت و چپاول بخشی دیگر برمی‌آیند. این در حالی است كه كشورهای تحت اشغال در رویارویی با غارت نوین كه با برخورداری از دستگاه‌ها و فنون نظامی ـ تبلیغاتی مدرن صورت می‌گیرد توانایی واكنش و یا مقاومت با سلاحهای سنتی و كلاسیك را ندارند؛ مگر راههایی كه نفوذ و تأثیر ایمان به ادیان آسمانی و یا افكار منطقی در آن مشهود بود، به ویژه پس از اینكه اشغالگریها و تجاوزات در جهان كنونی به جنگی فكری و نبردی روانی كه سلاح آن تبلیغات و ادوات آن تمام وسایل دیداری و شنیداری و نوشتاری است، تبدیل شد.۲

●نظام نوین جهانی

۱- نظام نوین جهانی اصطلاحی سیاسی است كه استفاده از آن به شكل گسترده از اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود قرن بیستم و به طور قطع از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق آغاز و با جهانی شدن همراه شد تا بیانگر عملیات انتقال آزاد و بی‌قید و بند كالاهای تجاری، سرمایه، فناوری، تولید، افراد و اطلاعات بین جوامع بشری باشد، اما عملاً بیانگر حاكمیت یك كشور (امریكا) كه یك قطب نامیده می‌شود، بر سرنوشت جهان است.

به طور كلی اصطلاح نظام نوین جهانی در سطح دانشگاهی و علمی، نخستین‌بار در دهه شصت پای به عرصه وجود گذاشت، هنگامی كه گرنونیك كلارك، وكیل بازنشسته امریكایی و مشاور بسیار فعال و تأثیرگذار چندین وزیر امور خارجه كاخ سفید در دهه‌های سی و چهل قرن بیستم، از آن استفاده كرد، اما با وجودی كه این اصطلاح توسط كلارك مورد استفاده قرار گرفت، در اندیشه‌های سیاسی جای خود را باز نكرد، مگر تقریباً سی سال پس از آن و نخستین كسی كه از این اصطلاح در معنای كنونی آن استفاده كرد گورباچف در سال ۱۹۸۹ و پس از آن بوش در سال ۱۹۹۰ و بالاخره سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۱ بود.۳ به طور خلاصه می‌توان گفت، این اصطلاح در خود معنا و مفهوم جدیدی ندارد، مگر تلاش امریكا برای سوء استفاده‌ از فروپاشی اتحاد شوروی تا بدان وسیله قدرت و توان خویش را در این نبرد افزایش دهد، همچنین سوء استفاده از خلاء حاصله از اوضاع و احوال بین‌المللی آن زمان برای افزایش قدرت خویش تا در صورت سربرآوردن اتحاد جماهیر شوروی دیگری در جهان امكان مقابله با آن را داشته باشد. از بعد روان‌شناسی سیاسی، نظام نوین جهانی، با توجه به اهداف و گرایشهایش واقعیتی جدید و نوین به شمار نمی‌آید، چون تلاش برای ادامه اداره و حاكمیت بر نبرد است و این چیز جدیدی نیست؛ آنچه در نظم نوین به نظر می‌رسد، وسایل و ابزاری است كه امریكاییها ابداع و از آنها بهره‌برداری كرده‌اند تا دستاوردهای ویژه و مورد نظر خویش را ایجاد نمایند و این خواسته‌ها را در جوامع هدف به سوی اهداف استراتژیكشان سوق دهند، چرا كه در این زمینه دارای توانایی‌ نیز می‌باشند، به دلیل:

الف. پیشرفت تكنیكی جامعه امریكا، به ویژه در وسایل ارتباطی و انتقال اطلاعات؛

ب. اقتصاد قدرتمند و با نفوذ امریكا كه به این كشور اجازه می‌دهد با اقتصاد كشورهای غربی و شرقی به یكسان رقابت كند؛

ج. قدرت بازدارندگی امریكا در زمینه سلاحهای كشتار جمعی و در برخی موارد سلاحهای سنتی.

۲- با توجه به امتیاز یاد شده امریكا از تمام توان خویش استفاده كرد تا هر جای جهان كه بخواهد، بر كشورها فشار آورد، به ویژه آنكه نیمی از كشورهای جهان در نتیجه بحرانهای اقتصادی نیاز به سرمایه‌گذاریها و كمكهای اقتصادی و یا برای حفظ امنیت و ثبات خویش نیاز به حضور نظامی امریكا دارند. بعضی كشورها برای حفظ مشروعیت خویش نیاز به حمایت سیاسی امریكا دارند و یا برخی از كشورهای پیشرفته برای حفظ برتری فناوری خویش نیاز به فناوری پیشرفته امریكا داشتند.۴

۳- روند رو به فزاینده نیاز كشورهای ضعیف به كشورهای قدرتمند، برای افزایش و سرعت بخشیدن به نقل و انتقال كالاها، فناوری، اطلاعات و فرهنگ و اندیشه‌، باعث شده است مفهوم مرزها و حاكمیت ملی در جوامع سست و ضعیف؛ صرفاً به مفاهیمی سمبلیك تبدیل شوند و این جوامع تحت تأثیر جوامع قدرتمند قرار گیرند. بالطبع پیامد این نفوذها تغییر و تحول نظام منطقه‌ای، شیوه‌ها و روشهای فرهنگی و سیستم سیاسی است و فقط یك راهكار مقابل جوامع اسلامی كه مورد هدف امریكا قرار می‌گیرند وجود دارد تا خود را برای دفاع مهیا كنند و آن تقویت مصونیت روانی۵ علیه ابزار و وسایل تأثیرگذاری است كه در اختیار نظام نوین جهانی است و به تمام منازل و مدارس و كارخانه‌ها و غیره راه یافته است (دستگاههای اطلاع‌رسانی و ارتباط جمعی).

●عملیات روانی

۱- جنگ در مفهوم نظامی و سنتی آن، یكی از مهم‌ترین وسایلی است كه در اختیار بشر قرار دارد تا به خصومتها و اختلافات موجود میان افراد یا دولتها خاتمه دهد و تا این اواخر متغیرهای چندی در آن دخالت داشته است كه بر گرایشهای سیاسی در جنگهای رودررو یا منازعات مسلحانه به عنوان یكی از عوامل تأثیرگذار جهت دستیابی به اهداف مورد نظر تأثیر می‌گذاشت، از میان این متغیرها می‌توان به موارد ذیل اشاره كرد:

الف. ظهور سلاحهای پیشرفته در میان بسیاری از كشورها، جهان را وارد عصر استراتژیهای فراگیر كرد، به گونه‌ای كه در این عصر احتمالات موجود در جنگ سنتی به یكی از شیوه‌ها و وسایل بی‌اهمیت دوره نبرد تبدیل شد. استفاده از سلاحهای پیشرفته و از جمله سلاحهای كشتارجمعی این احتمال را كه یكی از طرفهای جنگ از این جنگ پیروز بیرون آید، از بین برد.

ب. با وجود توانایی ارتشهای مدرن و در اختیار داشتن سلاحهای پیشرفته و قدرت انجام مانورهای بزرگ، علی‌رغم برتری موجود به تنهایی از تحقق پیروزیهای نظامی به طور معمول و عادی ناتوان بوده‌اند، چون ممكن بود با مقاومتهایی مواجه شوند كه بعدی مذهبی و ایمانی داشت كه در آن پیشرفته‌ترین سلاح نیز قادر به شكستن سد مقاومت نبود.

ج. تغییر و تحول شگرفی كه در وسایل ارتباط و انتقال اطلاعات به وجود آمده باعث شده است، جهان امروز آن قدر كوچك به نظر آید كه انسان بتواند، در حالی كه در منزل نشسته است، حوادث در حال وقوع در جای دیگر جهان را ببیند. ابزار ارتباطی نقش به‌سزایی در شكل‌گیری افكار و تمایلات ایفا می‌كنند به گونه‌ای كه بتوان از تمام موارد فوق‌ بدون وارد آمدن كمترین خسارتی بهره‌برداری كرد.

۲- داده‌های یاد شده به ویژه بر دیدگاه امریكا و غرب تأثیر گذاشت و این كشورها را واداشت به وسایل جدیدی توجه كنند كه توانایی ایجاد تحولات شگرف در افكار عمومی و ایجاد رفتارهای مناسب و پاسخ مطلوب را نمایند كه با منافع آنها در تضاد نباشد و در نهایت این كشورها بتوانند به صورت مناسب امكان بروز هرگونه مقاومتی را از بین ببرند و به چپاول و غارت ‌كشورهای دیگر بپردازند، این تاكتیك كه برخلاف جنگهای سنتی كه هزینه‌های گزاف و قدرت تخریبی كمتری در برداشتند، مورد استفاده قرار می‌گرفت.

به همین دلیل عامل روانی همچنان مهم‌ترین عامل در میان سلاحهای مورد استفاده در نظام نوین جهانی است تا بر آگاهی و بیداری افراد و كشورهای آماج تأثیر بگذارد، به گونه‌ای كه عملیات روانی بیش از هر جنگ دیگری فراگیر و تبلیغات در آن به یكی از مهم‌ترین وسایل و ابزار مورد استفاده تبدیل شده است. بدین ترتیب می‌توان عملیات روانی را به طور دقیق چنین تعریف كرد: استفاده از داده‌های پنهان و آشكار ذهنی و روانی برای ایجاد رفتار، دیدگاه، نظرات و تمایلاتی كه تأمین منافع را تسهیل و اداره و تحلیل جنگ را امكان‌پذیر نماید.

اما گسترش عملیات روانی، ارتباطی به توسعه فناوری تبلیغات و ارتباطات و گسترش نظام نوین جهانی ندارد، بلكه اساساً پیدایش آن با تاریخ جنگها پیوند می‌خورد. هنگامی كه برخی از فرماندهان میدانهای جنگ دریافتند، سربازان آنها زمانی بسیار قدرتمندانه و با شجاعت می‌جنگند و زمانی دیگر به ترسوهایی بزدل تبدیل می‌شوند؛ همچنین وقتی پی بردند سربازان دشمن گاهی با تمام قدرت از مواضع و سنگرهای خویش دفاع می‌كنند و زمانی دیگر بدون اندك مقاومتی عقب‌نشینی می‌كنند، توانستند این تناقضات را به عامل ذهنی و روانی ارتباط داده و به تحقیق در این باره بپردازند تا عوامل تأثیرگذار ذهنی و روانی را شناسایی كرده و ضمن تقویت عوامل تأثیرگذار مثبت نزد سربازان خویش، عوامل منفی را در میان سربازان دشمن گسترش دهند. از این‌رو اقدامات عملی كشورها در این‌باره بسیار فراگیر شده و وسایل و ابزار بسیاری را در برگرفت. همه چیز در چارچوب و عنوان عملیات روانی قرار گرفت و به طور گسترده و پس از جنگ جهانی دوم استفاده از برنامه‌ها و طرحهایی ویژه از سوی دولتها در هنگام جنگ یا در زمان بحرانها شایع گردید تا با اجرای آنها بر افكار، هیجانات و رفتار گروههای دشمن، بی‌طرف یا دوست تأثیر بگذارند و بدین وسیله به تحقق سیاست و اهداف مورد نظر خود كمك كنند.

با گذشت زمان، عملیات روانی به حمله‌ای گسترده معروف شد كه در آن همه ابزار، وسایل و دستگاهها مورد استفاده قرار می‌گرفتند تا بر افكار و اندیشه‌های گروهی خاص تأثیر بگذارند. هدف از آن از بین بردن مواضع و دیدگاههای خاص بود تا جای آن را نگرشها و دیدگاههایی بگیرند كه با منافع طرف مهاجم مطابقت داشته باشد.۶

با این حال، این تعریفها با تغییر و تحولات فناوری و فكری در زمینه عملیات روانی مجدداً متحول شدند تا عملیات روانی معنای استفاده منظم و پیوسته از داده‌های علم روان‌شناسی تطبیقی در تحلیل و اداره جنگها را بدهد و ما در بند ۲ به آن اشاره كردیم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.