پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
این مسیری است که باید طی شود
۱ «خیالت راحت رییس» با آهنگی چنان آرام و بیدغدغه پیش میرود که تنها پس از گذشت چند صفحه، این احساس را در خواننده به وجود میآورد که نویسنده بنا ندارد قرار لحنی خاصی را که از ابتدای داستان گذاشته، تبدیل به قراری دیگر کند و همین اتفاق نیز میافتد. به نظر میرسد اتخاذ این ضرباهنگ نسبتا کند بسیار آگاهانه انتخاب شده، چرا که از این طریق، انتقال چیزی که نویسنده درصدد آن است و سیر تکوین اتفاقات و شخصیتها، بیآنکه خستهکننده باشد به سرانجام خود میرسد و اگرچه در این رمان از اتفاقات عجیب و غریب و بدیع که به جذاب بودن صحنهها کمک میکنند و کشمکشهای چندان اثرگذار خبری نیست، یکدستی نثر و لحن متن تا انتهای رمان، خواننده را به خواندن ترغیب میکند.
۲ در این رمان، ما با موقعیتهایی عینی و واقعی روبهرو هستیم که به صورت صحنه به صحنه بسط داده میشوند؛ موقعیتهایی که گاه بهرغم درونی بودنشان، از بیرون تشریح میشوند. نویسنده در همان لحظهای که موقعیتها در حال بسط و گسترشاند، توضیح چندانی نمیدهد و فقط به نشان دادن رفتارها اکتفا میکند. گاه اتفاقی رخ میدهد، شخصیتها در صحنه ظاهر میشوند و احساسات غالب و برخوردها در آنجا نمایان میشود و گاه صحنهها بسته به خیالپردازی نویسنده به نمایش درمیآیند ولی اغلب به ضرورت داستانی تن میدهند. روایت این واقعیات برحسب منطق عادی حوادث و رونویسی محض و مطیعانه از وقایعی که توالی درهم و برهمی دارند، صورت نمیگیرد و نویسنده با ترفندهایی که در لابهلای این واقعیات روزمره و تکراری به کار میبندد، اتفاقا توهماتی را بازآفرینی میکند که به فراخور موقعیتها و بر اساس ماهیتشان میتوانند شاعرانه، احساساتی، شاد، مالیخولیایی، غمگین یا بدبینانه باشند. نویسنده شخصیتها را نه بر اساس نگاه مجذوب دیگران و خرق عادتها و رفتارهای خاصشان بلکه در حشر و نشر با دیگران و در کردار و گفتارشان به ما میشناساند. هر شخصیتی به واسطه شیوه بودن و مقابله با دیگران، ما را هم نسبت به رفتار خود و هم نسبت به رفتار دیگری مطلع میکند، به دلیل همین همزیستی در مکان و زمان محدود و مشخص، هر رفتاری واکنشی است مشخص به تصویری که دیگری طرح آن را ترسیم میکند.
۳ معمولا در دل هر داستانی چند داستان دیگر به صورت بالقوه وجود دارد که به هنگام روایت کردن بیشتر بیرون میزند و خودنمایی میکند. در این میان دستهای از موضوعات امکان بیشتری نسبت به موضوعات دیگر برای بسط و گسترش دادن دارند و میتوان گفت در این مواقع ننوشتن برخی چیزها بسیار دشوارتر از نوشتن آنهاست و بهطور کلی کنترل قلم و ذهن مشکلات خاص خودش را دارد. دوران سربازی یکی از همین موضوعات است. این مقطع زمانی برای هرکسی که کوچکترین تجربهای از این مقطع داشته باشد، همیشه با یادآوری خاطرههای متعدد و متفاوتی همراه بوده است. معمولا هم افرادی که این دوران را پشت سر گذاشتهاند، میتوانند ساعتها درباره آن حرف بزنند و از شخصیتها، لحظهها و احساسات خاصی که در آن مقطع خاص داشتهاند، روایت کنند. رمان «خیالت راحت رییس» نیز در چنین فضایی کار خود را پیش میبرد.
اما نویسنده در این رمان نه روایتهای متعدد و پیچیدهای که میتوان از دل این فضا و این دوران خاص بازگو کرد بلکه شرح سادهای از روابط روزمره شخصیتها ارایه میدهد و از آن فراتر نمیرود بنابراین در این رمان از کشمکشهای معمولی که در اینگونه فضاها همیشه وجود دارند و انتخاب میان نیک و بد و تعلیقهای خاص، خبری نیست. ترسیم چنین فضایی از این دوران خاص به شدت نیازمند کنترل ذهن و تمرکز روی متن است. نویسنده به عمد با حذف همه اتفاقاتی که میتوانست از دل این رمان بیرون بزند و شخصیتهای مختلف را خلق کند و نیز با ندادن تصویر درشت از هیچیک از آدمهای رمان و ندادن اطلاعات چندانی از سرشت درونی آنها، ذهن مخاطب را چنان درگیر اتفاقات و واکنشهای شخصیت نمیکند و با اینکه هیچچیز، آدمهای رمان را از هزاران آدم دیگر متمایز نمیکند، میتوان گفت که پرداخت آدمهای رمان با توجه به گسترش متن و با مهارت تمام صورت گرفته است.
۴ «از وقتی ساعتم را درآوردهام و گذاشتهام کنار، اوضاع کمی بهتر شده. شبانهروز اینجا انگار که بیشتر از ۲۴ساعت است. خیلی بیشتر.»
نویسنده با کسالتبار و یکنواخت نشاندادن فضایی که میتوانست زنده و پرتحرک باشد، تصویر خامی را به ما میدهد که معمولا همیشه آغشته به درگیریها و فراز و فرودهای خاص خودش بوده است. چیزی که در اینجا اهمیت دارد، موضعی است که نویسنده در آن و از آن روایت میکند و آیا نتیجه تفکر چیزی جز اتخاذ موضعی خاص است؟ همان موضعی که حقیقت در آن ذهنیت خاص معنا پیدا میکند. حقیقتی که بیش از هر چیز در این رمان خود را نشان میدهد، همان کسالت موجود در جای جای متن است که خود را به راوی تحمیل میکند و به مدد احساساتی همچون حسرت و دریغ عرصه را به قهرمان داستان تنگ میکند اما او همچنان مقاومت میکند و پیش میرود و با به یادآوردن لحظههایی بیرون از مکانی که در آن قرار گرفته، از فصلی به فصل دیگر گذر میکند.
گاهی از فرط سرما چند پتو را به دور خود میپیچد و گاه از زور گرما نفسش بند میآید و عق میزند. همچنان پیش میرود، چرا که پذیرفته «درس خواندن، سربازی رفتن، کار پیدا کردن و زن گرفتن، این مسیری است که باید حتما در خانوادههای ما طی شود وگرنه برچسب ناکامی میخورد رویات. خودم هم قبول کرده بودم که غیر از این راه دیگری برای رسیدن به الهام وجود ندارد.»
فرهاد نمرودی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب دولت دولت سیزدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی رافائل گروسی رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی حجاب انتخابات مجلس مجلس
قتل تهران پلیس هواشناسی شهرداری تهران وزارت بهداشت بارش باران آموزش و پرورش سیل سلامت فضای مجازی قوه قضاییه
گاز نمایشگاه نفت خودرو قیمت دلار قیمت خودرو مالیات قیمت طلا مسکن حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون محمدمهدی اسماعیلی کتاب سریال سینمای ایران دفاع مقدس سینما تئاتر موسیقی رسانه ملی
اینوتکس دانشجویان دانش بنیان
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل جنگ غزه فلسطین آمریکا رفح حماس روسیه حمله به رفح نوار غزه ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر ذوب آهن بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران نساجی لیگ برتر فوتبال ایران
اینترنت تبلیغات اپل عیسی زارع پور سامسونگ ناسا گوگل آب مایکروسافت شبکه اجتماعی
سرطان هندوانه آسم سنگ کلیه بیماران خاص کمردرد اعتیاد بیمه سبزیجات افسردگی