یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بکر به علت علائم نادرست بسیار


بکر به علت علائم نادرست بسیار

چرا هشدارها نادیده گرفته شدند

ابتدا توضیحاتی در مورد وضعیت موجود ارائه خواهم کرد. هنوز روشن نیست که اقدامات اخیری که توسط خزانه‌‌‌داری و فدرال رزرو انجام گردید، ناموفق بوده است. وقتی که طرح ۷۰۰‌‌‌میلیارد دلاری هنوز آزمایش نشده است کسی نمی‌تواند با قطعیت در مورد شکست حرف بزند.

به نظر می‌رسد خزانه‌داری در حال تجدید نظر در مورد کاری است که می‌خواهد انجام دهد. من با بحث‌‌‌‌‌های اخیرا مطرح شده توسط پل واکر، رییس برجسته سابق فدرال رزرو، در مجله وال استریت موافق هستم که بیان می‌کند خزانه‌‌‌داری و فدرال رزرو برای پایان دادن به بحران مالی و شروع دوباره سرمایه‌گذاری توسط بانک‌‌‌ها ابزار کافی در اختیار دارند.

مطمئن باشید که رکود در شرف وقوع است، اما آیا این بزرگ‌‌ترین بحران اقتصادی بعد از رکود بزرگ است؟ این بحران بزرگ‌‌ترین بحران مالی بعد از دهه ۱۹۳۰ است، اما سقوط اقتصادی بحران بزرگ، نرخ بیکاری را برای حدود یک دهه در سطح ۲۵ درصد نگاه داشت و کاهش شدید GDP را نیز در پی داشت. در حالی‌که اکنون انتظار دارم نرخ بیکاری به طور قابل توجهی از ۱/۶ درصد فعلی افزایش یابد و برای مدتی، ممکن است به طور شدید، GDP کاهش یابد، البته شانس کمی‌‌‌‌وجود دارد که این رکود به پای رکود دهه۱۹۳۰ برسد. شاید این سخت‌ترین رکود از آن دوران به بعد باشد، اما به هر حال این آمار در آینده معلوم خواهد شد.

بحران مالی عظیم و بحث بر‌انگیز ژاپن را که در دهه ۱۹۹۰ روی داد و یک دهه طول کشید در نظر بگیرید. بر خلاف بحران بزرگ، GDP واقعی ژاپن گرچه سقوط زیادی نکرد، اما عمدتا راکد بود: ارزش واقعی GDP در سال ۱۹۹۰، ۴۳۰‌‌‌میلیارد ین ، در سال ۱۹۹۵ ، ۴۶۲‌‌‌میلیارد ین و در سال ۲۰۰۰ ، ۴۸۲‌‌‌میلیارد ین بود. هیچ چیز در این رکود به رکود اقتصادی دهه ۱۹۳۰ نزدیک نشد. اگرچه یک دهه رکود جهانی اقتصاد بسیار ناخوشایند خواهد بود، ولی معتقدم که یاد گرفته‌ایم چطور از این قبیل بلایای اقتصادی خودداری کنیم.

سری به موضوع این هفته وبلاگ بزنید، نسبت به نظر ریچارد پوسنر درباره اینکه چرا علائم هشدار‌‌‌دهنده نادیده گرفته شدند، برداشت نسبتا متفاوتی دارم. در فاصله بین اوایل دهه ۱۹۸۰ تا اوج‌گیری بحران، نرخ رشد اقتصادی در بیشتر کشورهای جهان سرعت گرفت و پایداری بی‌سابقه این نرخ رشد را تحت تاثیر قرار داد. نرخ‌های تورم پایین بود و نوسانات تولید واقعی، که به صورت شدت و مدت بحران اندازه‌گیری می‌شوند، تا حدودی با گذشته برابری می‌کردند. اقتصاددانان و بانکداران اثرگذاری همچون گرین‌اسپن (Green Span) معتقد بودند که چگونگی پایین نگهداشتن تورم را یاد گرفته‌اند و ظرفیت حفظ نوسانات تولید و اشتغال را دارند.

روش اصلی بانک مرکزی عبارت بود از پایین نگه داشتن تورم بر اساس هدف اعلام شده و همچنین مجموعه‌‌‌ای از قوانین کلی تحت عنوان قوانین تیلور (Taylor) نامیده می‌شد، که ترکیبی از نرخ تورم و انحراف نرخ رشد تولید واقعی از نرخ بلندمدت آن را هدف قرار می‌داد. این سیاست‌‌‌ها برای مدت ۲۵ سال به خوبی عمل کردند و در مورد اینکه این قوانین می‌توانند مشکلات اقتصادی آینده را نیز مدیریت کنند، اطمینان زیادی را ایجاد کردند. دومین پیشرفت مرتبط، پیشرفت‌‌‌هایی در ابزارهای مالی از قبیل انحرافات، انتشار اوراق بهادار رهنی، مبادلات(swaps) اعتباری و همچنین بسیاری از ابزارهای پیچیده بوده است. به نظر می‌رسید که این ابزارها در مدیریت کردن، تقسیم کردن و حتی کاهش ریسک دارایی‌های نگهداری شده به وسیله بانک‌‌‌ها و دیگر موسسات به خوبی عمل می‌کنند. با این وجود در این فرآیند آنها فعالیت‌‌‌‌‌های اقتصادی پر ریسک را تشویق می‌کردند که نتیجه به صورت افزایش قدرت بانک‌‌‌ها نسبت دارایی‌ها به سرمایه و موسسات مالی از قبیل «فردی مک» و «فنی می» نمایان شد. آنچه به سختی درک گردیده، این است که افزایش استفاده از این ابزارها و در نتیجه افزایش قدرت موسسات مالی، احتمال ضرر و زیان قابل ملاحظه‌ای را برای سیستم ایجاد کرد که نمی‌توانست ادامه یابد.

این ترکیب افزایش اطمینان بانک مرکزی به توانایی‌اش در رفع و رجوع کردن مسائل مختلف در عملکرد اقتصادی و اعتقاد به اینکه ابزارهای مالی جدید می‌توانند در مدیریت و کاهش ریسک موثر باشند، اکثریت زیادی از اقتصاددانان (از جمله خودم)، بانکداران و ارزیاب‌های دولتی را از آسیب‌پذیری کل سیستم غافل کرد. این آسیب‌پذیری به خصوص به این دلیل اهمیت دارد که مجموعه شوک‌های وارده مقارن با شیوه قدیمی‌‌‌‌ اداره بانک‌‌‌ها است. زمانی ‌که موسسات بسیار قدرتمند می‌شوند، از دست دادن اطمینان به سیستم برای آنها مشکل می‌شود.

در حالی ‌که روبینی و دیگران درباره ضعف در بازار مسکن و دیگر بخش‌‌‌های سیستم مالی هشدار می‌دادند، کارشناسان فجایع زیادی را در طول چندین دهه گذشته پیش‌بینی کردند که هرگز اتفاق نیفتادند. به عنوان مثال بعد از فروپاشی عظیم یک‌روزه بازار سهام در اکتبر ۱۹۸۷، Business week و دیگر مجلات و روزنامه‌ها هشدار دادند که ممکن است رکود بزرگ در حال وقوع باشد. من در مخالفت با این ایده مطلبی در Business week درست در هفته سقوط بازار نوشتم (که مجددا در «علم اقتصاد زندگی» تجدید چاپ شد).

این پیش‌بینی‌های هولناک مثبت کاملا اشتباه بودند. به طور مشابه پیش‌بینی‌های اقتصادی کاملا منفی اما اشتباه در طول حباب دات کام‌ها، بعد از بحران مالی آسیا در ۱۹۹۸-۱۹۹۷، به دنبال حمله ۱۱ سپتامبر و بعد از دیگر فشارهای اقتصادی مطرح شدند. در فضایی که اقتصاد جهان ظرفیت بالایی برای مقاومت کردن در برابر شوک‌های سخت از خود نشان داد، تعجب آور نیست که برخی پیش‌بینی‌ها که درست از آب درآمدند، نادیده گرفته شدند.

به علاوه کسی نباید دستاوردهای اقتصادی در ۲۵ سال گذشته در رابطه با رشد سریع GDP جهان، تورم پایین جهانی و بیکاری پایین در بسیاری از کشورها را کوچک جلوه دهد. شاید این دستاوردها تحت‌شعاع رکود عمیق جهانی قرا گیرد، اما این موضوع در آینده روشن خواهد شد. اگر تاثیر این بحران بر اقتصاد واقعی بسیار جدی و طولانی نباشد (و البته زمان، پاسخ این سوال را مشخص خواهد کرد)، ترکیبی از دستاوردهای ارزنده و بحران اقتصادی پس از آن در طول این ۲ دهه گذشته -اگر کاملا از چشم‌انداز تاریخی به آن نگریسته شود- ممکن است خوب به نظر برسد.

مترجم : آمنه حسینی



همچنین مشاهده کنید