جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
ویژگی های حکومت مطلوب در فقه سیاسی
دولت و حکومت، همواره یکی از اصلی ترین مباحث علوم سیاسی بوده است، تا جایی که سیاست به عنوان «هنر حکومت کردن یا حکمرانی» تعریف شده است. یکی از سوالات شایع در این حوزه، هدف یا وسیله بودن دولت و حکومت است. برخی ایده آلیست ها دولت را یک هدف و واحدی فوق مردم و فرد می دانستند و برخی دیگر از مکاتب و اندیشه گران سیاسی، دولت و حکومت را وسیله ای برای عمل به برخی اهداف موردنظر جامعه انسانی به شمار می آوردند و ارزش ذاتی را مختص فرد دانسته و دولت را ابزاری مکانیکی و مصنوع دست بشر برای دستیابی به اهداف خویش محسوب می نمودند.
همچنین متفکران سیاسی از منظرهای مختلفی به آرمان ها و اهداف دولت نگریسته اند. به عقیده ارسطو، هدف راستین حکومت تحقق زندگی خوب است. «جان لاک» معتقد بود هدف حکومت «خیر عمومی» یا «خیر نوع بشر» است. «آدام اسمیت» بر این نظر بود که دولت سه هدف بزرگ دارد; نخست: حفظ حکومت و مملکت از تجاوز خارجی با خشونت بین المللی; دوم، حمایت از افراد در برابر بی عدالتی یا سرکوب از سوی اعضای دیگر جامعه; سوم: ایجاد و حفظ آثار خاص و نهادهای عمومی که هیچ فرد یا گروهی تمایل به ایجاد و حفظ آنها ندارند.
به گمان «هولزندورف اندیشه گر آلمانی» دولت سه هدف دارد;
▪ نخست: توسعه قدرت ملی;
▪ دوم: حفظ آزادی فرد;
▪ سوم: پیشبرد ترقی اجتماعی و رفاه عمومی.
«گارنر» ضمن رتبه بندی اهداف و آرمان های حکومت بر این باور است که هدف اصلی و اولیه و بلاواسطه دولت، حفظ صلح و نظم و امنیت و عدالت در میان افرادی است که آن را به وجود می آورند; هدف دوم - که فراتر از خواست های فردی است - توجه به تامین رفاه عمومی در راستای پیشرفت و ترقی ملی است، اما هدف نهایی و آرمان عالی دولت، اعتلای تمدن بشری است.
به عقیده «ویلسون»، از مولفه های جدید برای دولت، این اهداف را می توان برشمرد:
۱) ترضیه اراده ها و پاسخگویی به خواسته ها;
۲) کسب ترقی اخلاقی;
۳) تحقق بیشترین سعادت برای بیشترین افراد;
۴) رشد شخصیت فرد;
۵) حفظ حقوق;
۶) متوازن کردن و نیز حمایت از منافع
به عقیده «پنوک» هدف های اصلی «دولت نو» در مفهوم عام عبارتند از: تامین امنیت، عدالت، آزادی و رفاه. این هدف ها و آرمان ها توجیه کننده موجودیت دولت و نیز فراهم آورنده زمینه های تکلیف سیاسی اند.
از دید افلا طون حکومت مطلوب حکومتی است که از آن فلسفه و حکمت باشد و در راس آن حکیمان و فیلسوفان قرار گیرند.
ارسطو نیز در بیان بهترین نوع حکومت یا حکومت مطلوب بعد از بررسی انواع حکومت ها و تقسیم بندی آنها به شش نوع حکومت براساس معیارهای هدف و تعدد زمامداران و گزینش سه نوع مطلوب، بهترین و مطلوب ترین نوع حکومت را «حکومت پلیتی» می داند و آن «حکومت مبتنی بر قانون اساسی است.»
این نوع حکومت به زعم ارسطو:
پروای خیر و صلاح همگان را دارد و به دست اکثریت اداره می شود.
مبحث مهم دولت و حکومت و همچنین آرمان ها و ویژگی های عالیه آن در منابع اسلامی، از جمله قرآن کریم، نهج البلاغه و... مورد اشاره قرار گرفته است.
در این نوشتار ابتدا ویژگی های حکومت مطلوب براساس آنچه در قرآن، حکومت ها از آن نهی شده اند استخراج گردیده است، سپس سخنان گهربار امام علی(ع) در نهج البلاغه مورد بحث قرار گرفته است. در بخشی دیگر از این نوشتار نظریات برخی از فقهای بزرگ در خصوص ویژگی های حکومت آرمانی مطرح شده و در کنار آن مباحث فلا سفه و اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی، ابن مسکویه، خواجه نصیر طوسی و... مطرح گشته است تا در خلال آن بتوان این فرض را اثبات نمود که علیرغم اینکه این مبحث در فقه سیاسی مورد بحث است اما به علت پرداختن به ویژگی آرمانی حکومت، می توان آن را در ذیل فلسفه سیاسی بیشتر مورد مطالعه قرار داد.
● ویژگی های حکومت مطلوب در آیات قرآن کریم
در قرآن کریم آیاتی می توان یافت که با توجه به اشاراتی که در خصوص نهی از برخی عملکردهایی می نماید، که در صورت اجرای آنها می توان ویژگی هایی که حکومت می تواند در بعد مثبت آن پیدا نماید را استخراج نمود.
این دسته از آیات قرآن کریم به مواردی از جمله: رعایت عدالت و پرهیز از ظلم، دفاع از کیان اسلام از طریق جهاد، پرهیز از دنیاگرایی سران حکومت، عبرت گرفتن از انقراض امت های پیشین، برخورد شایسته، نینداختن بار سنگین به دوش مردم و... اشاره می نمایند. قابل ذکر است که می توان مواردی دیگری را نیز به این کار ویژه ای براساس آیات قرآنی اضافه نمود.
الف) رعایت عدالت و پرهیز از ظلم
عدل در حکومت یعنی رعایت حقوق افراد و دادن حق به صاحب حق است و ظلم را رعایت نکردن و حقوق افراد جامعه می باشد.
عدالت در جامعه را می توان در شش بعد مطرح می نمود:
▪ عدالت در قانونگذاری
▪ عدالت در حکم و قضاوت
▪ عدالت در کیفر و پاداش
▪ عدالت در تقسیم امکانات کشور و حقوق و مزایای افراد جامعه
▪ عدالت در اخذ مالیات
▪ عدالت در چینش افراد کارگزار براساس کارایی و مدیریت با توجه به رعایت تقوا و ویژگی های مذهبی در جایگاه و موضعی که باید باشند.
در یک نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت، این انتظار نابه جایی از مسوولان نیست و غیر از این را نباید به پندار راه داد، اگر غیر از این باشد، عملا نظام از گردونه عدالت خارج می شود و در ردیف مقابل آن یعنی ظلم قرار می گیرد. امت های ظلم پیشه دوام و بقا نداشته اند، هلاکت و نابودی آنان را فرا گرفته و نابودی و فنا عین عدالت از طرف خداوند متعال برای آنان است.
قرآن نیز حکایت های آن ها را در حد ضرورت بیان کرده که بالا خره ظالمان رفتنی هستند هر کدام براساس نوع ستمگری به عذابی خاص خود گرفتار شدند و به عدم پیوستند:
«و ما کنا مهلکی القری الا واهلها ظالمون» (ما هلا ک کننده جامعه ها نبوده ایم مگر اینکه مردم آنها ظالم بودند.)
هل یهلک الا القوم الظالمون (آیا مگر غیر از ستمکاران هلا ک می شوند)
و همچنین آیات ذیل به این امر اشاره دارند:
(پس دنباله قومی که ستم می کردند قطع گردید و سپاس مرخدای را که پروردگار جهانیان است)
(ما مردم این دیار را نابود خواهیم کرد زیرا آنان ستم پیشه و تجاوز کارند)
(ما فرعون و لشکریانش را گرفته و به دریا انداختیم، پس فرجام ستمگران را بنگر)
ب) دفاع از کیان اسلا م از طریق جهاد
قرآن کریم یکی از عوامل سقوط ملت ها را ترک جهاد می نامد. جهاد قداست خاصی را داراست و این اصطلا ح را قرآن کریم طرح کرد که در کل به معنای مبارزه و تلا ش در راه خداست ولی برای نبرد مسلحانه نیز به کار رفته اگر چه بیشتر برای جنگ، از واژه قتال به جای جهاد استفاده شده است.
در سوره انفال که مربوط به جنگ بدر است می فرماید: «ان الذین آمنوا و هاجرو و جاهدوا فی سبیل الله» (کسانی که ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا جهاد کردند...)
در جای دیگر قرآن کریم براندازی نظام جالوتی توسط داود پیامبر(ص) و اعطای حکومت از طرف خداوند به حضرتش مطرح شده است:
(فهز موهم باذن الله و قتل داود جالوت و آتاه الله الملک و...» (بعد از نبرد به اذن خدا نیروهای رزمی جالوت توسط آنان رو به هزیمت گذاشته و داود جالوت را کشت و خداوند به او حکومت را عنایت فرمود و...)
پس جهاد به مفهوم مبارزه مسلحانه آن در برخورد با دشمنانی که برای فروپاشی جامعه تلا ش می کنند امر مهمی است و شاید در زمینه هایی، یکی از برترین عوامل باشد که می تواند امتی را تداوم حیات بخشد و ترک آن باعث انقراض گردد.
ج) پرهیز از دنیاگرایی سران امت
بعد از آن هم براساس تعالیم عالیه اسلا م رهبران باید سطح زندگی خود را پایین نگه دارند که مردم از کمبودهای خود احساس اندوه و دلتنگی از حاکمان را در خود پرورش ندهند و عاملی برای بریدن آنان از حاکمان خود نگردد.
در آیاتی از قرآن واژه ملا » به معنای صاحبان اندیشه، طراحان و برنامه ریزان حکومت ملا » نامیده شده اند: «قالت یا ایها الملا » افتونی فی امری» (آن زن حاکم گفت در کارم نظر بدهید)
اطرافیان حکومتی میز ملا» نامیده شده اند «قال یا ایها الملا» ایکم یاتینی بعرشها...» (ای ملا» کدام یک از شما عرض او را برایم میآورد...)
بنابراین بهترین واژه جایگزین در فارسی برای ملا به نظر لغت سران است: سران فکری، سران حکومتی، سران اقتصادی و... سران یک جامعه قدرت فکری، سیاسی و نظامی جامعه را در اختیار دارند، انحرافشان از حق و استفاده از اموال عمومی زیاد است. اگر تقوا نداشته باشند باطل گرایی آنان به مراتب بیشتر از عامه مردم است. انسان وقتی به طرف دنیا کشش پیدا کرد، دنبال به دست آوردن جاه است و روحیه استغنای خود را پرورش نداد، سر به طغیان برمی دارد: «ان الا نسان لیطغی ان راه استغنی» (همانا انسان حتما سرکشی می کند، اگر خویشتن را مستغنی دانست)
د) عبرت گرفتن از انقراض امت های پیشین
قرآن دنبال آن است تا از تاریخ گذشتگان پند گرفته شود. به نظر قرآن فقط انسان های زیانکار خود را از حوادث و واقعه ها ایمن می دانند. انسان ها و حکومت های زیرک و با تجربه خود را از آفات ایمن نمی پندارند:
«افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا بیتا و هم نائمون. او امن اهل القری این یاتیهم باسنا ضحی و هم یلعبون. افامنوا مکرالله فلا یامن مکرالله الا القوم الخاسرون»
(آیا مردم سرزمین ها خود را ایمن و بیمه شده در مقابل حوادث، سختی و عذاب های ما می دانند که وقتی شب هنگام در خواب راحت آرمیده اند سراغ آنان بیاید؟ یا آیا آنان در امنیتند وقتی عذاب های نابود کننده ما در روشنایی آفتاب که مشغول بازی هستند آنان را فراگیرد؟)
نقل داستان امت های گذشته در قرآن که بحث هلا کت آنان را بیان فرموده است برای آموزش به حکومت هایی است تا با اندیشه کامل از آن بهره برداری کند: «فاقصص القصص لعلهم یتفکرون»
«اولم یسیرو فی الا رض فینظروا کیف کان عاقبه الذین کانوا من قبلهم کانو هم اشد منهم قوه و آثارا فی الا رض فاخذهم الله بذنوبهم و ما کان لهم من الله من واق»
(آیا بر زمین سیر نمی کنید تا به چگونگی عاقبت کسانی که قبل از ایشان بوده و بیشتر از معاصران نیرو و آثار داشته اند، بنگرید؟ پس خدا آنان را به گناهانشان گرفت و کسی نبود از آنان نگهداری کند تا منقرض نشوند)
قرآن رمز بقا و زوال را پند گرفتن از امت های گذشته، هم از طریق حس، این همه اهمیت داده و فرموده: «فاعتبرو یا اولی الا بصار» (ای صاحبان بصیرت عبرت گیرید)
و هم از طریق تعقل و خرد سفارش نموده است: «لقد کان فی قصصهم عبره لا ولی الا لباب» (به تحقیق در قصه ها و داستان آنان عبرت برای صاحبان خرد وجود دارد)
و- برخورد شایسته
روش پیامبر اکرم(ص) در برپایی جامعه مدنی اسلا م، اندک زمانی که توانست در مدینه مستقر شود، پیاده کردن طرح برادری مسلمانان با یکدیگر بود. یکی از مقاصد مهم آن حضرت با اجرای عقد اخوت، حفظ نظام مقدس اسلا م بوده، تا راه نفوذ اختلا ف را بسته و الفت مهربانی را میان مردم براساس عقیده استوار نماید.
قرآن در این مورد می فرماید: «انما المومنون اخوه... (مومنان با هم برادرند پس صلح و عدم اختلا ف را بین برادران اجرا نمایید)
علا وه بر این اقدام مهم، یکی از موارد مصرف زکوه و مالیات اسلا می را برای تالیف قلوب به نظام اسلا می قرار داد: «انما الصدقات لله المولفه قلوبهم و...»
این آیه در سوره توبه آمده و در پایان همین آیه می فرماید: «فریضه من الله» (موارد هشتگانه مصرف مالیات اسلا می فریضه و امر واجب خداوندی است).
ه- نینداختن بار سنگین بر دوش مردم
اگر برنامه هایی که برای مردم از طرف نظام حاکم به اجرا در میآید بر دوششان سنگینی نماید، به دنبال راه یا وسیله ای می گردند که آسان تر و راحت تر آن بار را بر روی زمین گذارند. روحیه انسان به کاری که توان آن را ندارد، تن در نمی دهد و از آنان می گریزد.
قرآن در زبان دعا این مطلب را بازگو می کند: «ربنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به» (پروردگارا توان حمل هر چه را نداریم بر ما بار نکن یا به عبارت بهتر اگر توان و طاقت بردن چیزی را به ما ندادی بر دوش ما مینداز)
اسلا م برای این که مردم را به طرف خود جذب کند، روش خود را برخلا ف قوانین دشوار و سخت قرار داده است: «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» (در دین حرج، تنگی و زحمت قرار نداده است) «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج» (خداوند نمی خواهد بر شما تنگی و زحمت قرار دهد)
اصولا قوانین شریعت براساس توان و وسع بشر وضع شده است نه ما فوق توان انسان که گریزآور باشد: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (خداوند وظیفه را مقرر نمی کند مگر بر اساس وسع و توان روحیه انسان چون روحیه انسان پذیرای سختی نیست. دست به دعا بر می دارد که: «ربنا و لا تحمل علینا اصرا...» (پروردگارا سختی را بر ما مینداز). تکلیف شاق، بار سنگینی که صاحبش را بی حرکت می کند و نمی گذارد تکان بخورد اصر گویند.
● ویژگی های حکومت مطلوب در نهج البلا غه
ویژگی های یک حکومت آرمانی از دیدگاه امام علی (ع) را به دو منظرگاه کل نگر و جز»نگر می توان تقسیم کرد.
مباحث مستقلی در نهج البلا غه به ترسیم اهداف و ویژگی های حکومت عالیه پرداخته به عنوان مثال امام علی (ع) در یکی از سخنان خویش، عرض می کند:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شی» من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الا صلا ح فی بلا دک، فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک.
بارالها! تو آگاهی که هدف ما از قیام، عشق به قدرت و دستیابی به فزونی متاع دنیا نیست و تنها بدان منظور است که نشانه های دین تو را به جایی که بود، بازگردانیم و اصلا ح را در شهرهای تو ظاهر سازیم، تا بندگان ستمدیده ات در امان باشند و حدود ضایع گشته تو اقامه شود.»
ویژگی های حکومت مطلوب را از این دیدگاه می توان به ۴ محور به طور کل دسته بندی کرد.
۱) احیای دین و حاکم ساختن شعائر و احکام و قوانین الهی و فراهم کردن زمینه های دینداری;
۲) برچیدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلا ح و پاکی و صلح و صمیمیت و طرد عناصر فاسد و مفسد;
۳) حمایت از بندگان مظلوم و محروم، که رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزویر پایمال و کاهیده شده است;
۴) اقامه حدود الهی که بر اثر توطئه و لجام گسیختگی حکام ستم پیشه و بی اعتقاد به تعطیل کشیده شده است.
امام علی (ع) در خطبه چهلم که بعد از جنگ صفین و خطاب به خوارج ایراد شده، به مباحث مهمی درباره حکومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظیفه حاکم عادل الهی اشاره می کند که به سهولت می توان آرمان های حکومت را در این هفت تکلیف ملا حظه کرد.
امام (ع) نخست از مغالطه خوارج، با شعار «لا حکم الا لله» پرده برمی دارد و می فرماید: سخن حقی است که معنی باطلی از آن اراده شده است. سپس به ضرورت تشکیل حکومت می پردازد و برای اثبات این مدعا چند دلیل روشن را در عباراتی کوتاه و پرمعنا بیان می فرماید.
به بیان ایشان، مردم نیازمند امیری هستند; نیکوکار یا بدکار و اگر توفیق پیروی از حاکم نیکوکاری نصیبشان نشود، وجود امیر فاجر از نبود حکومت بهتر است. سپس به فواید و برکات حکومت اشاره می کند، که بعضی جنبه معنوی دارد و بعضی جنبه مادی;
▪ نخست: در سایه حکومت او، مومن به کار خویش ادامه می دهد; یعنی راه خود را به سوی «قرب الی الله» می پیماید (یعمل فی امرته المومن).
▪ دوم: کافر نیز در حکومت او از مواهب مادی بهره مند می شود و به زندگی دنیوی خود ادامه می دهد (و یستمتع فیها الکافر)
▪ سوم: خداوند به مردم فرصت می دهد در دوران حکومت او زندگی طبیعی خود را تا پایان - در سلا مت نسبی - طی کنند (و یبلغ الله فیها الا جل).
▪ چهارم: به وسیله او اموال بیت المال جمع آوری می گردد تا هزینه های دفاعی و عمرانی انتظامی فراهم شود (و یجمع به الفی»).
▪ پنجم: به کمک او با دشمنان مبارزه می شود (و یقاتل به العدو).
▪ ششم: به وسیله او جاده ها امن می گردد. (و تامن به السبل).
▪ هفتم: حق ضعیفان به کمک او از زورمندان گرفته می شود (و یوخذ به للضعیف من القوی).
در سایه انجام این وظایف هفتگانه توسط حکومت، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران در امان می باشند (حتی یستریح بر و یستراح من فاجر).
از این بیان می توان برخی از آرمان های حکومت را چنین برشمارد:
۱) بسترسازی و تمهید حیات مادی و معنوی مومنان.
۲) تامین حقوق شهروندان و در امان بودن غیرمومنان و تامین حیات مادی ایشان.
۳) تامین امنیت و استیفای حقوق مردم به ویژه مظلومان.
۴) به سامان کردن نظام اقتصادی جهت اداره صحیح و توانمند جامعه و کشور.
امام علی (ع) علا وه بر موارد گفته شده، در سایر مباحث خود، به آرمانها و ویژگی های عالی حکومت، اشاره داشته اند که به برخی از آنها اشاره می گردد:
۱) تامین سعادت مادی و معنوی و توجه به رشد و بالندگی مردم
تفاوت حکومت علی (ع) و حکومت های دیگر این است که حکومت برای حضرت، هدف نیست، بلکه وسیله ای برای رسیدن به آرمان های معنوی است. امام برای حکومت شان واقعی قائل نیست، اما بنا به حق شرعی خویش و اشتیاق و نیاز فوق العاده مردم به حکومت ایشان، این امر را به عنوان وظیفه الهی می پذیرد و با پایداری از آن دفاع می کند.
«... لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر... لا لقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها
اگر وضع موجود و حجت اینکه یارانی هستند، وجود نداشت... مهار خلا فت را بر پشت آن افکنده و رهایش می ساختم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم.»
شایان ذکر است در نهج البلا غه از حاکم جامعه اسلا می، به عنوان ملک یا سلطان - که به معنای تملک یا سلطه گری است - یاد نشده است، بلکه با کلماتی مانند «امام» (پیشوا و رهبر) و «والی» روبه رو هستیم. رهبر و امام کسی است که جمعیت و امتی را به دنبال خود می کشاند و خود پیش قراول و طلا یه دار حرکت است. والی و ولا یت، به معنای پیوستگی است. والی امت و رعیت، کسی است که امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است. وقتی در نهج البلا غه در مفهوم حکومت تامل می شود، می بینیم آن که در راس حکومت است، ولی امر و متصدی کارهای مردم است و مکلف به تکلیف الهی مهمی می باشد. او انسانی است که بیشترین بار و سنگین ترین مسوولیت بر دوش اوست. در سوی دیگر، مردم قرار دارند که باید با همه ارزش های مادی و معنوی و آرمانهایشان مورد احترام قرار گیرند و دین و دنیای آنها با هم و در تعامل ملا حظه شود. در حکومت علوی، مفهوم سلطه گری و زورمداری و افزون طلبی وجود ندارد و مقصد اصلی امام (ع) آخرت است که از گذرگاه دنیا می گذرد و وظیفه اصلی حکومت تمهید بستر زمینی این حرکت برای آدمیان است.
آخرت خواهی و توشه برگیری دنیوی برای سرای باقی از دید امام علی(ع) چنین بیان شده است:
«وانما الدنیا منتهی بصر الا عمی، لا یبصر مما ورائها شیئا و البصیر ینفذها بصره و یعلم ان الدار ورائها، فالبصیر منها شاخص، والا عمی الیها شاخص، والبصیر منها متزود و الا عمی لها متزود.
دنیا آخرین نقطه پایانی دید کوردل است، کوردل چیزی از ماورای دنیا نمی بیند، ولی دید انسان بینا، دنیا را می نوردد و می داند منزلگه نهایی در پس آن است. انسان بینا از دنیا به حرکت می افتد و مقصد را پیش می گیرد و انسان کوردل به سوی دنیا «به عنوان مقصد نهایی» حرکت می نماید! انسان بینا از دنیا توشه می گیرد و شخص کوردل توشه را برای به دست آوردن دنیا تحصیل می نماید».
امام علی (ع) درحکومت خویش علو مادی و معنوی مردم را بیش از هر چیز واجد اهمیت می دانست وبه استانداران خویش، از جمله مالک اشتر این امر را توصیه می نمود. مرحوم علا مه جعفری در شرح بند مزبور از عهد نامه مالک، سخن مولا را چنین ترجمه کرده است:
«... من تو را برای اداره کشور مصر می فرستم که چونان باغبان عاشق نهال های باغ خود، مردم آن سرزمین را احیا نمایی و شخصیت آنان را در این گذرگاه معنادار که دنیا نامیده شده است، به ثمر برسانی و از بدبختی ها و رذالت های اخلا قی و ناگواری های جانکاه نجاتشان بدهی، نه چونان درنده ای خون آشام که قدرت حکومت مستت کند و زندگی و مرگ مردم را به بازی بگیری و برای رسیدن به خواسته های جاه طلبانه خود حیات مردم را که شعاعی از اشعه الهی در روی این کره خاکی است، طعمه ای لذیذ برای خود تلقی نمایی. آن کس که با تکیه بر قدرت، انسانها را طعمه خود بداند، پیش از آن که انتقام ماورای طبیعی برسرش تاختن بیاورد، دیر یا زود لقمه ای ناچیز در دهان گرگ هایی مانند خودش خواهدگشت، زیرا مردم بر دو صنفند: یا در دین برادر تو هستند، یا در خلقت نظیر تو.»
در این فرمان که قابل تعمیم برجوامع و حکومات بشری است، زمامداری که مدیریت جامعه را برعهده می گیرد، اداره همه ابعاد جامعه را، از تنظیم حیات طبیعی افراد و گروه ها گرفته تا امکان پذیر ساختن ورود به حیات معقول و رهسپار نمودن اشخاص به عظمت و کمال ربوبی، متعهد می شود. امیرالمومنین (ع) مالک اشتر را که اجرا کننده فرمان و مورد تعلیم و تربیت آن بزرگوار قرار گرفته است، در بیش از شانزده مورد مخاطب قرار داده و او را برای مدیریت جامعه آماده می سازد. در این فرمان حقایقی را امام (ع) جهت مالک بیان می فرماید و از وی می خواهد افراد جامعه تحت زعامت خود را با آن حقایق تربیت نماید.
بدین ترتیب اصلا ح، رشد و بالنده کردن مردم، در جنبه مادی و معنوی، روحی و جسمی از وظایف و آرمان های حکومت است و امر الهی به پیامبر برای تزکیه مردم، دائر بر همین مطلب است. امام (ع) در خطبه ۳۴ می فرماید:
«ایها الناس! ان لی علیکم حقا و لکم علی حق فاما حقکم علی فالنصیحه لکم و توفیر فیئکم علیکم وتعلیمکم کیلا تجهلوا و تادیبکم کیما تعلموا; ای مردم! برای من و شما حقوق متقابلی است. حق شما بر من، خیر خواهی و پرداخت حقوق شما از غنائم و آموزش دادن است، تا نادان نمانید و تادیب و پرورشتان، تا آگاه شوید.»
ضرورت بینش دهی به امت، توسط پیشوا، درنامه ۴۵ امام (ع) به عثمان بن حنیف - فرماندار بصره- اشاره و تاکید شده است:
«الا و ان لکل ماموم اماما یقتدی به ویستضیی» بنور علمه.
بدان هر پیروی، پیشوایی دارد و به او اقتدا می کند و از نور علم وی منور و آگاه می شود».
و نیز فرمود: «وعلی الا مام ان یعلم اهل ولا یته حدود الا سلا م و الا یمان
برامام است که به اهل ولا یت خویش، حدود اسلا م و ایمان را تعلیم دهد».
آرمان حکومت اسلا می و علوی آن است که حاکم و رهبر، معلم و مقتدای مردم باشد. امام (ع) می فرماید:
«ایها الناس! انی و الله ما احثکم علی طاعه الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیه الا و اتناهی قبلکم عنها.
ای مردم! شما را به هیچ طاعتی دعوت نمی کنم، مگر این که خودم قبلا آن را انجام داده ام و از هیچ کار خلا فی نهی نمی کنم، مگر این که پیش از آن خودم آن را ترک گفته ام».
واقعیت آن است که اکثر مردم زمان علی (ع)، فاقد فهم و انگیزه کسب سعادت و فرزانگی بودند، تا امام (ع) به آنان تعلیم دهد و به دلیل جهالتشان، به دنبال هوی و هوس بودند. به همین خاطر امام (ع) از آنان این گونه شکایت می کند:
«اللهم انی قد مللتهم و ملونی، و سئمتهم و سئمونی فابدلنی بهم خیرا منهم و ابدلهم بی شرا منی;
پروردگارا! من آنان را خسته کردم. آنان نیز مرا خسته کردند! از من به ستوه اند و من از آنان دلشکسته. پس ای خدا! به جای آنان بهترشان را به من عنایت فرما، و بدتر از من را نصیبشان فرما!».
۲) احیا و اقامه حق و دفع باطل
اقامه و احیای حق ودفع باطل،از بزرگترین آرمان های حکومت از دید علی (ع) است و امام (ع) بارها مبنا و دلیل پذیرش حکومت را اقامه حق و ممانعت از باطل و مبارزه با آن اعلا م نموده است.
اقامه حق و دفع باطل را اساسی ترین وظیفه خویش می شناسد و حکومت را برای تحقق حق به دست گرفته است. در سایه این وظیفه است که وظایف اصلی دیگر سامان می یابد و زمینه های سیر به سوی اهداف متعالی در دولت حق فراهم می شود و امنیت لا زم به دست می آید و دینداری، معنایی حقیقی می یابد. شایان ذکر است «حق» در نهج البلا غه به دو طریق استعمال گشته است; یکی: حق در برابر ناحق به معنای «عدل» در برابر «ظلم»; دیگری حق به معنای «صحیح» در برابر باطل «ناصحیح» عدم رعایت و ترک این دو جهت توسط مردم، منشا پیدایش جنگ های دوران حکومت امیرالمومنین (ع) شد. امام (ع) پایه حکومت خویش را براساس اقامه عدل و بازگرداندن امور اجتماعی به مجاری اسلا می بنا نهاد. ایشان در مورد حق مداری پیامبر (ص) می فرماید: «و کان عونا بالحق علی صاحبه، و المعلن للحق بالحق;
«پیامبر»(ص) کمک و یاور حق بود و با حق، صاحب حق را کمک می کرد، اما نه به هر روشی، حتی باطل و ناصحیح، بلکه به وسیله حق، حق را آشکار می ساخت».
از دید امام علی (ع) نظر اکثریت همواره موافق و مقارن با حق و حقیقت نیست، امام پایه حکومت خود را بر پیروی از حق و اقامه آن نهاده بود و خود، محور و مفسر حق بود. از این رو هرگاه اکثر جامعه، از حق پیروی می کردند، پیشرو آنان بود، ولی اگر از حق سرباز می زدند، او همچنان با حق بود واز جدایی اکثریت باطل، بیم نداشت.
همچنان که به عمار می فرماید:
«ای عمار! اگر دیدی علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها کن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلا کت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد.»
۳) تحقق عدالت
یکی از اساسی ترین آرمان های حکومت علوی، تحقق و اقامه عدالت است و امام (ع) حکومت را برای تحقق عدالت، از جمله استیفای حقوق پذیرفت:
«و ما اخذ الله علی العلما» الا یقاروا علی کظه ظالم، و لا سغب مظلوم، لا لقیت حبلها علی غاربها، و لسقیت آخرها بکاس اولها;
اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده، آرام و قرار نگیرند، بی تامل رشته حکومت را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری می کشیدم.»
عدالت ورزی از دید امام (ع) مایه روشنی چشم زمامداران و نفوذ محبت آنها در مردم و استحکام حکومت می شود:
«آنچه بیشتر دیده والیان بدان روشن است. برقراری عدالت در شهرها و میان مردمان، دوستی پدیدار شدن است. دوستی آنان آشکار نگردد، جز آن گاه که دل ایشان بی گزند شود و خیرخواهی آنها راست نیاید، جز آن که والیان را برای کارهای خود نگه دارند و دوام حکومت آنان را سنگین نشمارند و گفت وگو از دیر ماندن آنان را بر سر کار واگذارند.
۴) تامین امنیت
امنیت، مبتنی بر نظم و قانون الهی همواره مورد تاکید امام علی (ع) و از اهداف و آرمان های عالیه ایشان بود. امام مانند سایر اندیشوران اسلا می، به خاطر ضرورت وجود امنیت و قدرتی نظم آفرین، معتقد به محال بودن عدم وجود حکومت است و حتی حکومت بد و قوانین نامطلوب را، از هرج و مرج و بی قانونی بهتر و آسیب و تباهی اش را کمتر می داند، زیرا در برابر بی قانونی و هرج ومرج، تمام راه های نجات مسدود و کلیه امور و حدود تعطیل می گردد و فتنه حاکم می شود. امیرمومنان (ع) عدم وجود نظم اجتماعی و قانون مداری و به دنبال آن برقراری امنیت را از اسارت انسان در چنگال حیوانی درنده بدتر می داند و می فرماید: «امام عادل خیر من سطر وابل (و) سبع حطوم اکول خیر من وال غشوم ظلوم، و وال غشوم ظلوم خیر من فتنه تدوم.
پیشوای دادگر، از باران پیوسته (که همه چیز را بارور می کند) بهتر است، و جانور درنده و آدمخوار، از فرمانروای ستمکار بهتراست و فرمانداری بیدادگر از ادامه هرج و مرج نیکوتر است.»
۵) تحقق وحدت امت در پرتو حکومت رهبری الهی
حکومت از دید امام علی (ع) نقش مستقیم و موثری در وحدت و یکپارچگی امت دارد، زیرا امتی که با داشتن هدف الهی، در مسیر تکامل گام برمی دارد، به ناچار باید به رهبری تمسک جوید که تبلوری از آرمان الهی و مورد قبول و پذیرش و مقتدا و دلیل تحرک و پویایی باشد. امام در خطبه ۱۴۶ با اشاره به سیاستی که زمامدار جهت حفظ نظام باید به کار گیرد، لزوم حکومت و نقش آن در وحدت امت را چنین بیان می فرماید:
«و مکان القیم بالا مر مکان النظام من الخزر یجمعه و یضمه فاذا انقطع النظام تفرق و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا
نقش زمامدار نسبت به ملت، مانند رشته ای است که مهره ها را گرد آورده و به یکدیگر پیوند می دهد. اگر رشته بگسلد، دانه ها از هم می پاشد و به تمامی گرد نمی آیند.»
امام (ع) با این تشبیه ساده خاطرنشان می سازد آرمان عالی وحدت امت، بستگی به وجود قیم و سرپرستی دارد که به دور از اختلا ف نظرها و جدای از عوامل تفرقه و تبعیض، امت را در یک محور بنیادین گرد آورد و متشکل سازد و از تشتت و تفرق، که سبب آسیب پذیری است، مصونیت دهد.
۶) تامین رفاه عمومی
فراهم آوردن رفاه و آسایش و تحقق کفاف در زندگی برای تمامی اقشار اجتماع، از اهداف اساسی حکومت علوی بود که زمینه ساز تعالی و بالندگی معنوی می باشد. امام (ع) در حکمتی بلیغ در این باره می فرماید:
«من اقتصر علی بلغه الکفاف فقد انتظم الراحه، و تبوا خفض الدعه.
هر کس به مقدار نیاز اکتفا کند، آسایش و راحتی خود را فراهم آورد و گشایش و آرامش به دست آورد».
در هر حال امام (ع) به رفاه عمومی توجه تام داشت وعمران و آبادی سرزمین ها و تامین شرافتمندانه و کرامت مدارانه مردمان را از اهداف حکومت می دانست و همچنان که در عهد نامه مالک آمده است حکومت را از ایجاد تنگنا و در مضیقه اقتصادی گذاشتن افراد بر حذر می داشت و ضمن تلا ش برای تامین رفاه افراد تحت حکومت، به مالک توصیه می کند کارکنان دولتی را از حیث مالی مستغنی کند تا به فسادهای مالی آلوده نشوند:
«ثم اسبغ علیهم الا رزاق، فان ذلک قوه لهم علی استصلا ح انفسهم و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم، و حجه علیهم ان خالفوا امرک او ثلموا امانتک.
بدیهی است رفاه عمومی جز با توزیع عادلا نه و به حق ثروت ها و درآمدهای جامعه تحقق پذیر نیست و بدین سان ننگ استضعاف مالی، از دامن جامعه پاک می گردد. امام (ع) این امر را از وظایف و اهداف زمامداران شمرده است.
«انه لیس علی الا مام الا ما حمل من امر ربه ... و اصدار اسهمان علی اهلها.
برامام نیست جز آنچه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده ... «از جمله:» رساندن سهم های بیت المال به اهل آن».
۷) نفی خشونت و خودکامگی
امام (ع) در بسیاری از بیاناتشان، از جمله خطبه ۲۱۴، استبداد، خودکامگی و خشونت کارگزاران نظام سیاسی را با مردم، به شدت نهی کرده و مراوده ملا طفت آمیز و عادلا نه را توصیه می نماید. حضرتش در حکمت ۳۴۲ یکی از نشانه های ظلم را اعمال تغلب به زیردست می شمارد و چیرگی فرد نسبت به فرودستان را از نشانه های سمتگری می داند.
امام(ع) در نامه خویش به مالک، هرگونه جباریت و خودبزرگ بینی و استکبار حاکم را نهی کرده و مستوجب خواری می شمارد.
۸) حفظ کرامت انسانی
انسان ها بالاتر از حق حیات، دارای حق کرامتند. این حق امری قابل زوال نیست و مشروط به برخورداری صحیح از همه نیروها و استعدادها و ابعاد مثبت است که در انسان وجود دارد، حتی اگر کسی نتواند از آنها به طور صحیح بهره برداری نماید و اگر از آنها به ضرر خود و دیگران سو»استفاده نکند، باز از حق کرامت برخوردار است. کرامت یعنی اینکه انسان دارای شرف و عزت و حیثیت ارزشی است. با توجه به اینکه عقل و آیات، امتیازات عالی مانند اندیشه و استعداد کمال یابی و وجدان و حس گذشت از لذائذ و فداکاری در راه ارزش های عالی انسانی را برای بشر اثبات نموده، لذا کرامت و ارزش انسانی برای آدمی ثابت شده و موجب بروز حق و تکلیف است. از دید امام(ع)، حق حیات و کرامت انسان ها می بایست نزد حکومت ها و توسط آنها محفوظ بماند و این یکی از آرمان های اساسی دولت اسلامی است. «محمد بن جعفر العقبی» نقل می کند که امیرالمومنین(ع) در خطبه ای فرمود: «یا ایها الناس! ان آدم لم یلد عبدا و لاامه و ان الناس کلهم احرار و لکن الله خول بعضکم بعضا; ای مردم! حضرت آدم نه مولود بنده ای داشت و نه کنیزی و همه مردم آزادند، لیکن خداوند تدبیر و اداره بعضی از شما را به بعضی دیگر سپرده است.»
علامه جعفری در شرح این جمله می نویسد:
«در این روایت به اضافه اینکه عدم اصالت بردگی در اسلام ثابت شده است، کرامت عمومی انسان ها با استناد به حریت و آزادی و آزادگی آنها ثابت گشته است.»
۹) وصول به تعامل صحیح بین حکومت و مردم و کسب رضایت عامه
امام علی(ع) رابطه مردم با حکومت را رابطه پدر و فرزندی می داند و در فرمان به مالک اشتر این نوع رابطه آرمانی مبتنی بر لطف و محبت را توصیه می فرماید:
«ثم تفقد من امورهم ما تتفقد الوالدان من ولدهما.»
از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجویی می کنند.»
به اعتقاد امام(ع)، بین مردم، خداوند متعال حقوقی معین کرد، که بزرگترین آن، حقوق بین والی و رعیت است. این حقوق باید رعایت بشود تا رشته الفت آنها و عزت دینی شان باقی بماند.
امام(ع) در عهدنامه مالک اذعان می دارد: «محبوب ترین امور در نزد زمامدار اسلا می، باید موثرترین آنها در حق و فراگیرترین آنها در عدل و جامع ترین آنها برای رضایت عامه جامعه باشد.» بدین ترتیب امام(ع) بر رضایت توده و اکثر ملت تاکید زیادی دارد و جلب رضایت و اعتماد آنان را ضروری و مفید و مشکل گشا و مقتضای حق می داند. او از والی می خواهد راه موفقیت و خدمت را از طریق توده و اکثر بجوید، زیرا «بی شک فقط توده های ستون فقرات جامعه دینی تکیه گاه مکتب و وسیله شکست دشمنان می باشند. پس باید با آنها بود و بر آنها تکیه زد و به خواست و نیاز آنان توجه کرد.»
عامه مردم، اکثریت جامعه هستند که از امکانات عادی و معمولی برخوردارند و گاه در محدودیت به سر می برند ولی افراد پرتوقع و خودخواهی نیستند و به کم قانع و به حق راضی اند. حکومت باید در پی تامین رضایت این گروه باشد، نه گروه خاصی که از امکانات فراوان بهره مندند و انتظار و توقعشان بسیار است و خودخواه و خودبین هستند.
با همین حکمت و فلسفه، امام(ع) از مالک می خواهد با مردم رابطه برقرار کند و از آنها فاصله نگیرد. امام(ع)، احتجاب حاکم از مردم را باعث گمراهی و بی اطلا عی از حقایق جامعه و ایجاد شک و تردید و بی اعتمادی مردم می داند.
امام(ع) بر صحت وجدان جمعی و قضاوت افکار عمومی پافشاری نموده و ملا حظه آن را توسط زمامداران توصیه و به مالک اظهار می کند:
«... و ان الناس ینظرون من امورک فی مثل ما کنت تنظر فیه من امور الولا ه قبلک و یقولون فیک ما کنت تقول فیهم و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده.»همانگونه که تو ناظر حکام قبل از خود بودی، مردم بر کار تو نظارت دارند و آنچه درباره آنها بگویی، درباره کارهایت قضاوت می نمایند.
سند صلاح و خلوص حکام صالح، نظر و قضاوتی است که خدا بر زبان مردم صالح جاری می کند».
امام(ع)، جماعت را رحمت می داند و دست خدا را با جماعت می بیند. (ید الله مع الجماعه)
این دو روایت می تواند تاکیدی بر ضرورت استفاده حکومت و زمامداران از «عقل جمعی» باشد. عبارات فوق واقعیتی عینی را مطرح می کند که مردم در حال تشکل جمعی برای به دست آوردن یک هدف معقول می توانند از فهم و عقل و وجدان یکدیگر بهره برداری کنند و هر یک از آنها میزان سنجش و کتابی گشوده، در مقابل دیدگان دیگری و زمامداران باشند.
۱۰) شایسته سالاری
برای دستیابی به آنچه که به عنوان اهداف حکومت اسلامی و علوی برشمردیم، لازم است مناصب براساس لیاقت و شایستگی تقسیم شود و مسوولان و کارگزاران حکومت، با کفایت ترین و خدمتگزارترین افراد باشند. چنین حکومتی، به آرمان های خود سریع تر دست می یابد.
امام(ع) در عهد نامه مالک، توصیه می نماید کارمندان، پس از آزمایش و امتحان ونه میل و استبداد، به کار گمارده شوند و از میان آنها افرادی که با تجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلامند، گزینش گردند.
از نظر امام(ع) سزاوارترین کس به خلافت، تواناترین و داناترین آنها به فرمان خدا است.
و افراد، در صورتی که شایسته تر از آنها وجود داشته باشد، حق ندارند خود را مقدم کنند، همچنان که پیامبر(ص) می فرماید: «من تقدم علی قوم من المسلمین و هو یری ان فیهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین»
«هر کس خود را بر دیگر مسلمانان مقدم کند در حالی که در میان آنها افراد شایسته تری وجود دارد، به خدا و پیامبر(ص) و مسلمانان خیانت کرده است.»
نویسنده : زهره دیانی نژاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست