دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

تحلیلی بر واقعه ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم


تحلیلی بر واقعه ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم

هرچند قیام ۱۹ دی چند روز بیشتر به طول نیانجامید, اما رویدادی آنی و شورشی زودگذر و شتاب آلود نبود بلكه تجمیع فشارهای روحی و روانی توده های زیر ستم ناشی از اقدامات ضدمذهبی و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی بود كه در طول سالها دیكتاتوری و خشونت عریان به روی هم انباشته شده و در یك لحظه تاریخی خود را نشان داد

هرچند قیام‏۱۹ دی چند روز بیشتر به طول نیانجامید، اما رویدادی آنی و شورشی زودگذر و شتاب‏آلود نبود بلكه تجمیع فشارهای روحی و روانی توده‏های زیر ستم ناشی از اقدامات ضدمذهبی و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی بود كه در طول سالها دیكتاتوری و خشونت عریان به روی هم انباشته شده و در یك لحظه تاریخی خود را نشان داد. به عبارت دیگر، می‏توان‏۱۹ دی را انفجار فشارهای متراكم توده‏های مردمی دانست كه زمینه‏های آن از كودتای‏۲۷ مرداد ۱۳۳۲ شروع شد و با چند حادثه دیگر از جمله ۱۵ خرداد ۴۲،۱۷ خرداد ۵۴، و درگذشت مشكوك دكتر علی شریعتی و آیت‏الله مصطفی خمینی به آن دامن زده شد و آماده انفجار بود و مقاله توهین‏آمیز روزنامه اطلاعات جرقه این انفجار را زد .

● مقدمه

روحانیون اصولی پس از پیروزی بر اخباریون در اوایل دوره قاجار، گام های بلندی در راستای انسجام درون گروهی برداشتند و اصلاحاتی در سلسله مراتب روحانی و دروس حوزوی ایجاد كردند و شكلی تكامل یافته‏تر از قبل به اوضاع حوزه‏های علمیه بخشیدند. انسجام درون گروهی روحانیت ‏با داعیه سیاسی آنان نیز مقارن شد. این داعیه در جنبش رژی و نهضت مشروطه جنبه عینی‏تری یافت. با این همه، مواضع روحانیون سیاسی در قبال پدیده مشروطه هماهنگ نبوده و اختلافات فاحش فكری - سیاسی را نشان داد كه در مقطعی خاص و به مدت كوتاهی روحانیون مشروطه‏خواه از برتری خاصی برخوردار شدند. اما از آنجا كه گروههای حامل نهضت از خاستگاه های كاملا متفاوت با مبانی فكری مختلف تشكیل شده بودند، پس از پیروزی، كشمكش جناح های مختلف را به دنبال داشت. در این فراز و نشیب رویدادها و اوضاع آشفته و نابسامان جامعه اكثر روحانیون از مسائل سیاسی كنار رفتند. استقرار رژیم دیكتاتوری رضاشاه پهلوی به فعالیت آشكار اقلیت روحانی پایان داد.

هرچند كناره‏گیری روحانیون از سیاست پس از مشروطه، در تكاپوی سیاسی آنها فترتی پدید آورد، اما آنان را متوجه نقاط ضعف ساختار حوزه و ضرورت اصلاحات بنیادی و همچنین توسعه كمی آن ساخت. زیرا اختلافات درون گروهی روحانیون، ضربات مهلكی بر انسجام درونی آن وارد ساخته بود. به نظر می‏رسد تغییر و تحولات سیاسی بین‏المللی نیز در این اصلاحات بی‏تاثیر نبوده است. جدایی عراق از پیكره امپراتوری عثمانی و تشكیل دولت‏دست‏نشانده، مشكلاتی برای جامعه مذهبی ایران در تماس با مراجع و علمای نجف ایجاد می‏كرد. از این رو، ضرورت وجود یك كانون قدرتمند مذهبی در داخل ایران احساس می‏شد. درواقع، تغییر و تحولات جامعه ایران و عراق به علاوه ضعف ساختارهای حوزه در انسجام‏بخشی به روحانیون، اصلاحات بنیادی و تشكیل حوزه علمیه قم را به دنبال داشت.

رؤسای حوزه علمیه قم در دوره دیكتاتوری رضاشاه، از یك سو به دلیل نوپابودن حوزه از مشاركت در فعالیت های سیاسی اجتناب می‏كردند و از سوی دیگر، مسائل سیاسی را عامل تفرقه و بروز شكاف در یكپارچگی جامعه مذهبی مشاهده می‏نمودند. به دلیل حاكم بودن گرایش محتاطانه بر حوزه، كه با توجه به شرایط زمانی، منطقی و معقول می‏نمود، دوره فترتی در تكاپوی سیاسی آن پدید آمد كه در دوره ریاست آیت‏الله عبدالكریم حائری آغاز و در دوره آیت‏الله سیدحسین بروجردی نیز ادامه یافت. البته در این دوره، حوزه در تغییر ساختار و تشكیلات خود، گام های اساسی برداشت و دایره فعالیت های مذهبی را از قلمرو كشورهای مسلمان به كشورهای مسیحی گسترش داد. در دروس حوزه و سلسله مراتب روحانی و در نحوه جذب طلاب تغییراتی پدید آمد و طبقه‏ای منسجم و مستمر ایجاد شد. در دوره زعامت آیت‏الله بروجردی، حتی علما و روحانیونی كه دارای دیدگاه های سیاسی تندرو بودند، به احترام ایشان از ابراز جدی نظریاتشان خودداری می‏كردند. به این ترتیب، آیت‏الله بروجردی موفق شد تا زمان رحلت‏خود در سال ۱۳۴۰ ش. انسجام طبقه روحانی را حفظ نمایند و پیشرفت های قابل ملاحظه در تغییر ساختار حوزه كسب كنند. در چنین فضای حاكم بر حوزه، آن دسته از نیروهای مذهبی كه خواهان شركت در مسائل سیاسی بودند، مثل فداییان اسلام، از جانب رؤسای رسمی حوزه طرد شدند.

با این همه، عدم اظهار دیدگاههای سیاسی جدید توسط تعدادی از علما و مراجع در دوره آیت‏الله بروجردی، به معنای فقدان اختلاف‏نظر در اینگونه مباحث نبود. زیرا رحلت آیت‏الله بروجردی اختلاف دیدگاهها را عیان ساخت. بلافاصله پس از ایشان، مراجع و علما از نظر دیدگاههای سیاسی به دو جناح مخالف و موافق مداخله در امور سیاسی تقسیم شدند. این دو جناح، گرایش ها و طیف های مختلف از مخالفان رژیم را دربرمی‏گرفت. جناح موافق مداخله در امور سیاسی نیز منسجم نبوده و طیف های مختلف، از مخالفان رژیم در چهارچوب قانون اساسی مشروطه تا مخالفان تندرو و خواهان سرنگونی رژیم را در بر می‏گرفت. طیفهای مختلف این جناح به تناسب رویدادهای سیاسی به هم نزدیك شده یا از هم فاصله می‏گرفتند. جناح اخیر در واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ متحد و یكپارچه عمل كرده و دستگیری امام خمینی(س) توسط رژیم را محكوم كردند. این واقعه نقطه عطفی در فعالیت و ضدیت روحانیون مخالف با رژیم شاه شد. در واقعه كاپیتولاسیون تفاوتهای دیدگاهی و اختلافات سیاسی كم‏كم خود را نشان می‏داد. بعضی مانند آیت‏الله گلپایگانی خود را كنار كشیدند و بعضی دیگر مانند آیت‏الله شریعتمداری نیز از ماهیت قضیه اظهار بی‏اطلاعی كردند. به این ترتیب در فعالیت‏سیاسی علما فترتی پیدا شد و تا سال‏۱۳۵۶ نیز ادامه یافت.

این نوشتار به دنبال پاسخ گفتن به چرا و چگونگی و پیامدهای واقعه‏۱۹ دی‏۱۳۵۶ قم، بر این فرض استوار است كه رژیم بدون اطلاع از آگاهی درون گروهی، همبستگی نهفته روحانیون و انسجام تشكیلات حوزه، با جریحه‏دار ساختن احساسات آنان به طور ناآگاهانه، به فترت پیش آمده در نهضت پایان داد و با اصلاحات فرهنگی و ضددینی خود به طور ناخواسته طیف های مختلف جناح مخالف روحانیون را به هم نزدیك ساخته و آنان را متوجه دشمن واحد خود - یعنی نظام سیاسی حاكم - نمود. روحانیون نیز فقط با یاد و خاطره واقعه ‏۱۹ دی و پیگیری پدیده چهلم‏ها و تمسك به سایر راهكارهای سنتی، از آن واقعه به عنوان نقطه عزیمت دوم انقلاب استفاده كرده و بتدریج موقعیت‏سیاسی خود را در نهضت‏بالا برده و در راس رهبری قرار گرفتند.

‌● تحلیلی بر وضعیت كشور در آستانه واقعه‏۱۹ دی

حكومت پهلوی، پس از انقراض قاجاریه، وارث جامعه‏ای با ساختارهای سنتی بود. بسیاری از ساختارهای سنتی جوابگوی نیازهای روزافزون جامعه نبود. از این رو، پهلوی ها بر اساس ماموریت ویژه خود، مدرن‏سازی یا غربی‏سازی ساختارها را به عنوان اصلی ترین محور فعالیت های خود انتخاب كردند. رضاشاه با ایجاد حكومتی متمركز و دیكتاتوری سركوبگر، اصلاحاتِ مورد نظرش را به پیش می‏برد و هرگونه مخالفت و ممانعت از جانب پاسداران و حافظان سنت ها را به وسیله ارتش نوپا سركوب می‏نمود. اسكان عشایر، كشف حجاب و تصرف اوقاف، تاسیس دانشگاه و مدارس، راه‏آهن و جاده‏ها، ایجاد لباس متحدالشكل، تشكیل ارتش نوین، ایجاد دادگستری و تغییر در نهاد قضاوت، تلاش برای نظارت به حوزه علمیه و غیره در راستای توسعه و نوسازی ساختارهای جامعه و در عین حال نابودی نهادهای مذهبی جامعه كه در برابر بیگانگان مقاومت كرده بودند، صورت گرفت. رضاشاه علی‏رغم توفیق در انجام پاره‏ای تغییرات در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، نه تنها هیچ تلاشی در جهت دگرگونی و اصلاح ساختار سیاسی انجام نداد، بلكه آن را از سلطنت مشروطه به دیكتاتوری متكی بر خشونت و ارعاب تبدیل كرد. این عمل در روابط سازمان یافته ساختارهای بنیادین جامعه، عدم توازن و تعادل پدید آورد كه موجب شكاف بین ساخت‏سیاسی و ساخت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شد.

با سقوط رضاشاه و روی كارآمدن محمدرضاشاه، تلاش هایی از سوی طبقات متوسط جدید و سنتی برای ایجاد تعادل بین ساخت ها آغاز شد؛ اما این روند با كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ متوقف و دوره‏ای جدید از دیكتاتوری و خشونت محض شروع گردید. شاه كه احساس می‏كرد رسالت مدرن‏سازی جامعه در برهه‏ای خاص از تاریخ به وی محول شده است، سعی می‏نمود با توسل به ابزارهای متعدد، قدرت رسالت‏خود را نشان دهد. چنین احساسی، وی را در برابر بسیاری از منابع و عناصر صاحب نفوذ اجتماعی و گروه های سنتی، بی‏محابا ساخته، بدون ملاحظه‏كاری های سیاسی و بدون آگاهی از میزان قدرت و نفوذ گروه های مذهبی و نارضایتی آنان از سیاست های جاری جامعه، بر سنت ها و پاسداران آن حمله می‏نمود و اصلاحات خود را با حرص و ولع سیری‏ناپذیر دنبال می‏كرد. هرچند پاره‏ای از اصلاحات اقتصادی وی بعضی از طبقات جامعه را موقتاً راضی نموده بود، اما اصلاحات اجتماعی و فرهنگی او با مقاومت ‏شدید طبقات مختلف اجتماعی روبه‏رو شد. در این بین، تضاد روزافزون در گفتار و كردار دستگاه رهبری رژیم نیز، فضایی آكنده از بی‏اعتمادی در بین طبقات مختلف جامعه ایجاد كرد و تداوم این وضع سبب ناامیدی كامل توده‏ها از دستگاه پهلوی شد.

پیامد عمده اصلاحات رضاخان وی گسترش فرهنگ غربی، كم رنگ‏شدن ارزشهای دینی و ملی، وابستگی جامعه به بیگانگان، افزایش دامنه نفوذ دولت در اقصی نقاط كشور و به تبع آن، كاهش روزافزون قدرت نهادهای مذهبی و سنتی بوده است كه اعتراض گروه ها، طیف ها و طبقات مختلف سیاسی و اجتماعی را به دنبال داشت.

در این میان مخالفان مذهبی رژیم به رهبری علما و مراجع و دانشگاهیان در دهه ۱۳۴۰ش. از اهمیت و نمود بسیاری برخوردار بوده‏اند. اولین جرقه حركت روحانیون با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و حق رای زنان زده شد و با پشتوانه مردم به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، منتهی گشت كه با قدرت نیروی نظامی سركوب شد. این سركوب، پس از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پیروزی بزرگی برای شاه محسوب می‏شد و ابتكار عمل را به دست رژیم داد. شاه به دنبال این موفقیت ‏برای ارضای تمایلات قدرت‏طلبانه خود بسیار تلاش كرد.

رژیم پس از سركوب قیام در یك تحلیل واقع‏بینانه به این حقیقت واقف شده بود كه نیروهای مذهبی و در راس آن علما از سرسخت‏ترین و آشتی‏ناپذیرترین دشمنانش هستند. شاه بخوبی از پایگاه اجتماعی و نفوذ روحانیون و قدرت آنان در بسیج توده‏ها آگاه شده بود. وی «از كمونیست‏ها و عناصر رادیكال كه در میان دانشجویان رخنه كرده بودند یا جبهه ملی و گروه ها و احزاب سیاسی قدیمی وحشتی نداشت. تنها مایه نگرانی او ملاها بودند كه آنها را كینه‏توزترین دشمنان خود می‏دانست.» (۱)

شاه نه تنها در جهت كاهش نارضایتی آنان اقدامی نكرد بلكه رفته رفته با بیانات و اقدامات خود بر انعطاف‏ناپذیری آنان افزود. به این ترتیب اقدامات ضدمذهبی شاه روند موضع‏گیری علما را از انتقاد به عملكردهای اشتباه وی، به مخالفت علنی و مبارزه رو در روی طولانی مدت تغییر داد. ابتدا علما به عنوان پاسداران دین داری و ارزش های مذهبی به بسیاری از عملكردهای رژیم انتقاد می‏كردند اما آنان در جریان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، رفراندوم انقلاب سفید، كشتار واقعه ۱۵ خرداد، كاپیتولاسیون، تبعید امام، كنسرسیوم سرمایه‏گذاریهای خارجی، جشن های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی، جشن هنر شیراز و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، به دشمنان آشتی‏ناپذیر رژیم تبدیل شدند. هرچند در روند مخالفت نوساناتی دیده می‏شود، اما از سال ۱۳۴۲ به بعد پیوسته حالت فزاینده داشته است.

با وجود آنكه شاه دهه ۱۳۵۰ را با جشنهای شاهنشاهی كه مظهر و نماد قدرت و مشروعیت‏سیاسی وی بود، آغاز كرد و نیمه اول دهه را نیز بدون حادثه خاصی پشت‏سر گذاشت، اما از اواسط سال ۱۳۵۵ شاه تحت فشار افكار عمومی جهان مبنی بر عدم رعایت‏حقوق بشر در ایران، از شدت اختناق و سركوب را كاست و فضای سیاسی را باز نمود. البته در ایجاد فضای باز سیاسی علاوه بر تحولات بین‏المللی (مانند پیروزی كارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریكا) تحولات اجتماعی، سیاسی جامعه و وضعیت جسمانی خود شاه نیز مؤثر بوده است (۲) .

هرچه شاه در تداوم سیاست جدید خود مبنی بر رعایت‏حدود فضای باز سیاسی پیشتر می‏رفت مخالفان سیاسی رژیم اعم از نیروهای مذهبی و ملی یا چپی میدان و فرصت‏بیشتری برای فعالیت پیدا می‏كردند. محافل، مساجد، تكایا و هسته‏های حزبی به كانونهای علنی مخالفان سیاسی رژیم - از جمله روحانیون و روشنفكران - تبدیل شد. در دوران اوج‏گیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاه، چند حادثه به گسترش دامنه مبارزات و تعمیق آن كمك مؤثری كرد. سخنرانی روشنفكران در انجمن های ادبی، نامه‏های سرگشاده آنان، اعلامیه‏های علما در مخالفت ‏با عملكرد شاه و تظاهرات دانشجویان ایرانی در امریكا به هنگام مسافرت شاه به آن كشور و مهمتر از همه رحلت مشكوك آیت‏الله مصطفی خمینی در اول آبان‏۱۳۵۶ بود. رحلت ایشان موجی از انزجار از رژیم در نزد پیروان امام ایجاد كرد. زیرا آنان رژیم و در نهایت‏شاه و ساواك را مسئول اصلی قتل معرفی می‏كردند. البته چنین تحلیلی مبتنی بر عملكردهای ‏ ساواك در قتل مرموز چهره‏های مخالف در گذشته بوده است. چنین ذهنیتی نیز با رحلت مشكوك جهان پهلوان تختی - دیماه سال‏۱۳۴۷ - و دكتر علی شریعتی - خرداد سال‏۱۳۵۶ - در مردم پیدا شده و رحلت‏حاج آقا مصط‏فی به آن تشكیك دامن زد.

پژوهشگر: اسماعیل حسن‏زاده

یادداشتها:

×) عضو هیات علمی گروه تاریخ انقلاب پژوهشكده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی.

۱) آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران: انتشارات هفته، چاپ اول،۱۳۶۳، ص‏۱۰۳.

۲) غلامرضا نجاتی،تاریخ سیاسی بیست و پنج‏ساله ایران: (از كودتا تا انقلاب)،تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ چهارم،۱۳۷۳، جلد ۲. صص ۱۸ -۱۹.

۳) تحریر تاریخ شفاهی انقلاب ایران، به روایت رادیو بی‏بی‏سی، به كوشش ع. باقی، قم: نشر تفكر، چاپ اول،۱۳۷۳، صص ۲۶۱ - ۲۶۲.

۴) خاطرات عبدالكریم عابدینی، حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، به كوشش علی شیرخانی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،۱۳۷۷، ص ۱۴۱.

۵) غلامرضا نجاتی، همان، ص ۵۸.

۶) امام خمینی(س)، صحیفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جلد ۱، ۱۳۷۰، صص‏۴۲۷-۴۳۸.

۷) تحریر تاریخ شفاهی انقلاب ایران صص‏۲۶۳ - ۲۶۴.

۸) برای كسب آگاهی بیشتر از محتوای مقاله ر.ك: روزنامه اطلاعات،۱۷/۱۰/۷۷؛ همچنین ع. باقی، بررسی انقلاب ایران، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰، ضمیمه شماره ۱؛ حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، ضمائم، ص‏۲۳۶ -۲۳۳.

۹) نیكخواه از سران حزب توده بوده كه پس از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به اروپا رفت‏بعد به جمع طرفداران سلطنت پیوست.

۱۰) برای كسب آگاهی بیشتر ر.ك: غلامرضا نجاتی، همان، صص‏۶۳ - ۶۴؛ ع. باقی، همان، صص‏۲۲۳-۲۲۸؛ آنتونی پارسونز، همان، ص‏۹۹.

۱۱) «خاطرات سید حسین موسوی تبریزی‏»، حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، ص‏۱۷۳.

۱۲) همان، «خاطرات سید حسن طاهری خرم‏آبادی‏»، كتاب، صص ۱۲۴ - ۱۲۵.

۱۳) همان، «خاطرات محمد شجاعی‏»، همان كتاب، ص ۸۵.

۱۴) آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده سید احمد خوانساری، جلد۳،۳/۱۷۵، شماره ۳۶۵۳۸، ص‏۲۳۷.

۱۵) همان.

۱۶) سخنرانی آیت‏الله نجفی مرعشی، حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، صص ۲۴۲ -۲۴۳.

۱۷) حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، «پرونده سید احمد خوانساری‏»، جلد۳،۳/۱۷۵، ص ۲۳۸؛ (سند شماره ۴ و ۵).

۱۸) همان.

۱۹) حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، «خاطرات موسوی تبریزی‏»، ص ۱۷۴ و ۱۲۸.

۲۰) همان، صص ۱۷۵ و ۱۲۵.

۲۱) موسوی تبریزی در خاطرات خود از پخش خبر پیوستن دانشگاهیان به تظاهرات سخن به میان آورده است اما مشخص نشد كه آیا دانشجویان به صورت یك گروه متشكل وارد ماجرا شده‏اند و یا به صورت پراكنده و یا اصلا این خبر شایعه‏ای بیش نبوده است. البته سندی دال بر رد این ادعا در دست نیست.

۲۲) حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، «خاطرات سیدضیاء مرتضویان‏»، ص‏۱۵۷.

۲۳) همان، سند شماره‏۳۹ و ۴۰.

۲۴) همان، سند شماره‏۹.

۲۵) همان، سند شماره ۲۴؛ همان، «خاطرات سیدحسن طاهری خرم‏آبادی‏»، ص ۱۲۲.

۲۶) همان، اسناد شماره ۲۴ و ۳۰.

۲۷) اسامی، شغل و محل تبعید دست‏اندركاران واقعه‏۱۹ دی قم به شرح زیر است:

۱- شیخ مرتضی فهیم، روحانی، سقز؛۶- شیخ محمد علی گرامی، روحانی، شوشتر؛اا۲- ناصر مكارم شیرازی، روحانی، چاه‏بهار؛۷- شیخ حسن صانعی، روحانی، میناب؛

۳- شیخ محمد یزدی، روحانی، بندرلنگه؛ ۸- حاج قاسم وخیلی، تاجر، تویسركان؛

۴- شیخ ابوالقاسم خزعلی، روحانی، بیجار؛۹- غلامحسین خردمند، فرش‏فروش، خوی؛

۵- شیخ حسین نوری همدانی، روحانی، خلخال؛ ۱۰- حسین سلیمانی، خرازی فروش، تربت‏جام.

۲۸) حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، اسناد شماره‏۹ و ۱۲.

۲۹) احمد اشرف و عماد افروغ، «طبقات اجتماعی در دوره پهلوی‏»، فصلنامه راهبرد، سال دوم، شماره ۲، زمستان ۱۳۷۲، ص ۱۱۰.

۳۰) همان، ص ۱۱۱.

۳۱) همان، ص ۱۱۲.

۳۲) حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، «خاطرات عبدالكریم عابدینی‏»، ص ۱۴۵.

۳۳) برای كسب اطلاع بیشتر از سخنرانیها ر.ك: حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، ضمایم، صص ۲۴۰-۲۷۹.

۳۴) اسامی شهدای واقعه‏۱۹ دی عبارت بودند از:

۱- حسین قاسمی؛ ۲- علی‏اصغر خمسه‏ای؛۳- حیدر رضایی (دانش‏آموز ۱۲ ساله)؛ ۴- غلامرضا همراهی؛ ۵- علی‏اصغر ناصری؛ طلبه (متولد ۱۳۳۸ بابل ورود به حوزه صدر بابل سال ۱۳۵۴ و ورود به حوزه قم مهر ماه‏۱۳۵۶، دارای مدرك سوم راهنمایی)؛۶- محمدرضا انصاری، طلبه (از خانواده روحانی، متولد ۱۳۳۸ تویسركان، دارنده مدرك سوم راهنمایی)؛۷- مرتضی شریفی، طلبه، (متولد۱۳۳۶ رهنان اصفهان، ورود به حوزه خرداد۱۳۵۶، دارنده مدرك دیپلم فنی).

۳۵) اسامی سیزده تن از زخمی‏شدگان واقعه در اسناد منتشر شده در ضمایم كتاب حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، اسناد شماره ۵۰ - ۷۲ آمده است كه در میان آنان طلبه‏ها و دانش‏آموزان اكثریت را دارند. همچنین ر.ك: «خاطرات دكتر غلامرضا باهر»، حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، ص ۶۵.

۳۶) حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، ضمایم، سند شماره‏۳۶ -۳۷.

۳۷) همان، سند شماره ۴۸.

۳۸) همان، سند شماره‏۴۹.

۳۹) همان، سند شماره‏۳۷ -۳۶.

۴۰) روزنامه اطلاعات، ۲۰/۱۰/۵۶ تا ۲۲/۱۰/۵۶؛ روزنامه كیهان، ۲۰/۱۰/۵۶ تا ۲۲/۱۰/۵۶.

۴۱) همان، ۲۵/۱۰/۵۶ تا ۱۰/۱۱/۵۶.

۴۲) حماسه‏۱۹ دی قم‏۱۳۵۶، ضمایم اسناد شماره ۲۱ و۲۳.

۴۳) همان، ضمایم، سند شماره ۴۰.

منبع: پژوهش نامه متین


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.