دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
خاطرات ناطق نوری از ورود امام به میهن
● اختلاف بر سر نحوهی استقبال از امام
در نوفل لوشاتو برنامهریزی کرده بودند که ادارهی مراسم به دست مجاهدین خلق باشد و آنها تریبوندار باشند و مادر رضایی و پدر ناصر صادق و حنیفنژاد نیز به امام خیرمقدم بگویند و صحبت کنند. وقتی از این برنامه خبردار شدیم در تلفن خانه ی مدرسهی رفاه، آقای مطهری و کروبی و انواری و معادیخواه و بنده جمع شدیم. همه عصبانی بودیم که اگر فردا اینها بهشت زهرا بیایند و تریبون دست اینها بیفتد چه میشود؟ آقای کروبی تلفن زد به احمد آقا در پاریس و با احمدآقا با عصبانیت صحبت کرد و نسبت به این کار اعتراض کرد و تلفن را با عصبانیت پرت کرد و قهر کرد. سپس آقای معادیخواه گوشی تلفن را برداشت و با حاج احمدآقا صحبت کرد. ایشان هم عصبانی شد و گوشی را زمین زد. توی این ها تنها کسی که عصبانی نمیشد، بنده بودم. گوشی را برداشتم و یک خرده صحبت کردم که اگر اینها بخواهند با آن سوابق و اعلان مواضع داخل زندانشان، ادارهی امور را بگیرند، دیگر نمیشود جلوی آنها را گرفت. در همین لحظه، آقای مطهری فرمود: « تلفن را به من بده» ایشان تلفن را گفت و با عصبانیت (علامت عصبانیت مرحوم مطهری حرکت زیاد سر ایشان بود) به حاج احمد آقا گفت: «آقای حاج احمد آقا این که من میگویم ضبط کن و ببر به آقا بده». احمد آقا گویا به ایشان گفته بود ما داریم حرکت میکنیم. امام هم راه افتاده و سوار ماشین شده است.
مرحوم مطهری گفت:«من نمیدانم، این جملهای را که من میگویم را به امام بگو». احمد آقا گفت: «چیست؟» گفت:« به امام بگو مطهری میگوید اگر فردا شما بیایید و تریبون بهشت زهرا دست مجاهدین خلق باشد، من دیگر با شما کاری نخواهم داشت.» تا این جملات را شهید مطهری گفت، حاج احمد آقا جا خورد و ایشان خطاب به مرحوم مطهری گفت: «آقا هرکاری شما کردید قبول است. فردا تریبون را خود شما اداره کنید». بعد از این ماجرا تمام بساط مجاهدین خلق را به هم ریختیم و تریبون ار از دست آنان گرفتیم و آقای بادامچیان و معادیخواه جزو گردانندگان تریبون شدند و آقای مرتضایی فر هم قرار شد شعار بدهد. من جزو برنامه ی آنجا نبودم و بعدا در آن جا قرار گرفتم.
● ورود امام
توزیع کارت استقبال بیشتر دست بچههای نهضت آزادی بود که با روحانیت خوب نبودند. یک عدد کارت مثل همهی مهمانان به من دادند. من هم صبح با ماشین پیکان آبی خود راه افتادم و جلوی بیمارستان امام خمینی آمدم که جای پارک ماشین در آنجا نبود. ماشین را در کوچهای داخل آن خیابانی که منتهی به بیمارستان امام خمینی میشود، پارک کردم. با اتوبوسهایی که تدارک دیده شده بود، مثل همهی مردم به فرودگاه رفتم. در سالن فرودگاه ، هر قسمتی را برای اصناف و گروههای مختلف در نظر گرفته بودند. درست مثل نمایشگاه اقلیتهای مذهبی، خانمها، کارمندان دولت، روحانیت، اصناف هر کدام یک قسمت فرودگاه بودند. وقتی هواپیمای حامل امام در فرودگاه نشست، مرحوم مطهری از طرف جامعهی روحانیت به عنوان خیرمقدم به امام، داخل هواپیما رفت. از باند فرودگاه تا سالن، امام را با یک بنزی آوردند. در عکسهای مربوط به استقبال، آقای صباغیان دیده میشود. این آقایان همه جا را قبضه کرده بودند، لذا پریدم و تریبون را گرفتم و با بلندگو مردم را هدایت کردم تا امام بتواند صحبت کند و سپس گروه سرودی که توسط آقای اکبری (۱) آموزش دیده بودند در طبقه دوم سالن سرود خودشان را اجرا کردند.
بعد از پایان مراسم، وقتی امام خواست تا سوار بلیزر شود، دید یکی از این آقایان، نمیدانم یزدی یا صباغیان، داخل ماشین نشسته است. امام خطاب به او فرمود که بفرمایید پایین. هوشیاری و دقت امام در مسایل، خیلی عجیب و غریب بود. آدم احساس میکرد که امام قبلا یک دوره در عالم، رهبری کرده بودند و این دومین باری است که رهبری میکند. امام به عنوان کسی که چندین سال در خارج کشور در تبعید بوده، حالا به عنوان فاتح وارد کشور شده بود و همهی هم و غم ایشان این بود که چطور اوضاع را جمع و جور کند. این آقا به امام گفت: «ما باید مراسم را اداره کنیم».
امام فرمود: «تشریف بیاورید پایین.» لذا امام جلوی بلیزر نشست و احمد آقا هم عقب و آقای رفیقدوست هم به عنوان راننده در کنار ایشان قرار گرفت تا عدهای نتوانند از قرار گرفتن کنار امام استفادهی ابزاری و بهرهبرداری بکنند. امام که حرکت کردند، دیدم وضعیت غیرعادی است لذا من هم سوار ماشین جیپ توانیر که بیسیم هم د اشت شدم و به سمت ماشین امام حرکت کردم. فاصلهی ما با ماشین امام یک ماشین بود و آن هم ماشین فیلمبرداری تلویزیون بود. جمعیت در طول مسیر مانند اقیانوس موج میزد. برنامه این بود که امام بیاید جلوی دانشگاه آنجا سخنرانی کند و سپس ادامهی مسیر بدهد. وقتی که نزدیک دانشگاه شدند، دیدند اصلا سخنرانی و برنامههای سابق عملی نیست؛ بنابراین برنامه بهم ریخت. ماشین در اثر هجوم جمعیت جلوی دانشگاه، توقف زیادی کرد و خیلی معطل شدیم.
● از بهشت زهرا تا بیمارستان امام خمینی (ره)
به خیابان ولیعصر و امیریه که آمدیم. مردم تمام خیابانها را آب و جارو کرده و گل چیده بودند تااین که به راهآهن رسیدیم. اطراف راهآهن را مرمد خیلی زیبا تزیین کرده بودند. واقعا اگر بگویم بعضی از جوانان از فردگاه تا بهشتزهرا دستشان به دستگیرهی ماشین امام بود و فریاد میکشیدند، حقیقت دارد. نزدیکی بهشت زهرا از طریق بیسیم سؤال کردیم که جلو چه خبر است؟ خب ردادند که اوضاع خوب است بیایید جلو. معنای آن این بود که صف درست شده، ماشین میتواند عبور کند. انتظامات کمیتهی استقبال هفتاد هزار نیروی انتظاماتی در منزل مرحوم پوراستاد (۲) سازماندهی کرده بود. ماشین امام از در شرقی و رسمی وارد بهشت زهرا شد. کی خرده که جلو آمدیم ماشین تلویزیون میان جمعیت گیر کرد. از ماشین پایین پریدم، دیدم اصلا ماشین امام د رمیان جمعیت دیده نمیشود. این همه نیرو که کمیتهی استقبال سازماندهی کرده بودند، به کار نیامد. اصلا ماشینی در آن کار نبود. کوهی از آدم بود که هم دیگر را هل میدادند.
امام داخل ماشین با دست تکان دادن به مردم اظهار محبت میکرد و به دنبال آن مردم بیشتر تحریک میشدند. آقای رفیق دوست میگفت که در آن هنگام امام میخواست از ماشین پیاده بشود. ولی من قفل مرکزی ماشین را زده بودم هر چه امام تلاش میکرد در ماشین را باز کند، نمیتوانست . هجوم جمعیت باعث نگرانی من شده بود تا این که شما را روی کاپوت ماشین دیدم و پس از آن مقداری خیالم راحت شد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست