یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به جنبش اصلاح طلبانه « جدیدیان»


نگاهی به جنبش اصلاح طلبانه « جدیدیان»

«جدیدان» را «ترقی پرور» یا به ترکی «ترقی پرورلر» و همچنین باز به ترکی «یوشلر» هم می نامیدند از این رو این افراد یا جماعات را جدید یا جدیدگرا می خواندند که هدفشان استقرار اصول الجدید یعنی روشهای نوی تعلیم در مکتبخانه ها در امپراتوری روسیه بود

جدید یا جدیدی نامی است که به یکی از مشهورترین جنبشهای اصلاح طلبی در امپراتوری روسیه در اواخر قرن نوزدهم(دهه ی هشتاد) و اوائل قرن بیستم میلادی اطلاق شده است.

جدیدی کسی است که نوخواهی می کند و جنبش جدید یا جدیدی نامی است که در مورد اندیشگران عرفی - اسلامی همین دوره به کار رفته است. برای سهولت در این نوشته می توان این افراد و این جریان را جدیدیان یا جدیدگرایان هم بنامیم. به فارسی تاجیکی آنان را «جدیدان» می نامند. در این نوشته هر سه اصطلاح را بسته به مورد به کار می گیریم.

«جدیدان» را «ترقی پرور» یا به ترکی «ترقی پرورلر» و همچنین باز به ترکی «یوشلر» هم می نامیدند. از این رو این افراد یا جماعات را جدید یا جدیدگرا می خواندند که هدفشان استقرار اصول الجدید یعنی روشهای نوی تعلیم در مکتبخانه ها در امپراتوری روسیه بود.

اصطلاح جدیدی معنایی گسترده تر از نوگرایی در حوزه ی تعلیم و تربیت پیدا کرد و به تدریج تبدیل گشت به یکی از مهمترین جریان های نوگرایی به طور عام و نوگرایی دینی به طور خاص در آسیای مرکزی امروز که در آن هنگام از سوی روسیان، ترکستان نام گرفته بود.

جدیدیان نتوانستند شورشها و تحولات انقلابی برآمده از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را تاب آورند و بسیاری از هواخواهان و پیروان خود را در پرتو پاکسازیهای استالینی از دست دادند. با این حال آثار این جریان حتی تا به امروز هم در همین حوزه حضور دارد و قابل مشاهده است.

در آغاز جدیدگرایان سازماندهی جدید مکتبخانه ها را تبلیغ می کردند و می خواستند میز و نیمکت، تخته و نقشه وارد اتاقهای تعلیم، یا صفوف یا به اصطلاح امروزیها وارد کلاسهای درس کنند. این چیزها در ظاهر خصلتی آرایشی و تزیینی داشتند اما اساس سازماندهی تعلیم قدیم را درهم می ریختند. البته این گرایشها در همین حد خاتمه نیافت. ورود کتابهای چاپی درسی از قاهره، کازان(یا = قازان)، و از قسطنطنیه (= استانبول) اساس تعلیم قدیم را پرسش برانگیز می ساخت و تدریس مکتوب را جانشین تدریس شفاهی می کرد.

بنا بر روایتی این تمایلات جدید در میان تاتارهای کریمه پا گرفته بود و از آنجا به آسیای مرکزی به خصوص به بخارا و خوقند سرایت کرد و رونق یافت. اصطلاح اصول الجدید یا تعلیم با روش نو به خصوص در کریمه با نام اسماعیل بی گاسپرینسکلی (۱۹۱۴-۱۸۵۱) پیوند خورده است که در سال ۱۸۸۳ دست به انتشار روزنامه ی پرنفوذی به نام «ترجمان» زد. ولی چنان که آمد این جریان به ویژه در ترکستان آن زمان به خصوص در نواحی ازبکستان کنونی و دره ی فرعانه رواج یافت.

اصلاح تعلیم در مکتبهای ابتدایی آسیای میانه هدف نخستین جنبش جدید بود. در آن هنگام یعنی در اواخر قرن نوزدهم در مکتبهای آسیای میانه قرآن را به عربی تدریس می کردند بی آن که دانش آموزان، عربی بدانند یا بیاموزند. انتقال دانش مبتنی بود بر روش حفظ قرآن بدون فهم معنای آن. متنهای فارسی و ترکی به خط عربی ابزار یاری دهنده ی این روش به شمار می آمدند. دانش آموزان فقط می توانستند این متنها را بخوانند، اما موظف بودند آنها را حفظ کنند.

البته این دانش آموزان تنها می توانستند متنهایی را بخوانند که در مکتبخانه فرامی گرفتند، اما قادر نمی بودند متنهای تازه و ناآشنا را بخوانند حتی به زبان مادری خود. در عمل اینان همچنان بی سواد به حساب می آمدند.

هواخواهان اصول جدید در راه تغییر این روش تعلیم می کوشیدند و می خواستند آموزش الفبای آوایی (فونتیک) را به جای روش سنتی بنشانند و در نتیجه دانش آموزانی باسواد به بار آورند. بسیاری از طرفداران اصول الجدید خود از پرورش یافتگان مکتب قدیم بودند و از آن با بیزاری یاد می کردند و آن را پرورش دهنده ی جهل و ضدروشنگری می دانستند.

به نظر «ا. خالد»، پژوهشگر این دوره، نزاع میان روش قدیم و جدید معنایی بیش از این داشت. پیکار میان جدید و قدیم در اساس بر سر دو گونه فهم و انتقال دانش بود. مکتبخانه ها در دنیای متنهای دست نوشته پدیدار گشتند، نه در جهان متنهای چاپ شده. دست نوشته با خود نوعی قداست برای متن به بار می آورد و آن را از دنیایی بودن می رهاند و تبدیل می گشت به شیئی در خور تکریم؛ متن از خصلتی آیینی برخوردار می گشت و کارکرد دنیایی خود را از دست می داد و فقط می بایست آن را حفظ کرد و به یاد سپرد. هواخواهان روش جدید که به عصر چاپ به ویژه چاپ جراید تعلق داشتند، می خواستند بر خصلت جادویی متن دست نوشته غلبه کنند و فهم متن را به جای حفظ و از برکردن آن بنشانند.

از این گذشته جدیدیان خواستار ترویج آموزش کاربردی بودند و می دانستند که چاپ نه فقط اقتدار دانش آموختگان سنتی را به چالش می کشید، بلکه می توانست جامعه ای وسیعتر را خطاب قرار دهد که توانایی خواندن به دست آورده بود. بدین ترتیب طرفداران اصول الجدید اقتدار نخبگان فرهنگی سنتی را پرسش برانگیز می ساختند و در نهایت در راه بازتعریف نظم اجتماعی گام می نهادند.

به بیان دیگر روش جدید پیشرفت و ترقی را هدف می گرفت و با همین استدلالهای به ظاهر ساده بسیاری از بدیهیات رایج در جامعه را مورد پرسش قرار می داد. هم اکنون در ایران نیز آموزش سنتی دینی در مثلاًً شهر قم در معرض دگرگونی جدی قرار گرفته است و ابزار جدید آموزشی به ویژه رایانه (= کامپیوتر) نه تنها بر روش تدریس تاثیر برجا نهاده است، از اقتدار مدرسان نیزکاسته است و استقلال آموزشی- پژوهشی طلاب را فزونی بخشیده است. در نتیجه در آینده حوزه ی علمیه چهره ای به کل تغییر یافته و نقشی یکسره متفاوت از گذشته خواهد داشت.

این امر نشانگر آن است که ابزار آموزش و نحوه ی دسترسی به اطلاعات به نوبه ی خود بر نظام آموزش و ارتباط میان استاد و شاگرد تاثیری انکارناپذیر دارد.نام دیگر پیروان اصول الجدید یعنی «ترقی پرور لر» در عین حال مبین تنوع و وضعیت فرهنگی آسیای میانه در این دوران است. ترقی در اصل واژه ای است عربی که در فارسی بیشتر به معنای پیشرفت به کار برده شده است به خصوص در دوران مشروطیت. پرور پسوندی است فارسی که کاربردهای بسیار دارد همچون دانش پرور و مانند آن.

«لر» پسوند جمع در ترکی است که معنای کل آن در فارسی می شود «ترقی پروران». اینان کسانی بودند که متنها را به عربی می خواندند و در خانه به فارسی یا ترکی سخن می گفتند یعنی ترکی ازبکی که تازه پس از انقلاب اکتبر به این اعتبار شناخته شد و مع الاسف با تمام نیرومندی و رواج زبان فارسی به زیان آن انجامید. این جریان در ضمن نمونه ی خوبی است برای مطالعه در احوال جامعه ای چندفرهنگی که چنانچه حکومت و قدرت مرکزی به مدد سیاستگذاری فرهنگی تقویت یکی از وجوه فرهنگی را هدف بگیرد به تضعیف وجوه دیگر می انجامد حتی اگر این وجوه نیرومندتر از وجه هدفگیری شده باشند و در روال طبیعی و در گذاری برابر پیروزمند می گشتند.

ترقی از نظر جدیدیان به معنای دستیابی به پیشرفت از راه کسب دانش بود. اینان در عمل نوعی کیش علم می پروراندند به منظور تحقق روشنگری. اروپا از نظر پیروان اصول الجدید تجسم ترقی بود. بسیاری از جدیدیان به اروپا سفر کرده بودند و دست به مقایسه میان اروپای پیشرفته و آسیای میانه ی واپس مانده می زدند.

بدیهی بود که برخی در این ستایش از اروپا مانند ایرانیان عصر مشروطیت راه غلو بپیمایند و پیشرفت اروپا را امری بی عیب و بی نقص بنمایانند. «خالد» از میرزا سراج رحیم، فرزند یک بازرگان بخارایی که به سال ۱۹۰۲ موفق به دیدار از اروپا شده بود نقل می کند که نوشته بود در اروپا حتی یک نفر را ندیدم که لباسی کهنه یا چروکیده بر تن داشته باشد، هیچ بنای مخروبه ای ندیدم و هیچ خیابانی که تسطیح نشده باشد...در حالی که در سرزمین ما بازرگانان و دکانداران بدبخت در حفره هایشان در مغازه هایی تاریک مملو از گردوغبار در میان انبوهی از گدایان نشسته اند و لحظه ای نمی توانند به آسودگی نفس بکشند... وای بر ما، وای بر ما. تمام مدتی که در پاریس می گشتم به یاد وطن عزیزم بودم و همواره اشگ از چشمانم جاری بود.

در یک مقایسه ی سطحی و گذرا می بینیم که جدیدان بر علم پا می فشردند در حالی که درآستانه ی انقلاب مشروطیت در ایران، اصرار به استقرار قانون بود که در گفتارهای سیاسی محوریت یافته بود. به بیان دیگر آن که علم خواهی می کند به استقرار اندیشه و بنیادهای علمی در جامعه توجه می کند و تحول را از ریشه و از بنیاد پی می گیرد، و آن که قانون خواهی می کند به قلمرو حکومت دل می بندد و اصلاح را از بالا و از رأس جامعه دنبال می کند.

قانون- خواهان تصورشان بر این است که با استقرار قانون معضلات و واپس ماندگیها رخت برمی بندند و آنچه سد راه عدالت بوده است درهم فرو می ریزد. البته در همان دوران مشروطیت در ایران نبردی جانانه درگرفت میان مدارس جدید و مکتبخانه های سنتی. این نیز از خصوصیات دیگر جنبش مشروطیت در ایران است. گوشه ای از این جریان را در کتاب «در زمینه ی ایران شناسی جلد دوم» و به طور تفصیلی در کتاب «ریشه های تجدد» شرح داده ام. کتاب «حیات یحیی» نیز گفتارهایی جانانه در این زمینه دارد. انقلاب مشروطیت ایران از جهات گوناگون انقلابی است پیشرو در آن زمانه و به همین سبب خطا خواهد بود اگر بر یکی از جنبه ها و خصلتهای آن تکیه بزنیم و جامعیت آن را در تحلیلهای خود نادیده بگیریم.

طرفداران اصول الجدید در جهانی اسلامی می زیستند که براثر قرائت متون مشترک و سفر، به هم پیوسته بود. مسلمانان کشورهای مختلف در این هنگام با زبانهای غیراروپایی با یکدیگر در ارتباط قرار داشتند و تماس می گرفتند. به این اعتبار می توان جدیدیان را بخشی از قلمرو مدرنیسم اسلامی به حساب آورد. این جریان دارای خصلت اسلامی هم بود به سبب آن که گفتارهای اسلامی را یکسره از خود دور نساخت و بسته به ضرورت داور نهایی را در استدلالات خود اسلام می دانست.

چنگیز پهلوان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.