جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
باز دلم هوای بوی خوش کتابهای نو، کیف و کفش خریدن را کرده...
![باز دلم هوای بوی خوش کتابهای نو، کیف و کفش خریدن را کرده...](/web/imgs/16/62/p43qc1.jpeg)
هنوز بعد از ۲۰ سال که از کلاس اولی بودنم گذشته دلم غنج میرود برای بوی ماه مدرسه، برای کتاب و دفترهای نو و تانخورده و برای مانتو شلوار و کیف و کفش نو و صابون و دستمالی که هر سال نو میکردیم، اما دریغ از اینکه تا آخر سال از آنها استفاده کنیم. فقط شنبه صبح میگذاشتیم روی میز تا خانم ناظم ببیند!
هنوز بعد از این همه بزرگ شدن آخرهای تابستان که میشود آرزو میکنم دوباره به مدرسه قدم بگذارم و همه تجربههای شاد و به یادماندنی و همه شیطنتهای زیبای ۵ سال دبستانم را که در حیاط بزرگش طی کردم...
هنوز هم بوی مهر دلم را بی قرار میکند و به یاد مدرسه کودکیهایم میافتم... احساس میکنم بعد از تمام شدن آن دوران دیگر هیچ خاطره ماندگاری در زندگیام ندارم که به خوشمزهگی لواشکهای راه مدرسه و جیغهای زنگ تفریح باشد و به احساس خوشی که وقتی سر صف مقاله و شعر میخواندم و وقتی مبصر میشدم پیدا میکردم...و چه زود دستمان از همه خاطرات خوش خالی شد و چه زود بزرگ شدیم...
سعی کردم آن روز صبح (اول مهر را میگویم) با چشم بسته از خانه خارج شوم، اما انگار یادم رفته بود مدرسه وسط کوچه را! و دالانی که از گل جلوی در ساخته بودند و بوی اسپند کافی بود برای بغض بی قراری که از ۷ سالگی هنوز رهایم نکرده...
نسیم سردی که ساعت ۷ صبح اول مهر ماه در این کویر غریب و تنها در کوچه خلوت به صورتم میخورد شعلهای را در پس پستوی دلم روشن میکند که چه کودکانه پنداشته بودم و در خانه و شهرم جایش گذاشتهام و چه عبث خیال بافته بودم که بزرگ شدهام دیگر!
و باز همان حسرت همیشگی...و باز دلم هوای بوی خوش کتابهای نو و کیف و کفش خریدن و وسایل نو را به رخ همکلاسیها کشیدن...
بوی مهر که در کوچه پس کوچههای دلم میوزد بیقرار خانه قدیمی مادربزرگ میشوم که صبحهای پاییز صدای آواز دسته جمعی گنجشکها روی درخت توت پیر دیوانهام میکرد تا بیدار شوم و لباس نو بر تن کنم و به سوی مدرسه خاطرههایم بدوم... نمیدانم کسی از آن اهالی الان این خط خطیهای دل مرا میخواند یا نه؟ اما کاش قاصدک پاییزی خبر میبرد برای همه شان ...همه همکلاسیهای بی ریای کودکیهایم که چقدر بی تابانه میخواهمشان...
و دل چه کودکانه بهانه معلم همیشه مهربان کلاس اول را میگیرد که سالهاست دل کنده از کلاس و مدرسه و آرام بی صدا زیر خروارها خاک آرمیده است و هر سال امروز که میرسد بغض دلم چه بهانه گیر میشود برای ترکیدن...
و من هر روز که میگذرد اینجا در این غربت دل آزار چه مشتاق تر میشوم که برگردم و بوی مهر کلاس را به همه دنیا ترجیح دهم و اینحا اینطور در فراق همه آرزوهایم پر پر نشوم...
انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ سعید جلیلی ایران پزشکیان جلیلی انتخابات 1403 ریاست جمهوری
تهران هواشناسی قوه قضاییه شهرداری تهران پلیس محرم قتل سلامت اربعین سازمان هواشناسی وزارت بهداشت آموزش و پرورش
خودرو قیمت طلا قیمت خودرو دولت سیزدهم سهام عدالت قیمت دلار حقوق بازنشستگان مسکن دلار بازار خودرو قیمت سکه تورم
تلویزیون پیمان جبلی الناز شاکردوست بازیگر سینما سینمای ایران تئاتر سارا بهرامی تخت جمشید
اینستاگرام کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان ماهواره
فلسطین رژیم صهیونیستی انگلیس جنگ غزه غزه جو بایدن روسیه آمریکا دونالد ترامپ حزب الله لبنان فرانسه چین
پرسپولیس فوتبال علیرضا بیرانوند یورو 2024 استقلال باشگاه پرسپولیس لیگ برتر کریستیانو رونالدو ترکیه نقل و انتقالات لیگ برتر سپاهان نقل و انتقالات
اینترنت سامسونگ هواپیما هوش مصنوعی گوگل اپل نمایشگاه الکامپ وزیر ارتباطات ربات
دیابت پشه آئدس تب دنگی خواب سرطان قهوه کاهش وزن سیب زمینی