از شعر امروز ایران

‏(۱)‏
اولین قطار را سوار شو
‏خورشید پشت برگ‌‌های پاییزی می‌‌لغزد
و همه ‌چیز در انتظار توست
باران خواهد بارید
و دل من
‏تگرگ می‌خواهد
‏برف می‌‌خواهد
‏از قطار که پیاده می‌‌شوی
‏مواظب …

‏(۱)‏

اولین قطار را سوار شو

‏خورشید پشت برگ‌‌های پاییزی می‌‌لغزد

و همه ‌چیز در انتظار توست

باران خواهد بارید

و دل من

‏تگرگ می‌خواهد

‏برف می‌‌خواهد

‏از قطار که پیاده می‌‌شوی

‏مواظب باش روی یخ‌‌ها سر نخوری

و‏ من بخار منجمد شده‌ صدایم را

‏برای گونه‌‌های تو می‌‌فرستم

«این اولین قطار است.»

‏(۲)‏

چراغ کنار تخت خواب را نگاه کن

ایستاده

سرافکنده

دست‌ها از بازو بریده

خواب را نگاه می‌کند

از دور

تنها نگاه می‌‌کند

در خواب

به امید صبح

که خاموش ‌اش کند.

‏‏(۳)‏

بیچارگی ‏

مخملی ملتهب است

آغشته به تصویر تو

در دیوار هر خانه‌

دوخته‌‌ام

چشمی

خیالی

به یادگار لحظه ‌ای روزی سالی

که شاید بیاید

‏قصه می‌‌بافم

ریسمان ریسمان

تا شاید روزی ببندم

پاهایمان را به دوسر قصه ‌ای

آویزانِ کاخی خانه‏‌ای زندانی

ببافم داستانی پاره پاره

هزارپاره

دیدی!

اینجا هم خانه‌ من نبود.

‏***

شاه پریان!

زنده یاد پرویز رجبی

گیرم که تاریخ

پیروز شود

در نبرد با افسانه

آفریدن تلخی که هنر نیست

کودکان همیشه کودک را

شیرینی افسانه خوش است

در قحطی بزرگسالان

اصرار چرا؟

شاه پریان را خبر کنید!

هنوز هم

یکی بود

یکی نبود

زیر این گنبد کبود‏

معما!

امروز با کودک درونم رفتم بالای درخت

بزرگ تری فریاد کشید که بیا پایین

اما نگفت، چرا

در دلم گفتم، امان از دست بزرگ‌ترها

تا چشم کار می‌کرد، تا دورها

روی هر شاخه‌ای بزرگ‌تری نشسته بود‏

مریم پالیزبان

این شعر‌ها از کتاب دیوارنوشت‌ها (گزیده اشعار پرویز رجبی) و مجموعه اشعار مریم پالیزبان (که به تازگی به ناشر سپرده شده) انتخاب شده است.‏