یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

چرا دلار به این زودی قرار نیست جایی برود


چرا دلار به این زودی قرار نیست جایی برود

پنج سال پیش, پرسش از موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره جهان محدود به محافل فکری که روی موضوعات پیچیده و پنهان کار می کنند بود

پنج سال پیش، پرسش از موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره جهان محدود به محافل فکری که روی موضوعات پیچیده و پنهان کار می‌کنند بود. چه قدر زمان تغییر کرده است. بحران مالی ۲۰۰۸ آمریکا که از وام‌های بی‌پشتوانه در بازار رهن مسکن شروع شد، بحث‌هایی را درباره دلار در معرض عموم گذاشت.

در سپتامبر ۲۰۰۹ رییس کل بانک جهانی، رابرت زولیک، هشدار داد:«ایالات متحده اشتباه کرده است که جایگاه دلار را به عنوان ارز ذخیره غالب جهانی حفظ کرده است و این اشتباه برایش محرز خواهد شد. با نگاه به آینده، با جایگزین‌های بیشتری برای دلار رو به رو خواهیم بود.» بحران سیاسی سال جاری در واشنگتن فقط مساله را تشدید کرده است. در حال حاضر HSBC پیش‌بینی می‌کند که پول چین در زمانی واقع در همین دهه رقیب دلار خواهد بود.

موانعی که در مسیر عبور از دلار وجود دارند هنوز جدی هستند. یک ارز جهانی کارآ سه خواسته مهم زیر را تامین می‌کند: باید به عنوان یک واسط مبادلاتی برای معاملات برون مرزی به کار رود، یک واحد حساب برای مشخص کردن قیمت‌ها باشد و پس‌اندازی اعتباری برای کسانی باشد که خواهان دارایی قابل تبدیل به نقد هستند. معیارهایی مانند ذخایر ارزی رسمی، معاملات بین‌المللی امضا شده و اوراق قرضه بین‌المللی تصدیق می‌کنند که دلار هنوز در برابر هر ارز دیگری در فراهم کردن واحدی برای حساب‌ها و واسط مبادلاتی برتری دارد. اگر چه در رابطه با نقش ذخیره اعتباری، دلار مورد سوء‌ظن بیشتری قرار گرفته است. نوسانات قیمت طلا و نرخ‌های مبادله دلار استرالیا و فرانک سوئیس حداقل تلاش‌های تعدیل شده‌ای را برای ایجاد تنوع در «اسکناس» به ذهن متبادر می‌کنند.

در حدود یک سال پیش استدلال کردم که «برای عبور از دلار نه مجال کافی و نه تمایل قدرتمندی وجود دارد.» هرچند آن گفته‌ها مربوط به قبل از کند شدن رشد اقتصاد جهانی و اعلام نزول بدهی‌های ایالات متحده توسط موسسه «استاندارد اند پورز» بود، اما حالا آیا جهان به قدری تغییر کرده که لازم باشد من در نتیجه‌گیری‌هایم تجدید نظر کنم؟ واقعا نه.

برای تغییر بنیادی در وضعیت ارز ذخیره بودن دلار، هم بازیگران عمومی و هم بازیگران خصوصی باید جایگزین‌هایی را برای نگه داشتن و استفاده به جای دلار داشته باشند. تا کنون جایگزین جذابی برای دلار به عنوان ارز ذخیره نداشته‌ایم. راجع به ذخایر ارزی، نزدیک‌ترین همتای رقیب برای دلار، یورو می‌باشد. هرچند منطقه یورو، با حرکت بزرگی که انجام داد و باعث شد به تبع آن ایالات متحده نسبتا در مقایسه، وضعیت اقتصادی‌اش پایدارتر به نظر برسد، پیام آشکاری داد. علاوه بر این، گمان نمی‌رود بانک مرکزی اروپا (ECB) بخواهد که یورو را تبدیل به ارز ذخیره جدید کند. این کار، بار زیادی را به هر کشوری که بخواهد به منطقه یورو وارد شود تحمیل می‌کند و به نظر می‌رسد بیشتر ایده تضعیف کشورهای پیرامونی را تقویت کند تا گسترش استفاده از یورو در کشورهای جدید. در ژانویه ۲۰۰۹، رییس کل ECB «ژان کلود تریشه چت» به روشنی بیان داشت:«من قویا با هر کسی که بگوید یورو برای رقابت با دلار ایالات متحده ایجاد شده مخالفم. بگذارید صریح باشیم: ECB برای استفاده بین‌المللی از یورو هیچ تلاش و مبارزه‌ای نمی‌کند.»

دیگر جایگزین‌های با سابقه‌تر حتی با مشکلات بیشتری دست به گریبان هستند. ین، پوند، فرانک سوئیس و دلار استرالیا همگی در بازارهایی قرار دارند که برای تحمل جریان‌های ورودی ناشی از وضعیت ارز ذخیره بودن خیلی کوچک هستند. بازگشت به استاندارد طلا هم امروزه کاملا نشدنی است. اقتصاددانی به نام «بری ایشنگرین» اخیرا در مقاله‌ای در «نشنال اینترست» محاسبه کرده است که اگر ایالات متحده به تنهایی به سمت استاندارد طلا برگردد، چنین کاری چقدر هزینه ضدتورمی داخلی برای این کشور خواهد داشت. استاندارد طلای جهانی هم مسلما این مشکل را خواهد داشت. وضعیت سیال اقتصاد جهانی در گرو هوس‌های تقاضاکنندگان طلا خواهد شد.

البته یوآن چین هم هست. ارز چین تا کنون غیر قابل تبدیل مانده است. اگر چه در چند سال اخیر، نهادهای قدرت در پکن قدم‌های قابل توجه و رو به ازدیادی را به منظور اختصاص حساب‌هایی در تجارت جهانی برداشته‌اند تا استفاده بین‌المللی از یوآن ارتقا یابد. مقام‌های چینی حتی برای تبدیل شانگهای به یک مرکز مالی جهانی در سال ۲۰۲۰ به فکر آزادسازی پول ملی هم افتاده‌اند. تنها ریسکی که در این راه وجود دارد این است که ارزش این پول افزایش خواهد یافت. آیا یوآن خواهد توانست رقیب خوبی برای دلار باشد؟

با وجود این اقدامات، تغییر موقعیت یوآن به یک ارز ذخیره قابل تبدیل، به تغییراتی اساسی و پرهزینه در اقتصاد سیاسی داخلی چین نیاز خواهد داشت. برای این که یوآن واقعا یک ارز جهانی باشد، پکن باید اجازه دهد که این چیزها رخ دهد: تبدیل پذیری کامل ارز همراه با افزایش بهای چشمگیر آن، آزادسازی و شفافیت بیشتر در بخش مالی کشور و کاهش چشمگیر ارزش اسمی آن در برابر دلار.

هر یک از این گام‌ها نیازمند گسستی در قوانین بازی فعلی در چین هستند. یک یوآن قابل تبدیل و دارای بهای افزایش یابنده، به بخش‌های صادرات این کشور ضربه محکمی می‌زند. علاوه بر این رهبران پکن بسیار بی‌رغبت خواهند بود که از کنترل خود بر بخش مالی کشور صرف نظر کنند. در واقع، بحران مالی ۲۰۰۸ اگر یک چیز به آن‌ها آموخته باشد، این بوده که کنترل مستقیم بانک‌ها بهترین راه برای تقویت اقتصاد چین در زمان رکود است. تبدیل یوآن به یک ارز جدی جهانی اهرم سیاست‌گذاری اقتصادی توسط آنان را تضعیف می‌کند. برای حصول اطمینان باید گفت که این مزایای جبرانی هم در این اقدام وجود دارد: اول این که واردات برای مصرف‌کنندگان چینی ارزان تر خواهد بود. ولی همان طور که افراد معتبری در «گروه اوراسیا» اخیرا اظهار کرده‌اند، طبقه سیاسی چین هنوز بسیار بی‌میل‌تر نسبت به ریسک اندیشیدن به چنین تغییر شدیدی در اقتصاد سیاسی داخلی‌شان هستند. وقتی گام‌های نوپای پکن به سوی جهانی‌سازی تثبیت شود، یوآن هم به سوی بحرانی درونی پیش خواهد رفت.

با وجود این موانع، چنین چیزی برای اتحادی از کشورها مقدور است که بنا به دلایل ژئوپلیتیک و اقتصادی، مشکلات ناشی از اقدام برای تغییر ارز ذخیره جهانی را تحمل کنند. طبق دست نوشته‌های هنری پائولسون، وزیر پیشین خزانه‌داری ایالات متحده، روسیه مخصوصا پس از شروع بحران مالی سال ۲۰۰۸ به چنین تحولی مشتاق بود.

به هرحال فارغ از همه چیز، تغییرات رخ داده در جریان‌های ژئوپلیتیک چنین امری را حداقل نسبت به سه سال پیش غیرمحتمل‌تر کرده است. اگر این تحول بخواهد انجام شود، منطقی است که چین رهبر غیر رسمی چنین اتحادی از کشورها باشد، ولی تجاوزکاری سیاست خارجی آن در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ در منطقه آسیا-اقیانوسیه احساس ترس و تهدید نسبت به تمایلات نظامی پکن ایجاد کرده است. پکن ممکن است زد وخوردهای قایق‌های ماهیگیری، محدودیت مواد معدنی کمیاب یا خواست‌های منطقه‌ای در دریای چین جنوبی را به منزله قد علم کردن قدرتی برای کاستن از وزن چین قلمداد کند. چنین اقداماتی از سوی چین، برای سایر جاهای منطقه یک استراتژی مصونیت زا را در برابر جاه طلبی این کشور طلب می‌کند –که به معنی عدم مخالفت آنان با ایالات متحده است. خیلی از کشورهایی که چین برای موضوع ارز به همکاری شان نیاز دارد اکنون از آنچه سه سال پیش بودند نسبت به این کشور محتاط‌تر هستند.

دلار هیچ جا نمی‌رود –البته مگر این که سیستم سیاسی ایالات متحده چنین امری را برای تضعیف آن با تکرار بعضی کارها توسط خودش طلب کند. چگونگی وقوع افتضاح بدهی تابستان امسال این تئوری را محتمل هم به نظر می‌رساند. هر چند درست به همان میزان هم احتمال دارد که در خلال واکنش‌های بازار رقابتی به ترفندهای سیاسی، هر دو سوی این دسته‌بندی حزبی از این تهور سیاسی عقب‌نشینی کنند.

به خاطر عمومیت احساس منفی‌ای که نسبت به کسری تراز بازرگانی آمریکا وجود دارد، سیاستمداران معدودی در این کشور بین این کسری و موقعیت ارز ذخیره بودن دلار رابطه برقرار می‌کنند.

تا زمانی که دیگر کشورها نیاز دارند دلار را به عنوان ارز ذخیره خود خریداری کنند، نرخ مبادلات پولی آمریکا بالاتر از مقدار آن در حالاتی غیر از حالت کنونی است که باعث می‌شود بعضی بخش‌ها در این کشور به صورت غیر رقابتی در آیند.

گزارش مک کینزی در دسامبر ۲۰۰۹ خاطرنشان می‌کند که با گذشت زمان مزایای این موقعیت دلار، در مقایسه با هزینه‌های آن به تدریج کم خواهد شد. به هر حال، صرف نظر کردن آمریکا از موقعیت مسلط کنونی دلار نشانه یک تایید ضمنی از کاهش قدرت این کشور است و هیچ سیاستمداری نمی‌خواهد چنین درخواستی را مطرح کند.

اگر روند کنونی اقتصادی ادامه یابد، زمانی خواهد آمد که حکمرانی دلار پایان یابد. هرچند همه بازیگران سیاسی ارشد در اقتصاد سیاسی جهان، خواهان آن هستند که چنین روزی جلو بیفتد، اگرچه آن زمان آنها دیگر در دفاتر کاری خود مشغول نیستند.

دانیل و. درِزنِر

مترجم: میلاد محمدی

منبع: فارن پالیسی