یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
ایران و آمریکا پس از پیروزی دمکرات ها
در پی پیروزی دمكراتها در انتخابات اخیر كنگره آمریكا، تحلیلهایی در كشور از تغییر رویكرد آمریكا در برابر ایران ارایه شد كه برخی از آنها، چندان درست نمینماید.
متأسفانه برخی در كشورمان با توجه به تأثیر افكار عمومی آمریكا بر سیاست خارجی این كشور (آمریكا در هیچ جنگی بدون حمایت افكار عمومی این كشور وارد جنگ نشده است، تنها استثنا، مورد سومالی بود كه به دلیل مخالفت مردم آمریكا سریع عقبنشینی كرد) و ویژگی سیستمهای دو حزبی، به ویژه در آمریكا كه معمولا در دو سال آخر، حزب حاكم برای به دست آوردن پیروزی در انتخابات بعدی (انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۸) محتاطتر میشود و با توجه به تسلط حزب جمهوریخواه بر قوه مجریه و حزب دمكرات بر كنگره، تصمیمگیریهای مهم، نیازمند چانهزنی و نوعی مصالحه است. علاوه بر این، افراد تندوریی چون رامسفلد، وزیر دفاع و چند نماینده تندرو دیگر بر كنار شدهاند، برای همین، پیشبینی میكنند كه در دو سال باقی مانده، آمریكا قادر به اقدام مؤثری علیه ایران نیست، اما باید به نكات زیر توجه شود:
۱) پیروزی دمكراتها تنها با اختلاف ۳ درصد ممكن شد. علاوه بر این، دمكراتها بر خلاف نئومحافظهكاران جمهوریخواه كه حدود سی سال است كار فكری و تئوریك كردهاند و در محافل فكری، رسانهای و مراكز امنیتی این كشور نفوذ زیادی پیدا كردهاند، برنامه مهمی در سیاست خارجی و داخلی نداشتند، دلیل پیروزی آنها نارضایتی مردم از پیامدهای سیاستهای نومحافظهكاران در خاورمیانه (فرسایشی شدن جنگ در عراق، تشدید حملات تروریستی و پیروزی شیعیان در این كشور، پیروزی حزبالله در لبنان و حماس در فلسطین، قدرت یافتن ایران ) بود و نه نارضایتی از خود سیاستها و اهداف نومحافظهكاری.
۲ـ) به عبارت دیگر، پیروزی دمكراتها به معنای شكست استراتژی جنگ پیشدستانه و تأكید بیش از حد بر قدرت سخت بود، برای همین، اهداف آنان برای تبدیل آمریكا به یك امپراتوری ژئوپلیتیكی و كنترل هارتلند جدید؛ یعنی خاورمیانه و قلب آن ایران (به ادعای جفری كمپ ) و منابع انرژی آن به منظور كنترل و مهار چین، روسیه و اتحادیه اروپا در آینده و تثبیت و تداوم هژمونی جهانی این كشور به قدرت خود باقی خواهد ماند. این هدفی است كه بیشتر محافل فكری آمریكا به آن اعتقاد دارند، اما در نحوه و استراتژی تحقق آن اختلاف دارند.
۳) در آمریكا به طور سنتی دو متغیر وضعیت اقتصادی و نبود جنگ در خارج بر افكار عمومی مردم در انتخابات و بر سیاست خارجی تأثیر داشته است، اما پس از ۱۱ سپتامبر، دو متغیر مذهب (۳۴ درصد مردم آمریكا تنها به خاطر عقاید مذهبی در انتخابات گذشته به بوش رای دادند) و امنیت نیز افزوده شده است. در این انتخابات، تنها متغیر جنگ در خارج؛ یعنی سیاست خارجی تأثیر داشت. فاكتور رشد اقتصادی و امنیت در داخل در حد قابل قبولی بود و فاكتور مذهبی در حمایت از بوش (ائتلاف نئومحافظهكاران با راست مذهبی ) به قوت خود باقی است.
۴) برای همین، انفعال آمریكا در عراق و دست نیافتن به اهداف اعلامی، زمینه ایجاد تغییرات تاكتیكی و نه شالودهشكنانه را در سیاست خارجی آمریكا در منطقه خاورمیانه فراهم خواهد ساخت. با انتخاب رابرت گیتس به وزارت دفاع آمریكا و اكثریت یافتن دمكراتها در مجلس نمایندگان و سنا، نئومحافظهكاران تندرو تضعیف شده و جناح میانهرو و عملگرای آن كه بنا بر مكتب واقعگرایی اهل داد و ستد و بده بستان است، تقویت خواهد شد كه بارها بر لزوم تعامل و مذاكره با جمهوری اسلامیایران تأكید كردهاند. (گزارش شورای روابط خارجی آمریكا منتشره در سال ۲۰۰۴ كه گیتس و بیكر، جزو امضاكنندگان آن بودند و توصیه به برقراری روابط و تعامل با ایران).
۵) یكی از پیامدهای قدرت گرفتن طیف واقعگرای جناح نئومحافظهكار بر سیاست خارجی آمریكا، تمركز بر دیپلماسی نرم، چندجانبهگرایی، همكاری با اروپا و استفاده از ابزار سازمانهای بینالمللی، تمركز بر جنگ اطلاعاتی و رسانهای و استفاده از اهرم حقوق بشر و دمكراسی و تحریم خواهد بود. در حقیقت، استراتژی آمریكا برای تغییر رژیم در ایران از راه اقدام نظامی به استراتژی تغییر از درون در درازمدت معطوف خواهد شد. (توصیه گزارش شورای روابط خارجی و شخصیتهای واقعگرا در نحوه برخورد با ایران )
۶) به عبارت دیگر، سیاست خارجی آمریكا به اروپا نزدیكتر میشود، اروپا بر استفاده از ابزارهای سیاسی و اقتصادی و اهرم سازمانهای بینالمللی در رویارویی با ایران تأكید میكند ( استفاده از این اهرمها در استراتژی اروپا برای اشاعه ندادن سلاحهای هستهای تأكید شده است).
۷) پیامد مهم دیگر، كنار گذاشتن طرح موضوع حمله نظامی دستكم در شش ماه تا یك سال آینده است. برای نخستین بار، اغلب جناحها در آمریكا و حتی متحدان آمریكا همچون استرالیا و بریتانیا، بر لزوم مذاكره با ایران تأكید میكنند و دولت بوش نیز در داخل در این باره شدیدا تحت فشار افكار عمومی قرار دارد، برای همین، فرصتی تاریخی برای بهرهبرداری جمهوری اسلامی ایران از تحولات داخلی آمریكا و مذاكره با این كشور و حل مسائل مورد اختلاف بین طرفین و جهتدهی سیاست خارجی آمریكا در راستای اهداف دلخواه خود فراهم شده است.
۸) بر خلاف فرصتهای گذشته جهت برقراری دیالوگ بین دو كشور، این بار جمهوری اسلامی ایران هم در داخل (یكدست شدن حاكمیت) و هم در سطح منطقه (عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین) در بهترین موقعیت قدرت و آمریكا در بدترین شرایط قرار دارد، پس میتواند از موضعی برابر و حتی بالاتر با آمریكا مذاكره كند.
۹) باید توجه داشت كه هم دولت بوش و هم دولت اولمرت در ضعیفترین موقعیت سیاسی قرار دارند و این را نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی ایران میدانند، به همین خاطر، مترصد فرصتی هستند كه روند را به نفع خود معكوس نموده و اقدام به ریسك حمله نظامی و احتمالی از راه اسرائیل (با توجه به انتخابات آمریكا ) در سال ۲۰۰۷ كنند.
۱۰) حضور نداشتن ایران در جامعه آمریكا، زمینه را برای بهرهبرداری لابی صهیونیسم و جناح تندرو آمریكا فراهم كرده است. سفر شتابزده اولمرت به آمریكا و روسیه و حتی طرح موضوعاتی همچون كمك نظامی ایران به سومالی و اعلام رای دادگاه آرژانتین، حاكی از نگرانی دولت صهیونیستی از تغییر سیاست آمریكا در قبال ایران و آغاز مذاكرات بین دو كشور است.
۱۱) مذاكره ایران با آمریكا، تنها درباره عراق، اشتباهی استراتژیك است، چون علاوه بر تحریك كشورهای عربی و برداشت منفی در داخل عراق، به معنای پذیرش ضمنی دخالت در امور عراق و اعمال تروریستی است. علاوه بر این، عراق مشكل آمریكا است، نه ایران، برای همین، باید از ضعف كاخ سفید در منطقه برای برطرف كردن مشكلات دو كشور در یك پكیچ كلی استفاده كرد.
۱۲) دولت آقای احمدی نژاد، توانسته است تاكنون با قاطعیت، آمریكا و اروپا را در موضع انفعال قرار داده و زمینه تقویت موضع جمهوری اسلامی ایران را در جهان اسلام و پرونده هستهای فراهم نماید، لذا به منظور تثبیت این حق، باید با استراتژی و تاكتیك حساب شده و انعطاف در سیاست خارجی به منظور بهرهبرداری از انتخابات آمریكا و جهتدهی افكار عمومی این كشور با كاخ سفید از موضع قدرت وارد مذاكره شد و فرصت را از جناح تندرو و لابی صهیونیستها گرفت. (حتی این استراتژی میتواند به عنوان یك تاكتیك فریب تا سال ۲۰۰۸ و انتخابات آمریكا تداوم یابد تا زمینه حمله احتمالی اسرائیل و یا آمریكا به تأخیر بیفتد و پیشرفت بیشتر در تكنولوژی صلح آمیز هستهای فراهم شود).
۱۳) به اذعان بیشتر محققان، هنوز آمریكا در فاكتورهای قدرت (اقتصادی، نظامی، فناوری، فرهنگی و غیره) در سطح بالایی نسبت به دیگر كشورها قرار دارد و استفاده نكردن از این فرصت و تحریك این كشور، زمینه آغاز جنگ سرد درازمدتی را با غرب فراهم میآورد كه نتیجه آن، غفلت از داخل و هرز رفتن امكانات اقتصادی كشور خواهد بود و توسعه اقتصادی را نیز به تأخیر خواهد افتاد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست