یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

ریشه های ناکارآمدی مقابله باجرم


ریشه های ناکارآمدی مقابله باجرم

در کشور ما, مردم عادت کرده اند که دادن رشوه را جزیی از کوشش های معمول خود برای پیش بردن کارها در ادارات دولتی بدانند به همین نسبت, کم پیش می آید که کسی, برای ندادن رشوه مبارزه کند و از آن بدتر, بسیار کم پیش می آید که کسی دراین مبارزه, پیروز بشود

پرواضح است که تکالیف و راهکارهای قانونی بسیار مشخصی به شرح فوق، برای مبارزه با ارتشاء وجود دارد که در هیچ یک، وظیفه ای جز ابرازنظر یا خبردادن برعهده ارباب رجوع نهاده نشده است. با این وصف، همه مدیران و مسئولان بانک [...] از اینجانب، به عنوان یک ارباب رجوع ناراضی که در معرض مطالبه رشوه قرار گرفته بود، صرفا «مدرک محکمه پسند» در معنای «اسناد کتبی» مطالبه کردند؛ و جز این مطالبه مصرانه، قدم از قدم برنداشتند. آنان حتی دلایل مشروحه فوق را هم قابل سمع ندانستند!

● ریشه های ناکارآمدی

در کشور ما، مردم عادت کرده اند که دادن رشوه را جزیی از کوشش های معمول خود برای پیش بردن کارها در ادارات دولتی بدانند. به همین نسبت، کم پیش می آید که کسی، برای ندادن رشوه مبارزه کند و از آن بدتر، بسیار کم پیش می آید که کسی دراین مبارزه، پیروز بشود.

زیرا، از طرفی دیگر، ساختار نهادهای دولتی نیز به گونه ای نیست که دمار از روزگار رشوه خوار برآورد. به این ترتیب، شاهد یک دور باطل در قضیه ارتشاء هستیم. مردمی که ناخواسته رشوه و رشوه خوار را می پرورند و دولتی که با وجود قوانین مصرح، عملا رشوه خوار را تنبیه نمی کند.

من بنا به تجربه تلخ و عینی خود، دلایل زیر را یافته ام:

۱) «رودربایستی»:

ممکن است که کارمند رشوه خوار، به تدریج، روابط شحصی و خانوادگی با همکاران و روسای اداره خود برقرار کرده باشد که این روابط، همچون حصاری امنیتی، او را درپناه خود می گیرد: برای رئیس اداره یا بانک، خیلی سخت یا حتی ناممکن می شود که با چنین کارمندی، برخوردی قانونی یا انضباطی کند. زیرا، در فرهنگ ما، «رودربایستی کردن» اغلب یک فضیلت اخلاقی شمرده می شود و حتی به شرم و حیا ملحق می گردد.

به این ترتیب، ممکن است که رئیس اداره، دچار یک چالش ساده مانند این شود که اگر کارمند رشوه خوار خود را به دست قانون بدهد، چگونه رودر روی همسرگریان او بایستد و از کار قانونی خود دفاع کند؟!»...

این چالش، چنان که گفتم، ساده- و حتی بهتر است بگویم که بسیار مبتذل -است. اما، با همه این اوصاف، در بستر فرهنگی ما، چالش هایی از این دست، اثری بسیار قدرتمند در خنثی سازی بسیاری از قوانین دارند.

۲) «آبروداری»:

در موارد زیادی پیش می آید که روسا، به ملاحظه حفظ آبروی اداره خود درسطح شهر یا استان یا درسطوح بالاتر سازمانی، ترجیح می دهند با کارمند رشوه خوار، مماشات کنند.

اما، در واقع، حکم چنین رئیسی، حکم همان پدری است که به جای برخورد قاطع با فرزند ناخلف، سعی می کند تا آبروی خانوادگی و اجدادی خود را با «لاپوشانی» حفظ کند. چنین پدری، گمان می کند که اگر فرزندش را به دست قانون بسپارد، دیگر نخواهد توانست که در میان دوستان و آشنایان و همسایگان، سربلندکند. درنتیجه، گرچه در خفا او را شماتت می کند، اما هرگز اجازه نمی دهد که کار به کلانتری محل کشیده شود.

بر همین منوال، روسای یک اداره هم ممکن است که افشای یک کارمند رشوه خوار در اداره شان را منافی با حیثیت شخصی وجمعی خود بدانند. چنین روسایی، اگر منع دیگری نداشته باشند، در خلوت، آن کارمند را شماتت و حتی تهدید هم می کنند، اما هرگز - و با هیچ مستندی- او را به دست قانون نمی سپارند.

نتیجه این آبروداری هم البته ناگفته پیداست: فرزند یا کارمند ناخلف، در نتیجه این مماشات، روز به روز جری تر و وقیح تر می شود تا جایی که کل آبروی خانواده یا اداره را یکجا از میان می برد.

۳) «کدخدامنشی»:

در کشور ما، اصولا عمل به قانون یک حسن یا صفت ممدوح شناخته نمی شود. برعکس، مدیری را خوب و پسندیده می شمارند که با «کدخدامنشی» و با استفاده روش های «هیأتی»، مسایل و مشکلات را برطرف نماید. پرواضح است که در این شیوه و روش، چیزی که مورد نظر نیست، عمل به قانون است.

به واقع، مدیر کدخدامنش، همواره می کوشد تا اصحاب دعوا را به صلح و صفا برساند. در نتیجه، او هیچ وقت حاضر نمی شود تا کارمند رشوه خوار اداره اش را به دست قانون بسپارد تا مجازات شود. برعکس ، او ارباب رجوع شاکی را راضی می کند تا از شکایتش صرفنظر نماید؛ و درعین حال، پدرانه، به کارمند رشوه خوار نصیحت می کند تا دست از کارهای نادرستش بردارد.

نتیجه این کدخدامنشی این است که از یک طرف، ارباب رجوع از رسیدگی به شکایتش ناامید می شود و در نتیجه به کل نظام اداری کشور بدبین می گردد؛ و از طرف دیگر، آن کارمند خاطی هم یاد می گیرد تا با پیچیده کردن شیوه های باج گیری، حتی المقدور از خود ردپایی به جا نگذارد، در عین حال، این کارمند و سایر همکارانش، با ملاحظه شیوه کداخدامنشانه مدیران، مطمئن می شوند که رفتارهای خلاف شان، تا حد زیادی مورد اغماض کدخدامنشانه قرار خواهد گرفت.

۴) «دشمنی نکردن»:

درکشور ما، اغلب چنین گمان می شود که سپردن یک خاطی به دست قانون، معادل است با دشمنی کردن با شخص او. به همین دلیل است که وقتی یک ارباب رجوع می خواهد گزارشی درباره یک کارمند رشوه خوار بنویسد، اغلب، به او نصحیت می کنند که بگذار دیگران این کار را بکنند. انگاری که نوشتن چنین گزارشی، یک گناه به درگاه پروردگار است!

بر همین منوال، مدیران یک اداره ممکن است باور داشته باشند که معرفی یک کارمند رشوه خوار به هیأت تخلفات اداری، نوعی دشمنی کردن با شخص او است. در نتیجه، چنین مدیرانی تا آخرین حد توان خود می کوشند که از برخورد قانونی با کارمندی که رشوه خواری اش شهره آفاق شده است، پرهیز کنند یا دستکم نقش خود را در این امر، تا آخرین حد ممکن، مخفی نمایند.

وجه دیگراین امر، پرهیز از «دشمن تراشی» است: در بستر فرهنگی که به قانون اهمیت زیادی نمی دهد، اشخاص ممکن است به سادگی و برای این که کسی را دشمن خود نکرده باشند، از برخورد با متخلف صرف نظر کنند. چنین چیزی در سطح ادارات دولتی هم ممکن است رخ بدهد و کارمندی که از رشوه خواری همکارش به خوبی اطلاع دارد، حتی حاضر به ادای شهادت علیه او هم نشود تا مبادا برای خود، دشمنی دست و پا کرده باشد.

۵) «بده و بستان»:

کارمند رشوه خوار، همواره آماده است به یاد همکارانش بیاورد که در فلان و بهمان مورد، چگونه به آنان امتیاز داده است. برای مثال، او می تواند به صورت تلویحی یادآوری کند که وام فلان آشنای مدیرعامل یا اعضای هیأت مدیره را با وجود برخی منع های قانونی، به خاطر گل روی آنان، تصویب کرده است.

از طرف دیگر، ممکن است در روند این «بده و بستان» یک مدیر، کارمند رشوه خوارش را از چنگال عدالت برهاند تا برای همیشه او را مطیع و مرهون و عبد وعبید خود نماید. حتی این مدیر یا مسئول، ممکن است که بازی پیچیده ای را انجام دهد.

به این ترتیب که نخست در صف مبارزه با رشوه خوار قرار بگیرد و سپس، درست در لحظه مناسب، ناجی کارمند رشوه خوارش بشود. انجام این بازی، هم وجهه مدیر یا رئیس را به عنوان یک مبارزه با ارتشاء محفوظ نگه می دارد و هم او را در مهار یا صید همیشگی کارمندش، موفق می کند.

۶) مشارکت:

کارمند رشوه خوار می تواند با شریک کردن دیگران و حتی رؤسایش در امر رشوه خواری، محکم ترین حصار امنیتی را برای خود فراهم می کند. این حصار در دو سطح عمل می کند: کارمند رشوه خوار، می تواند با آلوده کردن افراد زیر دستش، خود را از رویارویی مستقیم با ارباب رجوع و مخاطرات ناشی از آن نجات بدهد.

در واقع، با این کار او از کارمند مادون خود، به عنوان یک آلت فعل استفاده می کند و خود در سایه قرار می گیرد. از سوی دیگر، اگر کارمند رشوه خوار موفق شود یک یا چند نفر از رؤسا را شریک رشوه خواری خود کند، در پناه حصاری محکم قرار می گیرد که او را از شر شکایت های مردم نجات می دهد. زیرا، در این وضعیت، رئیس آلوده به رشوه، دفاع از کارمند خاطی را مساوی با دفاع از خود می داند.

بر سیاهه فوق، موارد دیگری را هم می توان افزود که شاید مایه اطناب باشد. اما، با همین مقدار که گفته آمد، دیگر پر پیداست که پایداری پدیده ارتشاء، دستاورد ناخوشایند برخی از معایب فرهنگی در کشور ماست که جز با صلاح آنها، این پدیده شوم ریشه کن نخواهد شد.

سید مجتبی آقایی