پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

آثار مخرب وجود بسترهای رانت جویی برکارآفرینی و رشد اقتصادی


آثار مخرب وجود بسترهای رانت جویی برکارآفرینی و رشد اقتصادی

موضوع انتخاب شغل و حرفه جمعیت فعال یک جامعه, موضوعی است که در تعیین مسیر رشد و شکوفایی اقتصادی آن تاثیر بسزایی دارد

موضوع انتخاب شغل و حرفه جمعیت فعال یک جامعه، موضوعی است که در تعیین مسیر رشد و شکوفایی اقتصادی آن تاثیر بسزایی دارد.‌

این موضوع وقتی دارای اهمیت بیشتر می‌شود که منظور ما از جمعیت فعال، آن دسته از جمعیت فعال باشد که دارای استعداد و توانایی بالایی هستند و انتخاب حرفه آنها به مراتب اثرگذاری بیشتری در رشد و توسعه اقتصادی دارد. به طور کلی،‌ این‌گونه افراد با دو انتخاب مواجه هستند. یکی مربوط به انتخاب حرفه‌ای است که در نهایت منجر به تولید محصول منحصر به فردی شود که زاییده خلاقیت و نوآوری وی است و در گسترش و بهبود روند تولیدی جامعه موثر خواهد بود. انتخاب دوم ورود به عرصه دیوان‌سالاری و‌ ایجاد رانت‌های مختلف است که نتیجه آن بهره‌برداری و برداشت از محصول تولیدی دیگر تولیدکنندگان با توسل به انواع ابزارهای قانونی و غیرقانونی است که در نهایت می‌تواند منجر به تخریب و کاهش روند رشد اقتصادی یک کشور شود.

افراد مستعد و به طور کلی هر شخص دنبال بالاترین بازدهی نسبت به توانایی‌اش است، مثل یک مدیر یا یک تولیدکننده ماهر که به دنبال پربازده‌ترین سمت اجرایی و یا خط تولید است. همین افراد مستعد با صرف هزینه و تلاش به نسبت کمتری می‌توانند یکی از بهترین‌ها در مشاغل دیگر نیز باشند. یعنی افرادی که مستعدند ولی در یک شغل خاص به اندازه کافی حرفه‌ای نیستند می‌توانند کارآفرین، جزو مقامات دولتی، وکیل یا یک سفته باز یا یک نویسنده و... شوند. سوالی که مطرح است ‌اینکه چه عواملی، حرفه‌ای را برای یک فرد مستعد جذاب می‌کند؟ یا‌ اینکه چه عواملی در انتخاب حرفه یک فرد مستعد تاثیرگذار هستند؟ عوامل متعددی وجود دارد که روی جذابیت یک حرفه خاص برای یک فرد تاثیر می‌گذارند که به طور مختصر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱) اندازه بازار: افراد مستعد در یک بازار گسترده و وسیع می‌توانند سودآوری و منفعت بالاتری را نسبت به یک بازار محدودتر کسب کنند. به عبارتی دیگر هر چه بازار یک شغل خاصی گسترده و بزرگ باشد، مشوق خوبی برای افراد مستعد است که وارد آن بازار شوند و سود بیشتری برای خود حاصل کنند.‌ این گستردگی و بزرگی بازار می‌تواند شامل ابعاد جغرافیایی، حجم معاملات و داد و ستد، کیفیت کالاها و... باشد.

وقتی بازار یک کشور بزرگ و مردم به راحتی شرکت‌ها را تاسیس می‌کنند و منافعشان حفظ می‌شود، آن وقت بسیاری از مردم کارآفرین می‌شوند. بریتانیا در انقلاب صنعتی و آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و کشورهای آسیای جنوب شرقی امروزی نمونه‌هایی از این موارد است.

در کشورهایی که ثروت خصوصی تحت تسلط طبقه دولتی است و تعریف مشخصی از آن نباشد، رانت جویی دارای جذابیت خواهد بود و حتی رانت‌های غیررسمی ‌مثل رشوه، سرقت و دادخواهی و... امری عادی خواهد بود و کارمندان دولت از موقعیت خود برای جذب رانت‌های غیررسمی ‌سود خواهند برد.

کشورهای دارای ثروت بالا و رشد کم، مورد توجه رانت جویان می‌باشند. به خاطر‌ اینکه کالاهای جدید اکثرا از حساسیت درآمدی بالایی برخوردار هستند و ‌این برای نوآوری ضروری است یعنی در جوامعی که درآمد افراد آن بالا است، تقاضای کالاهای جدید نیز به مراتب بالاتر خواهد بود. پس رشد کمتر و درآمد پایین عاملی برای کاهش انگیزه و نوآوری و ابداع است و به تبع کاهش نوآوری، رشد اقتصادی نیز کاهش می‌یابد. به همین خاطر است که می‌گویند کاهش بهره‌وری و رشد می‌تواند به صورت چرخشی و هم افزار به کاهش هم منجر گردد، چرا که افراد از بخش کارآفرینی به بخش رانت‌جویی حرکت کرده و رشد پایین می‌ماند. با پایین ماندن رشد اقتصادی رشد کارآفرینی نیز کمتر می‌شود. همین چرخه ادامه می‌یابد.

۲) وجود نرخ کاهشی در بازده به مقیاس نزولی:

یک فرد در گسترش کار خود با محدودیت‌هایی از جمله نرخ بازدهی کاهنده به مقیاس، زمان، توانایی فیزیکی و عموما اندازه شرکت روبه‌رو است. در این صورت، فرد کارآفرین فعالیتش هرچه بیشتر می‌شود، اگر بازدهی کاهنده به تواناییش کمتر کاهش یابد آن شغل را برمی‌گزیند. به عبارتی، هر چه اندازه شرکت بزرگ‌تر می‌شود، هزینه‌های وی با سرعت کمتری افزایش می‌یابند و لذا چشم‌انداز سودآوری بالاتر خواهد بود.

کاهش بازدهی به مقیاس در مورد اندازه بنگاه می‌تواند توسط محدودیت‌های دیگر تکمیل شود که در کشورهای توسعه نیافته جهان مشاهده می‌شود. محدودیت‌هایی مثل محدودیت‌های قانونی ورود و خروج به بازار مثل مجوزهای تولیدی، که باعث عدم جذابیت فعالیت‌های تولیدی می‌شود. دسترسی سخت به اعتبارات بانکی و... که همگی زمینه را برای رانت‌خواری و رشوه‌گیری آماده می‌کند.

۳) قراردادهای جبرانی:

یعنی میزان رانتی که یک فرد با استعداد از فعالیت خود کسب می‌کند مهم است. مثلا اگر یک فعالیت نوآورانه، مجوزی از طرف دولت دریافت نکند و در انحصار خالق آن نباشد، لذا جذابیت کار نوآورانه کمتر می‌شود. (یعنی اشخاص نتوانند نتیجه و محصول کار خود را در اختیار داشته باشند.) و افراد مستعد کمتر در چنین فعالیت‌هایی وارد می‌شوند.

حاصل کار رانت‌جویان کاملا مشخص است، ولی یک کارآفرین نیاز دارد با یک تیم کار کند. مثلا در شرکت‌های بزرگ، شناسایی ‌محصول هر فرد کار خیلی سختی است و پاداش دهی براساس آن نیز مشکل است.‌ این عدم شناسایی محصول باعث می‌شود که افراد مستعد که حق آنها به خوبی ادا نشده از شرکت خارج شده و رانت جو شده‌اند.

این مثال‌ها نشان می‌دهد که تخصیص استعداد بین بخش‌ها و فعالیت‌های مختلف، تنها بر اساس سود و منفعت مطلق آن حوزه نیست، بلکه به وسیله بازگشتی سود آن نسبت به بخش‌های مختلف سنجیده می‌شود و بر‌این اساس مبنای تصمیم‌گیری افراد مستعد جامعه در انتخاب شغل و حرفه هستند.

انتخاب افراد مستعد خیلی مهم است و تاثیر مهمی ‌روی تخصیص منابع دارد. اگر افراد مستعد، کارآفرینی را انتخاب کنند در این صورت تکنولوژی در صنعت موضوع فعالیت افزایش می‌یابد و این هم به نوبه خود منجر به افزایش بهره‌وری کل می‌گردد. ولی اگر افراد مستعد رانت‌جو گردند، در این صورت بهره‌وری کل کاهش پیدا خواهد کرد.

روی آوردن افراد به رانت جویی به دلایل زیر اثرات مخربی دارد:

۱) آنها نیروی کار و منابع را جذب خود می‌کنند و درآمد کل را کاهش می‌دهند.

۲) اخذ مالیات بر روی تولیدکنندگان جامعه توسط این افراد صورت می‌گیرد.

۳) اگر افراد با استعداد رانت‌جو شوند، افراد با توانایی پایین کارآفرین شده و لذا رشد تکنولوژی کم می‌شود.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت که رانت‌جویان در هر کشور از قوانین موجود به صورت رسمی‌یا غیررسمی‌سود می‌برند.‌این عمل باعث می‌شود که تولیدکنندگان از بازده عمل خود در مقایسه با افراد رانت جو احساس خسران داشته باشند و لذا در اولین فرصت به امور رانت‌جویانه روی آورند. همین موضوع به صورت سلسله وار رشد و نوآوری را کاهش می‌دهد. بنابراین یکی از سیاست‌های مقامات تصمیم ساز یک جامعه بایستی کاهش انگیزه ورود افراد مستعد به بخش رانت جویی باشد. یکی از منافع تقلیل دادن قدرت و سهم رانت‌جویان، حرکت افراد مستعد جامعه به سوی فعالیت‌های تولیدی است که در‌این صورت چرخه افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی همراه با افزایش مضاعف خلاقیت و نوآوری تکمیل می‌گردد.

فرهاد علی‌نژاد

دانشجوی دکترای اقتصاد _ دانشگاه تهران (alinejadfa@yahoo.com)