سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

چرا کاهش مالیات خوب است؟


چرا کاهش مالیات خوب است؟

حالا که بحث مالیات‌ها و کم و زیاد کردن آنها یک بار دیگر به موضوع روز تبدیل شده است اجازه بدهید چند دلیل بد بودن مالیات‌های سنگین را یک بار دیگر با هم مرور کنیم:
اول از همه، در نظر …

حالا که بحث مالیات‌ها و کم و زیاد کردن آنها یک بار دیگر به موضوع روز تبدیل شده است اجازه بدهید چند دلیل بد بودن مالیات‌های سنگین را یک بار دیگر با هم مرور کنیم:

اول از همه، در نظر بگیرید که ثروتمندان نیز انسان هستند. بالا رفتن درآمد از یک سطح مشخص به این معنا نیست که حق و حقوق یک فرد ناگهان ملغی می‌شود. همین نکته که نرخ مالیات برای کسانی که درآمد بالایی دارند تصاعدی بالا می‌رود به تنهایی قابل‌تامل است. چنین رویه‌ای یعنی تنبیه کردن مولدترین نیروهای اقتصاد، آن هم درست به دلیل همین مولد بودن. می‌گویند تخفیف‌های مالیاتی برای کسانی که درآمد بالا دارند باید لغو شود و برای کسانی که درآمد کمی دارند باید بیشتر شود. باید پرسید دولت با چه حقی تصمیم می‌گیرد که حقوق افراد را بر مبنای سطح درآمدشان قضاوت کند؟

انصاف به این معنا نیست که ثروتمندان را مجبور کنیم مالیات بیشتری بپردازند. انصاف به این معناست که افراد را با زمینه‌های برابر آزاد بگذاریم. در شرایط ایده‌آل، تعداد انگشت‌شماری مالیات باقی خواهد ماند. مالیات‌ها بسیار سنگین هستند، چون دولت خیلی‌خیلی زیاد بزرگ شده است؛ بزرگ‌تر از حدودی که قانون اساسی برای دولت متصور است. کسانی که به انصاف علاقه دارند، نباید در دام توزیع درآمد بیفتند. آنها باید به فکر بازگرداندن حق تصرف درآمد به افراد باشند، آن هم تا حداکثر ممکن و در کمترین زمانی که لازم است. به لحاظ اخلاقی افراد حق دارند آنچه که به دست آورده‌اند را در تصرف خود داشته باشند. این اصل چه درباره یکصد دلار، چه درباره یک میلیون دلار صادق است. اصول نسبی نیستند. فرمول‌های ریاضیاتی نیستند.

مخالفان کاهش‌های مالیاتی که در زمان جورج بوش اعمال شد می‌گویند ما نمی‌توانیم از عهده کاهش مالیات بربیاییم. باید پرسید این «ما» دقیقا کیست؟ کاربرد چنین لحنی به این معنا است که این پول به کسی جز آنکه به دستش آورده تعلق دارد.

این شخص کیست؟ و با چه حقی، فقط چون دولت این‌طور گفته است، این پول متعلق به آنها می‌شود؟

مخالفان تخفیف‌های مالیاتی، دولت کوچک و پایین آوردن مالیات‌ها، دوست دارند رویکرد خودشان را «رخنه به پایین» بنامند. دولت پول را به هیچ‌جا چه پایین و چه بالا، نمی‌فرستد. دولت فقط پول را خرج می‌کند، تقریبا همیشه هم به شکلی اسراف‌آمیز. برای چنین کاری یک توجیه اخلاقی و روانشناسی خیلی ساده وجود دارد. وقتی پولی را به زور یا با الزام قانونی به دیگری می‌دهید، دیگران آن پول را با دقت و مراقبتی که شما نسبت به آن داشتید خرج نمی‌کنند. مالیات پایین همچنین به این دلیل مفید است که نقش‌آفرینی دولت را کمتر می‌کند.

اگر فکر می‌کنید آمریکا تا به حال مولد و پررونق بوده است، تصور کنید که اگر حجم دولت کوچک‌تر از این می‌شد چه دستاوردها که به دست نمی‌آمد. گرفتن منابع بخش خصوصی و هدر دادن آنها به خودی خود ناراحت‌کننده است. دولت دارد تصمیم‌هایی می‌گیرد که مردم باید برای خودشان می‌گرفتند. اگر امری بدون منابع دولتی محقق نمی‌شود، احتمال بسیار زیاد دارد که اساسا نباید محقق می‌شده است. افراد وقتی خود برای خود تصمیم بگیرند معمولا بهترین عملکرد را دارند. وقتی اشتباه کنند، یا غیرعقلایی عمل کنند، نتایج اعمال متوجه خودشان است. دولت وقتی کاری را بد انجام دهد، قدرت بیشتر، سوبسید و حق کنترل بیشتری به دست می‌آورد. یک نمونه آن آموزش عمومی است. همه توافق دارند که آموزش عمومی آمریکا در بهترین حالت متوسط و در غیر این صورت فاجعه‌بار است. با این وجود دولت فدرال هر سال از مولدترین نیروهای اقتصاد مالیات بیشتری می‌گیرد تا هزینه آموزشی را فراهم کند که به هیچ نمی‌ارزد. در بخش خصوصی رفتار احمقانه و بی‌لیاقتی خود به خود مجازات می‌شود. در دولت نه‌تنها حفظ شده، بلکه پاداش نیز می‌گیرد.

این واقعیت که مالیات کمتر دولت را فقیرتر می‌کند بهترین استدلال در دفاع از کاهش مالیات‌هاست. دولت کوچک‌تر به معنای جامعه‌ای آزادتر، پررونق‌تر، نوآورتر و مسوول‌تر است.

مایکل هردسه

مترجم: مانی گلستانی