سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
جلوه های مدرن فرهنگ خشونت
اگر تا دیروز در روم و یونان باستان و قرون وسطی تا اواسط قرن هجدهم از خشونت و شکنجه برای گرفتن اعتراف از متهم یا مجازات مجرمان نابهنجار استفاده میشد امروزه طیف وسیعی از انسانها با جلوههای مدرن خشونت مواجه هستند و از آن رنج میبرند.
با وجود شکلگیری نهادهای بینالمللی حامی حقوق بشر و تأسیس سازمانهایی همچون سازمان دفاع از قربانیان خشونت، همچنان کودکان و زنان بسیاری از بیعدالتی و خشونت در نقاط مختلف جهان رنج میبرند.
آنچه قابل تأمل است ظهور شیوههای مدرن خشونت و پیامدهای روانی این پدیده بر بازماندگان آن است. در این مقاله که صرفا مقدمهای کوتاه بر موضوعی گسترده با ابعاد مختلف است تلاش میشود رابطه خشونت و فرهنگ و جلوههای مدرن آن به صورت گذرا بررسی شود.
● تعریف خشونت
با اندک تورقی در تاریخ بشریت میتوان به این نکته پی برد که خشونت «violence» همواره با زندگی انسان عجین بوده و در طول تاریخ جلوههای مختلفی را از خود به نمایش گذاشته است.
از همان آغاز تاریخ، کاربرد خشونت به منظور بسط حقیقت و خیر و غلبه بر کذب و شر مجاز شمرده شد چنانکه در عصر حاضر نیز علم و تکنولوژی برای سلطهطلبی خویش کاربرد خشونت را مجاز میدانند. وقوع ۲جنگ جهانی در کنار کشتار مخالفان انقلابهای ملی همگی حکایت از شکلگیری اوج خشونت و جلوههای مدرن آن دارد. نویسنده کتاب جنسیت و خشونت در توصیف جلوههای مدرن خشونت چنین مینویسد:
«در دوره معاصر بروز ۲ جنگ جهانی نشان از اوج خشونت داشت. بهعلاوه کشتار مخالفان انقلابهای ملی یا تبلور جنگهای قومی یا هژمونی ایدئولوژیک توجیه سلطه، از دیگر جلوههای خشونت در عصر ما به شمار میآید.
در واقع خشونت در قرن ۲۰ میلادی از وجه تودهای برخوردار شد و قابل مقایسه با پیش از آن نماند. خشونت در این دوره از انحراف تکنولوژی به سوی نظامیگری فراتر رفت و در اشکالی چون بدسرپرستی فرزندان از سوی والدین، تحقیر و تهدید زن توسط همسر و آزار جنسی در محل کار نمود یافت. در همین دوران نه تنها قانون با روشهای جدید خشونت آشنا شد، بلکه قربانیان خشونت نیز از فاعلان آن چیزها آموختند و عالمان اجتماعی نیز به تامل در شرایط بروز و استمرار خشونت روی آوردند. رواج خشونت در این قرن تا آنجا بالا گرفت که برخی ملل یکی از اهداف توسعه اقتصادی ـ اجتماعی خویش را در نفی آن قرار دارند و جامعه جهانی نیز استمرار خشونت را مانع توسعه ملل یافت». (محمدی، ۱۳۸۸، ص۲۴و۲۵)
از جمله جلوههای مدرن خشونت در جهان معاصر اعمال خشونت جنسی علیه زنان است که در قالب تهدید و تحقیر جنسی، عدم پرداخت نفقه، قتلهای ناموسی، خودکشی و... بروز میکند.
رواج و تشدید خشونت در دوران معاصر واکنش سازمانها و نهادهای بینالمللی از جمله سازمان بهداشت جهانی را به دنبال داشت. از نگاه سازمان بهداشت جهانی خشونت عبارت است از کاربرد عامدانه قدرت بدنی که طیفی از تهدید و ارعاب تا نقص عضو و آسیب روانی و حتی مرگ شخص را در بر میگیرد.
● مبانی نظری خشونت
ماهیت طبیعت ماهیتی زیستی است، لکن پدیدهای به نام فرهنگ است که منشأ شکلگیری مناسک، آداب و رسوم، باورها و نهادها به حساب میآید.
رمز بقای یک جامعه را نه در ماهیت زیستی آن بلکه باید در زبان و الگوهای رفتاری و در یک کلام فرهنگ آن جامعه جستجو کرد.
در عرصه نظام اجتماعی است که جامعه و فرد از طریق کنش متقابل به شناخت یکدیگر میپردازند و همین امر موجب پیشرفت نظام اجتماعی میشود. حال باید دید در این میان نقش خشونت چگونه قابل توصیف است؟ خشونت به عنوان یک کنش، توسط کارگزاران جامعه در زمان و مکان خاص اعمال میشود. اگر همچون شکسپیر جهان را صحنهای تصور کنیم که همه انسانها در آن نقشآفرینی میکنند و کنش آنها در آن متبلور شود باید قبول کنیم که کارگزاران خشونت در ایفای نقش خویش، به دنبال استمرار فرهنگ هستند. اما نباید این نکته را فراموش کرد که این کارگزاران همواره به هزینه ـ فایده دوری از خشونت نیز میاندیشند و آن را در کانون توجه خود قرار میدهند.
حال این سوال مطرح میشود که آیا خشونت را میتوان بر مبنای زیستشناختی توجیه و تفسیر کرد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که برخی با تمسک به رویکرد زیستشناختی تلاش نمودهاند که خشونتهایی مانند خشونت جنسی را به عواملی همچون کارکرد مغز، غریزه جنسی و اختلالات هورمونی نسبت دهند ولی رویکردهای روانشناختی و جامعهشناختی با چنین تبیینی مخالف هستند.
در رویکرد جامعهشناختی جایگاه خشونتورزی و خشونتپذیری نه در غریزه بلکه در یادگیری جستجو میشود. نویسنده کتاب جنسیت و خشونت در توصیف این مساله چنین مینویسد:
«خشونتورزی و خشونتپذیری نه برخاسته از غریزه که تابع یادگیری انطباق با شرایط اجتماعی و تعاملات گروهی است. در جریان معنایابی خشونت از فرآیند تعاملات اجتماعی است که تقویت پرخاشگری و تمکین در برابر آن طبق نابرابری توزیع قدرت اجتماعی صورت میگیرد و با پاداش و هزینههای معطوف به اعمال، تثبیت میشود و استمرار میگیرد». (همان منبع، ص۳۵)
● خشونت علیه زنان
باوجود تحولات عظیم و متعدد در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی در کنار فعالیتهای مختلف نهادهای مرتبط با حقوق بشر، زنان همچنان در صدر قربانیان خشونت قرار دارند.حال این مساله قابل طرح است که چه عواملی زمینهساز خشونت علیه زنان است. فرهنگ حاکم بریک جامعه از جمله عوامل اصلی است که خشونت علیه زنان را توجیه میکند. فرهنگ که در قالب شبکهای از باورها و ارزشها تعریف میشود هنجارها، کردارها و رسوم یک جامعه را شکل میدهد.
نخستین حرکت خشونتآمیز تاریخی که در بستر فرهنگ نسبت به زن رخ داد، ترسیم تصویری از زن بهعنوان موجودی احساساتی، غیر عقلانی و شایسته کنترل بود. در عین حال این فرآیند آنگاه تکمیل شد که صفات مردانه مترادف با انسانیت در نظر گرفته شد. در فرهنگ مذکر، مرد بر زن تقدم دارد و ایده این تقدم تا بدانجاست که مرد میتواند به دلیل سوءظن اخلاقی و برای کنترل جامعه، زن را به قتل برساند.
با بررسیهای انجام شده مشخص شده است که قریب به ۲۰ تا ۵۰ درصد همه زنان در کشورهای مختلف جهان قربانی خشونت واقع میشوند و این در حالی است که وقوع چنین خشونتی بدون پشتوانه و ضمانتهای فرهنگی جوامع امکانپذیر نخواهد بود.
هر چند با تامل بر مطالب فوق میتوان به این نتیجه رسید که فرهنگ یک جامعه زمینههای خشونت علیه زنان و دختران را فراهم میکند ولی از سوی دیگر باید دانست که رفع چنین خشونتی نیز تنها از طریق فرهنگ جوامع ممکن است.
تغییررویکرد فرهنگ از نگاه سلطه پذیری زن به سمت توانمندسازی زن و احساس استقلال نیازمند دگرگونی در ساخت جامعه و پیشفرضهای کارگزاران و کنشگران آن است: «کنشگران میآموزند حقوق انسانی یکدیگر را صرف نظر از جنسیت مراعات کنند و ارزش منافع را با عینیت قرارداد به کنترل کشند. پیش شرط این امر، یادگیری برقراری ارتباطات جمعی و مشارکت در تصمیمگیری گروهی و تعیین اهداف جمعی و خودشناسی جهت اعمال کنترل خشونت بهواسطه محاسبه عقلانی نتایج آن است. در این احوال، اعمال خشونت جنسی علیه زنان بیارزش میشود و فرهنگ برابر سالار نقاب از رخ میگشاید» (همان منبع، ص۱۲۵).
در نتیجه میتوان چنین گفت که پدیده خشونت علیه زنان زاییده فرهنگ مرد ـ پدرسالار است و بهواسطه همین فرهنگ، نابرابری زن و مرد در عرصه قدرت و ثروت توجیه و نهادینه میشود و زن به عنوان موجودی وابسته و تابع تعریف میشود. بدون شک چنین نگاهی در تمام بدنه یک جامعه و سازمانها و نهادهای آن رسوخ میکند و زمینه خشونت علیه زنان و تبعیض جنسیتی را فراهم میآورد.
منابع:
۱ـ پیتروستی و همکاران، روان درمانی بازماندگان خشونت، ترجمه جعفر صفایی و کیوان سپانلو انتشارات فرا روان، ۱۳۸۷.
۲ـ محمدی اصل عباس، جنسیت و خشونت، نشر گل آذین، ۱۳۸۸.
محمدمهدی میرلو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست