چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

جادوگری کوچک با عینک گرد


جادوگری کوچک با عینک گرد

چگونه یک پسربچه با عینک گرد به شکلی ناخودآگاه نظر منتقدان را به خودجلب کرد و چرا آنها تا این حد به او هری پاتر بی علاقه هستند

چگونه یک پسربچه با عینک گرد به‏شکلی ناخودآگاه نظر منتقدان را به خودجلب کرد و چرا آنها تا این حد به او هری‏پاتر بی‏علاقه هستند؟

برای دیدن فیلم هری پاتر به سینما رفتم.چون بسیار کنجکاو بودم بفهمم چرابزرگسالان در اموری که به دنیای خشن ودیدگاه زمینی و بی‏روح آنها مربوط نمی‏شود، دخالت می‏کنند؟ چرا فیلمهای‏کودکان را تماشا می‏کنند، ذرت بوداده آنهارا می‏خورند و بعد با شتاب فراوان به‏خانه‏هایشان می‏روند و با دیدی کینه‏توزانه‏مقاله‏هایی می‏نویسند که به هیچ عنوان برای‏کودکان قابل درک نیست؟ دلیل دیگراشتیاق من برای دیدن هری‏پاتر این بود که‏می‏خواستم مسابقه «کوویدیچ» را باچشمان خودم ببینم...

منتقدان سینمایی بی‏علاقگی شدیدی‏نسبت به پسربچه جادوگری با عینک‏گردنشان می‏دهند که مدل موهایش شبیه‏دوران قبل از پیدایش صنعت سینماست.

البته آنها دلایل مختلفی را برای این‏بی‏علاقگی مطرح کرده‏اند: اول اینکه هری‏پاتر توسط کریس کلمبوس که هالیوود رابه تنهایی زیر و رو کرد ساخته شد.

نکته‏دوم در مورد هری پاتر این است که او قراربود برای کودکان، مسئولیتی پیامبرگونه‏داشته باشد که حقیقتاً داشت.

سومین مورد، این واقعیت است که‏بیشتر از هر پسر بچه دیگری، هری پاتر درسینما جلب‏توجه کرد. تا حدی که توانست ازپیترپان با داستانهای ماجراجویانه‏بی‏نظیرش پیشی بگیرد. چهارمین دلیل این‏بی‏علاقگی از سوی منتقدان این نکته است‏که هری پاتر به صورت ناخودآگاه وغیرعمدی تمامی توجه اهالی سینما را به‏خود جلب کرده است.

منتقدان معتقد بودند که دوران این‏قصه‏ها به سر آمده و این مجموعه فیلم‏نمی‏تواند تهدیدی برای تولد دوباره‏افسانه‏ها محسوب شود و بر این اساس که‏امروزه بازیهای رایانه‏ای جای افسانه‏های‏کیمیاگری را گرفته‏اند، فکر می‏کردند که‏تمام جادوگران مرده‏اند و دیگر کسی به‏آنها علاقه‏ای نشان نمی‏دهد. آنها مطمئن‏بودند که دنیای شگفت‏انگیز و افسانه‏ای‏ کیمیاگران به فراموشی سپرده شده است.ولی اتفاقی کاملاً بر عکس این پیش‏بینیهاافتاد و انگلستان مهد این تحول بود.

یک‏معلم ساده فرانسوی به نام ژان رولنیگ‏رویاها و خیالات شاگردانش را کنار هم‏گذاشت و با پاک کردن زنگار زمان ازچهره‏ها افسانه‏ها، داستانهای قدیمی رادوباره زنده کرد و در نهایت با اضافه کردن‏دستمایه‏هایی از فرهنگ هولیگانیزم*داستان هری پاتر تبدیل به یک شاهکار صددرصد افسانه‏ای با زمینه‏های سورئالیستی‏شد.

جورجی وتیزین با بازی در فیلم‏سربازان تاریکی با فانوسی که یک سنگ‏جادویی در آن بود، توانست بخوبی از پس‏نقش هری پاتر برآید و به عقیده رولنیگ‏دستمایه‏های اعجاب‏انگیز و محیرالعقول‏می‏بایست با دست و دلبازی تمام واردجریان فیلم می‏شدند که گویا همین عقیده‏ مهمترین نکته مورد تهاجم منتقدان قرارگرفت. به نظر آنها رولینگ در مورد واردکردن ماجراهای غیرعادی، در روند فیلم‏افراط کرده است.

کوچه اژدها، بانک جادویی که توسط کوتوله‏ها اداره می‏شود و تمامی اجزای‏دیگری که در طول فیلم می‏بینیم، بسیارخیالی هستند.

تابلوهایی که حرف می‏زنند ودست تکان می‏دهند، تغییر شکل استادها درکلاس درس، ابزار جادوگری که می‏توان‏آنها را از فروشگاهی تهیه کرد و یا پروازجغدها و عبور دائمی گربه‏ها و نامه‏ها وبسته‏هایی که به صورت هوایی به دست‏شاگردان مدرسه جادوگری می‏رسند همگی‏سحرآمیز و جادویی هستند.

آبنباتهایی با طعم همه چیز، پریهای‏دریایی و غیره و غیره چیزهایی هستند که‏شما هیچ‏گاه در واقعیت امکان داشتن آنها راندارید.

در خیلی از صحنه‏های فیلم با ارواح‏سرگردانی مواجه می‏شویم که پس ازافشای یک راز سر به مهر با پریشانی اظهارمی‏کنند: نباید این را به شما می‏گفتم؟ این‏طور نیست؟

به هر حال، زندگی کردن با رویاهای‏سحرآمیز توسط عده‏ای مورد قبول وتوسط گروهی مردود است.

ولی این موضوع چیزی از محبوبیت‏هری‏پاتر کم نمی‏کند. برای همه ما این اتفاق‏رخ داده است که روزی متوجه شده‏ایم که‏دیگر قادر به غوطه‏ور شدن در رویاها وافکار جادویی و سحرآمیز کودکی نیستیم واز آن روز به بعد سعی می‏کنیم با انجام‏کارهای بیهوده از قبیل اتکا به قوه عقل وسرکوب کودکی که درونمان زندگی می‏کندروی این ناتوانی خود سرپوش بگذاریم.

ژان رولنیگ یک استثناء در دنیای‏بزرگسالان است که توانسته از تمامی‏پیشکسوتانی که سعی در وارد کردن‏جنبه‏های فانتزی و خیالی به زندگی روزمره‏داشته‏اند، موفق‏تر باشد و اگر بخواهیم‏منصفانه به موضوع نگاه کنیم باید تاحدودی حق را به منتقدان نیز بدهیم.

چون‏آنها نیز زمانی کودک بوده‏اند و نمی‏توانندباور کنند که یک سری فیلم تحت عنوان‏هری‏پاتر، تمام محصولات شرکتهای‏فیلمسازی هالیوود را پشت‏سر بگذارد. ولی‏به هر حال به نظر می‏رسد که نباید این را به‏شما می‏گفتم؟ این طور نیست؟....

هولیگانیزم: فرهنگ عامیانه وکولی‏واری است که بیشتر اصول آن بر پایه‏اعتقاد به جریانات متافیزیکی که در جهان‏پیرامون اتفاق می‏افتد، پایه‏گذاری شده است.در این طرز فکر اعتقاد کاملی به موضوعات‏فرازمینی مانند رخ دادن معجزات در زندگی‏روزمره برقرار است.

تابلوهایی که حرف می‏زنند ودست تکان می‏دهند، تغییر شکل استادها درکلاس درس، ابزار جادوگری که می‏توان‏آنها را از فروشگاهی تهیه کرد و یا پروازجغدها و عبور دائمی گربه‏ها و نامه‏ها وبسته‏هایی که به صورت هوایی به دست‏شاگردان مدرسه جادوگری می‏رسند همگی‏سحرآمیز و جادویی هستند.

نایرا هوسبیان/مریم دستمالچی