چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
محمد رهبر و رهایی بخش
این مقاله با نگرشی دیگر به پیامبر اعظم(ص) و با بهره گیری از سخنان اندیشمند بزرگ امام موسی صدر به رشته نگارش در آمده است. امید که در سال پیامبر اعظم(ص) بتوانیم جرعه نوش دریای معرفت آن صاحب منصب عرش الهی، مخاطب «بلغ العلی بکماله» و برگزیده و درود فرستاده شده خدا و مؤمنان باشیم.
از سپیده دم آفرینش آدمی، ذهن او در پی شناخت بوده است. از همین رو، در خود و پیرامون خود، به كشف ناشناخته ها پرداخت و در طی هزاران سال با تلاشی جانكاه در پی حقیقت گشت. آنچه بیش از همه آدمی را به تكاپو وا می داشت و او را به اندیشیدن بر می انگیخت، ترس او بر سرنوشت خویش بود. زیرا كه خود را در جهانی پر سطوت، كه از زمین و آسمان بر او دشمنانی بزرگ چیره می كرد، ناتوان می دید، و یارای برابری با آنها را نداشت. امنیت و ثبات دو انگیزه ژرف و دو هدف دوردست او، در پس نگاه های خیره وترسان او در معمای طبیعت، بودند. برای تحقق امنیت وآسایش تنها دو راه پیش رو داشت:
۱- چیرگی بر طبیعت
۲- سازش با طبیعت از هر راه ممكن
چون در آن مرحله از تحقق امر نخست فرو مانده بود، به اكراه، به كوشش برای تحقق امر دوم تن داد. از این رو به خلق اوهام گوناگون پرداخت و به بندگی آنها پرداخت. قرآن نیز آن را بیان كرده است، همچنان كه این مسأله در تاریخ ادیان و عقاید ثابت شده است.
رسالت همه انبیا یكی است، و اختلافشان، تنها به ادوار زندگی بسته است؛ ادوار زندگی با توجه به «تكامل وتكوین». جوهر انقلاب پیامبران بر ضد بت پرستی به هر شكلی كه باشد، در مراحل و ادوار مختلف تفاوتی نمی كند. زیرا كه آنان رهبرانی رهایی بخشند؛ به دقیق ترین معانی ای كه ما امروز از این دو واژه (رهبر و رهایی بخش) در می یابیم. گزاف نیست اگر بگوییم حضرت محمد(ص) بزرگترین پیامبر است وانقلاب او بزرگترین انقلاب. این بیان واقعی این انقلاب است و نتایج این انقلاب و تاریخ، این را ثابت كرده است.
در این گفتار بر آنیم كه عظمت پیامبر را با پاره ای كارهای قهرمانانه اش برای آزاد ساختن بشر از بندها و بت ها به سوی جهان بهتر برشمریم.
●دعوت به وحدت در عین کثرت
یكم: پیامبر در جهانی كه فرقهها و گرایشهای متفاوتی در آن بودند، دعوت خود را بر توحید بنیان نهاد. برای دنیا خدایانی بی خرد ساخته بودند. این خدایان منجلابهای تفرقه، رسوایی و نادانی بودند. پیامبر اسلام در دعوت رهایی بخش خود با سختی هایی رو به رو شد كه خود ـ در حالی كه او فداكار و شكیبا بود ـ چنین میگوید: «هیچ پیامبری آنچنان كه من آزار دیدم، آزرده نشد»(۱)
او با رد شرك، و زشت شمردن بت پرستی، دعوتش را برای ژرفا بخشیدن به این اصلِ جامعِ رسالتش (یعنی توحید)، آغاز کرد، تا اینكه در «یوم الفتح» پیروزی درخشانش را به اوج رساند. وعلی جوانمرد اسلام را بر شانههایش بلند كرد. خداوند با این پیروزی او را برتری بخشید. در آن روز علی(ع) دستان خود را زیر بزرگترین بت، «هبلِ» یك چشمِ وصله دار برد و آن را از ریشه بركند. دیگر بتهای كوچك را نیز بركند تا با نابودی آنها نظام شرك را از میان برد.
پیامبر در نبرد با شرك، به از میان رفتن ظواهر بسنده نكرد. بلكه در سنگرگاههای آن یعنی جانها و دلها به مبارزه پرداخت. و جان ها و دل ها را از نگرانی ها و وسوسه ها پاك كرد. پیامبر میفرماید: «شرك پنهانتر است از جنبش مورچهای سیاه، بر تخته سنگی، در شبی تیره»(۲). چه انگیزهای نیرومندتر از حس خطر از پیروی شرك و مقابله با اثرش در راههای تاریك و لانههای پنهانش است؟ و چه نیرویی بهتر از این احساس، با خطر كمین گرفته در درون سینهها و آرام جانها مقابله می كند؟
سال نهم هجری پیامبر هیئتی متشكل از علی(ع) و ابی بكر را با آیاتی از سوره برائت روانه یمن كرد. حضرت علی از جانب پیامبر نبردی بر ضد الحاد را در دربار اعلام كرد. نبردی كه در آن سستی و نرمش راه ندارد. خورشید و ماه را از عرش الهی تا بندگانی برای خدا پایین آوردند. او گفت خورشید و ماه و دیگر موجودات تحت فرمان خداوند هستند؛ و هرگاه خداوند برای آنها خیر و نفعی بخواهد، خیر و نفعی بیشتر به انسان می رسد.
●رهایی از الوهیت خیالی
دوم: مردم را از یك الوهیت خیالی رهاند. برای نخستین بار در تاریخ، اندیشه را به نیكوترین شكل آزاد، و از ویرانه بتها راهی به علم باز كرد. دیگر دریاها، كوهها و ستارگان حریمهایی نبودند كه فكر فقط با زنجیرهای سنگینی از قداست می توانست به آنها نزدیك شود. پیامبر مسلمین را به فراگیری علم خواند، تا آن را برای خیر آدمی به كار گیرند. آنها را به باز نمودن قفلهای طبیعت، به یاری تأمل و تجربه فرا خواند. دستور داد تا علم بیاموزند «حتی اگر در چین باشد». دستور داد تا«از گهواره تا گور» پایداری پیشه سازند و تلاش كنند. پیامبر راه را بر شیادی و خرافه سازی بست، و اجازه نداد تا ساده اندیشان عقاید مبهم را در پوششی از تقدس و ترس بپذیرند. چنانكه در اروپا وضع چنین بود. در قرون وسطی شدیدترین تنبیهات را به دانشمندان و آزادیخواهان چشاندند. حكایت گالیله و كوپرنیك و دكارت و صدها نفر دیگر هنوز از ذهنها پاك نشده است.
این فرهنگْ آسمان و زمین را پیوند میدهد و فرد و اجتماع را به پروردگار عالم مربوط و متصل میكند؛ ارتباطی محكم و ناگسستنی. این خداشناسی، كه با قداست و قدرت همراه است، همه احساساتِ انسان را پاسخ میگوید.
اسلام میكوشد تا با این ویژگی پردهای بر عقل سلیم آدمی نكشد و انسان را از تفكر درباره خلقت و رویدادهای جهان و تلاش عقلانی برای شناخت قلمروهای گوناگون حیات برحذر ندارد. فرهنگی است كه براساس ایمان به خدای یگانه، خدایی كه با هیچ یك از افراد و موجودات جهان انتساب و قرابت و دوستی خاص ندارد، استوار است و تمام جهان، با همه خصوصیّات و پدیدههایش، در برابر قانون علت و معلول و مشیت پروردگار سر فرود میآورد، مشیّتی كه همه موجودات را زیر بال رحمت خود گرفته و هیچ گاه مانع از ارتباط اسباب با مسببات و تأثیر علت در معلول نیست. در حدیث آمده است:
مشیت پروردگار بر این تعلّق گرفته است كه امور جهان از راه اسباب و علل جریان داشته باشد. ابیاللَّه أن یجری الأمور إلاّ بأسبابها (كافی).
خداوند ایمان تقلیدی و موروثی را نمیپذیرد؛ بلكه امر به تفكر و تدبر عمیق در عقیده میفرماید.
وَ كَذَلِكَ ما اَرسَلنا مِن قَبلِكَ فِی قَریَهٍٔ مِن نَذیرٍ اِلاَّ قَالَ مُترَفُوهَا اِنّا وَجَدنآ ابآءنا عَلی اُمهٍٔ وَ اِنّا عَلی اثارهِم مُقتَدُونَ. بدینسان، پیش از تو، به هیچ قریهای بیمدهندهای نفرستادیم مگر آنكه متنعّمانش گفتند: پدرانمان را بر آیینی یافتیم و ما به اعمال آنها اقتدا میكنیم.
●جهانی برتر با در هم شکستن قیود
سوم: پیامبر برای برپایی یك جهان واحد و اجتماعی برتر، همه قیدها را در یك فراگیری بیسابقه و بی همتا در هم شكست.
نخست اعلام كرد: نظام فاسد اثر مستقیمِ رفتار و سلوك آدمی است. اگر انسان نظام برتری بخواهد، چنین چیزی به دست خواهد آمد. گفت « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» [در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.] همچنین گفت: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما كسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون» (۳) [به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده، فساد در خشكی و دریا نمودار شده است، تا [سزای] بعضی از آنچه را كه كرده اند به آنان بچشاند، باشد كه بازگردند.]
و نیز قرآن مجید میفرماید:
اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بقَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنفُسِهم . خدا چیزی را كه از آنِ مردمی است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند.
ظَهَرَ الفَسَادُ فِی البَرِّ وَ البَحر بِمَا كَسَبَت اَیدِی النّاسِ لِیُذیقَهُم بَعضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ. به سبب اعمال مردم، فساد در خشكی و دریا آشكار شد تا به آنان جزای بعضی از كارهایشان را بچشاند، باشد كه بازگردند.
وَ نَفسٍ وَ ما سَوَّیهَا فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقوَیها قَد اَفلَحَ مَن زَكَّیها، وَ قد خَابَ مَن دَسَّیها. و سوگند به نفس و آن كه نیكویش آفریده - سپس بدی ها و پرهیزگاری هایش را به او الهام كرده - كه: هر كه در پاكی آن كوشید رستگار شد، و هر كه در پلیدیاش فرو پوشید نومید گردید.
خداوند بر اساس همین اسلوب با پیغمبران خود رفتار كرده و غیر از موضوع معجزات، كه فوق عادت است و استثنائی است برای اثبات مدعای آنها، هیچگاه برای پیغمبران و ایمان آوردن امت آنها، نوامیس طبیعت را درهم نریخته، بلكه اراده كرده است كه انبیا نخستین افرادی باشند كه بر این اساس ایمان بیاورند و سپس دیگران را به سوی آن بخوانند و در این راه ناهمواری ها و ناگواری هایی را تحمل كنند كه كوه ها تاب و توان آن را ندارند.
ثانیاً: تصریح كرد هر جا كه بوی ظلم استشمام میشود، باید بر ضد آن انقلاب كرد. و به مقابله با طاغوتیان و ستمگران فرا خواند. و فرمود :«ولا تركنوا إالی الذین ظلموا فتمسكم النار ومالكم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون» [ به ستمكاران میل نكنید، كه آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هیچ دوستی نیست وكسی یاریتان نكند.]
ثالثاً: برابری در حقوق و واجبات را وضع كرد. پس میان آدمیان اختلاف طبقاتی فرقی نیست مگر در علم و عمل و تقوا. در سلسله مراتب آدمیان نژاد وثروت جایگاه واعتباری ندارد.
●مبارزه طلبی خدایان شرک
چهارم: پیامبر مصرانه با خدایان شرك چه از سنگ و چه بشری تحدی میكند، هستی و بی پایگی آنان را مینمایاند و در انداختن ارزش و اعتبار آنها پیروز میشود.«یا ایها الناس ضرب لكم مثل فاستمعوا له وان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب» [ ای مردم، مثلی زده شد. پس بدان گوش فرا دهید: كسانی را كه جز خدا می خوانید هرگز[حتی]مگسی نمی آفرینند،هر چند برای آفریدن آن اجتماع كنند، و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.]
چه بسا قصه یك عرب بادیه نشین پر معناترین چیزی باشد كه از پیامبر برای زدودن ترس مردمان و درهم شكستن هیبت غیر حق از اذهانشان روایت شده است. یك بادیه نشین متحیرانه واز روی ترس به عظمت پیامبر اقرار كرد؛ همچون بندگان در برابر پادشاهان. پیامبر مهربانانه به او گفت:«همانا من فرزند زنی از قریشم كه خرده گوشت می خورد»
●ستیز با اوهام و خرافات
پنجم: شدت موضع پیامبر در برابر تطیر(۴)و تفأل و تنجیم(۵) كمتر از ستیز او در برابر دیگر اوهام و خرافات نبود.در برخی جنگ ها، پیامبر به دلیل «طالع نحس» از رفتن به نبرد نهی می شد،اما پیامبر روانه جنگ می شد و طالع نحس را به «طالع سعد» دگرگون می كرد، و می گفت:«نه نحسی ای هست و نه دشمنی ای». می گفت: «با روزها دشمنی نورزید والا با شما دشمنی می ورزند»(۶). همچنین می گفت:«هركس به سنگی ایمان بیاورد، خداوند با او محشورش می كند.»
ششم: پیامبر در برابر عادات و سنت ها همان موضع پیشین را داشت. پیامبر سنت گذشتگان را تحت تأثیر تحولات زمانه معرفی كرد پس نباید سنت ها به بت و خدایی بر ساخته تبدیل شوند و به آنها تقدس بخشیم. خود پیامبر با تشریعِ اسلامیِ آسانی در حادثهٔ زید، فرزند خوانده اش و زینب دختر جحش، دختر عمهاش، یكی از مخاطره آمیز و دشوارترین این رسمها را نفی كرد(۷) نیكوست كه در این باره به تفسیر امام شیخ محمد عبده و دیگران رجوع كنیم تا مفصلاً از حكمت تشریع در این حادثه بر ضد بتِ عادت آگاهی یابیم.
۱- بحارالانوار، جلد۳۹، صفحه۵۵
۲- بحار الانوار، جلد۱۸، صفحه ۱۵۸
۳- ترجمه همه آیات از استاد فولادوند آورده شده اند.
۴- تفأل به بدی زدن
۵- باید دانست تنجیم همان اختر گویی یا نجوم احكامی است كه می گفتند ستاره ها در سرنوشت زمین اثر دارند، وما می خواهیم این اثر را كشف كنیم. اما علم نجوم، اختر شناسی است. آنچه كه در روایات شیعه واهل سنت وفقه اسلامی به شدت نهی شده همان تنجیم است، نه نجوم.
۶- بحار الانوار، جلد ۲۴، صفحه ۲۳۸
۷- « زید بن حارثه» بنده خدیجه(س) بود. حضرت خدیجه او را به پیامبر داد هم او را آزاد كرد. اما زید نزد پیامبر ماند وبر خلاف خواست پدرش به قبیله اش باز نگشت. پس از مدتی پیامبر زید را به ازدواج دختر عمه اش كه هم از ثروت برخوردار بود وهم از منزلت والا، در آورد. این ازدواج به طلاق انجامید. سپس پیامبر خود با زینب دختر عمه اش ازدواج كرد. این عمل پیامبر به دو منظور صورت گرفت. نخست اینكه می خواست نشان دهد كه فرزند خوانده حكم فرزند را ندارد (درست بر خلاف تفكر جاهلی) دوم اینكه هویت فرزند خوانده باید مورد توجه قرار گیرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست