یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

من تو مساوی نیست با ما


من تو مساوی نیست با ما

ریشه ها و میوه های طلاق

«از هر ۶ ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود.» این خبر را احمد تویسرکانی، معاون قوه قضاییه و رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در نشست خبری روز ۱۸ اردیبهشت اعلام کرد...

او که این تعداد طلاق را در مقایسه با سایر کشورها، آمار قابل‌ملاحظه‌ای ندانست، رشد آمار طلاق در کشور را تایید کرد؛ آماری که نه‌تنها در خبرها می‌توان نشانه‌هایی از آنها جست، که اگر کمی به محیط اطرافمان دقت کنیم، در محیط‌کار، خانواده و جمع‌های دوستانه هم می‌توان نمونه‌های واضحی از آنها را دید. طلاق‌هایی که گاهی ناباورانه اتفاق می‌افتند؛ بعد از سال‌های سال زندگی مشترک و گاهی پس از مدتی کوتاه با هم بودن، طلاق بین افرادی که دیگران آنها را نمونه یک زوج موفق و عاشق می‌دانستند اما خودشان چنین باوری به زندگی‌شان نداشتند. طلاق یک اتفاق تلخ است. هرچند بسیاری تلخ‌تر از آن را هم ممکن می‌دانند؛ زندگی‌ای که سال‌هاست زن و شوهر از نظر عاطفی از هم جدا شده‌اند و بچه‌ها و خودشان در میان‌آتش زندگی‌شان می‌سوزند. طلاق، بخواهیم یا نخواهیم اتفاقی پر سر و صداست؛ چه طلاق یک زوج گمنام باشد و چه طلاق فرد مشهوری مثل ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه از همسرش (لیودمیلا پوتین) وقتی که هفته گذشته در گفت‌وگوی تلویزیونی اعلام کرد:‌ «من دیگر با لیودمیلا زندگی نمی‌کنم و به زودی از همدیگر جدا خواهیم شد.»

چرا طلاق اتفاق می‌افتد؟ چه زمانی باید طلاق گرفت و دیگر امیدی به ساختن زندگی نیست؟ آسیب‌هایی که طلاق به افراد خانواده می‌زند چیست؟ درباره طلاق به دیگران چه باید بگوییم؟ و... بسیاری سوال‌های دیگر که «موضوع ویژه» این هفته در صدد جواب دادن به آنهاست. در تهیه این پرونده اقدس عارف، حمید دهقان و سحر حبیبی همکاری داشته‌اند.

● خبرهای طلاق

▪ هامون، مهرجویی و جدایی

خبرآنلاین: داریوش مهرجویی در جایی از کتاب «مهرجویی؛ کارنامه چهل‌ساله» که حاصل گفت‌وگوی او با مانی حقیقی است، به موضوع طلاق خودش اشاره می‌کند و می‌گوید: «درست همان موقع که شروع کردم به نوشتن هامون، داشتم از همسر اولم طلاق می‌گرفتم و این تجربه جدایی و تلخی و زجر آن موقعیت و پارانویایی که بعدها به آن دچار شدم هم در فیلم هست.»

▪ ۲۷درصد طلاق‌ها در دوران عقد

مهر: مجید ابهری، آسیب‌شناس می‌گوید: «با اینکه دوران عقد شیرین‌ترین دوره زندگی هر دختر و پسر جوانی است، متاسفانه در دهه اخیر بروز طلاق و افزایش آن در دوران عقد یکی از مشکل‌های اساسی خانواده‌ها شده و در سال ۱۳۹۱ در تهران ۲۷درصد طلاق‌ها در دوران عقد اتفاق افتاده است.»

▪ اول ذی‌الحجه؛ روز بدون طلاق

ایسنا: معاون امور فرهنگی- تربیتی وزارت ورزش از پیشنهاد این وزارتخانه برای در نظر گرفتن «روز بدون طلاق» در تقویم خبر داده است.

سیدباقر پیشنمازی گفته در تلاش هستیم در سال ۹۲ روز اول ذی‌الحجه را که سالروز ازدواج حضرت‌علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است، به‌عنوان «روز بدون طلاق» ثبت کنیم.

▪ پول بگیر، طلاق بده!

افکار نیوز: وزارت دادگستری عربستان اعلام کرده هزار و ۷۱ زن سعودی در مقابل پرداخت پول از همسرانشان جدا شده‌اند. در حالی که تحقیقات جدید از افزایش میزان طلاق در عربستان در سال ۲۰۱۱ خبر می‌دهد، دادگاه‌های عربستان از ۲ هزار و ۱۵۹ مورد صلح و آشتی بین همسران هم به‌عنوان کار مثبت خود خبر می‌دهند.

▪ طلاق به خاطر ریزش مو

تابناک: زنی به دلیل ریزش‌ موهای شوهرش از دادگاه خانواده شماره ۲ تهران تقاضای طلاق کرد.

او گفته یکی از دلایل ازدواجش خوش‌تیپی همسرش بوده و همه‌‌چیز در زندگی‌شان خوب بوده تا اینکه از یک سال پیش شوهرش به ریزش مو دچار شده و هیچ دوا و درمانی نتوانسته مشکل او را حل کند. او گفته زندگی با چنین مردی برایم سخت است!

▪ ریزش‌مو به خاطر طلاق

ایسنا: مطالعات جدید در مورد پیامدهای طلاق نشان می‌دهد که موهای برخی از زنانی که از همسر خود جدا یا بر اثر مرگ همسرشان تنها شده‌اند، ضخامت خود را از دست می‌دهد و آنها دچار ریزش مو می‌شوند!

▪ طلاق زیر ۱۹ سال

ایسنا: فرشید یزدانی، فعال حقوق کودکان از ۸۵هزار و ۲۰۰ طلاق بین افراد زیر ۱۹ سال در کشور خبر داده و گفته از این تعداد ۴ هزار طلاق مربوط به کودکان دختر زیر ۱۴ سال بوده‌ است. او عنوان کرده طی ۵ سال گذشته ۶۳ نفر از کودکان پسر زیر ۱۵ سال و ۴ هزار نفر از دختران زیر۱۴ سال طلاق گرفته‌اند که این آمار بین کودکان دختر بسیار بالا بوده است.

▪ طلاق به خاطر جهیزیه چینی

حوادث: پسر جوانی در آستانه زندگی مشترک از دادگاه تقاضای طلاق کرد زیرا همسرش جهیزیه چینی به خانه او آورده است! این پسر که بهروز نام دارد و مهریه همسرش را ۶۶۶ سکه اعلام کرده، گفته قرار بوده جشن مفصلی برای ازدواج بگیرد.

او درباره تقاضای طلاقش گفته وقتی خانواده همسرم جهیزیه را به خانه‌مان آوردند، متوجه شدم بیشتر لوازم برقی آن چینی است و آنها با این کارشان توهین بزرگی به من کردند!

● طلاق نگیرید تا...

ترجمه: بهروز میرزایی

احساس می‌کنید به آخر خط رسیده‌اید؛ بعد از ۲ ماه، ۲ سال یا ۲۰ سال و حتی بیشتر! دیگر نمی‌خواهید ادامه دهید و خودکار را توی ذهنتان می‌چرخانید و لحظه‌شماری می‌کنید تا کاغذهای طلاق را امضا کنید. اما کمی دست نگه دارید! نمی‌خواهیم شمارا از تصمیمتان منصرف کنیم فقط می‌خواهیم کمی با هم مواردی را که شاید در ذهنتان مرور نکرده‌اید، مرور کنیم.

▪ طلاق نگیرید تا...

روی کاغذ نیاورده‌اید: سعی کنید افکار و ‌نظرهایی که دارید، بنویسید و آنها را با همسرتان در میان بگذارید. در بسیاری موارد، حرف‌هایی وجود دارد که نمی‌توانید آنها را به زبان بیاورید اما اگر فضایی آرام برای خودتان ایجاد کنید و به خودتان زمان بدهید، می‌توانید آن حرف‌ها را روی کاغذ و در مرحله بعد به زبان بیاورید. این کار حتی می‌تواند باعث شود همسرتان برای اولین بار هم که شده به حرف‌های شما گوش دهد چرا که نوشتن به نوعی خارج شدن از محدوده شخصی است و شما رازهای این محدوده شخصی را با طرف مقابلتان در میان می‌گذارید. در خلوت و تنهایی و فکر کردن می‌توانید دلیل واقعی عصبانیت‌ها و برخی رفتارهایتان را بیابید.

▪ طلاق نگیرید تا...

هزینه‌هایش را نسنجیده‌اید: با خودتان فکر کنید هزینه‌های زوج‌درمانی و مشاوره را پرداختن و به حل مشکل فکر کردن بهتر است یا مهر طلاق را در شناسنامه کوبیدن و پله‌های دادگاه‌ها را بالا و پایین رفتن؟ شاید هنوز این راه را که انتهایش بن‌بست نیست، امتحان نکرده باشید.

▪ طلاق نگیرید تا..

با صداقت کامل جواب سوال‌هایتان را نداده‌اید: اگر سوال‌های درستی در ذهنتان درباره‌ تصمیمی که گرفته‌اید، نداشته و همه ابعاد آن را نسنجیده باشید و برای سوال‌هایتان و خودتان جواب قانع‌کننده نداشته باشید، به جای اینکه از طلاق راهی برای رهایی بسازید، قلعه‌ای برای اسارت می‌سازید بنابراین لازم است از خودتان بپرسید:

چرا در این موقعیت قرار گرفته‌ام؟

چرا تصمیم به ازدواج با این فرد گرفتم؟

چه کارهایی انجام دادم که باعث وخامت اوضاع و عصبانیت و درگیری شد؟

تا زمانی که نتوانید صادقانه و بی‌طرفانه به این شرایط نگاه کنید، نمی‌توانید موقعیت نادرست را ترک و به موقعیت درست دست پیدا کنید، نمی‌توانید همراه بهتری برای زندگی‌تان پیدا کنید و حتی نمی‌توانید یک رابطه قوی و ماندگار با اطرافیانتان داشته باشید و حتی با فرزندتان دچار مشکل خواهیدشد. بیشتر ازدواج‌ها سیاه و سفید نیستند و اغلب خاکستری‌اند و این یعنی می‌توانید آن را به سمت سیاه و سفید ببرید در حالی که بیشتر افراد وقتی اتفاقی میانشان می‌افتد، به جای درست کردن اوضاع، به سمت تخریب کامل پیش می‌روند.

منبع: Men۰۳۹;s health

● ۳ راهکار برای پیشگیری از طلاق و بازگشت به زندگی پس از جدایی

پیشگیری، پذیرش، تعامل

دکتر محمدرضا خدایی

روان‌پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

در بیشتر موارد وقتی که طلاق عاطفی و پس از آن طلاق رسمی رخ می‌دهد، مرد و زن به شرایط و موقعیت قبلی خود برمی‌گردند؛ هرچند بازگشت به موقعیت قبلی و تغییر شرایط نه‌تنها در مواردی که طلاق رخ می‌دهد، بلکه در همه موارد می‌تواند باعث بروز برخی مشکلات و استرس‌ها شود اما در این مورد به‌خصوص بار روانی سنگین‌تری برای فرد دارد چرا که نه تنها نگرش‌های خودش در مورد موقعیتش تغییر کرده که نگرش بعضی از اطرافیان و گروهی از اقشار جامعه هم نسبت به او عوض شده است. او که از نظر خانواده و اجتماع، فردی بود که به بلوغ جسمی، جنسی، اجتماعی و فرهنگی رسیده بوده و می‌توانسته زندگی مستقل خودش را داشته باشد، با این شکست ممکن است نه تنها نظر برخی اطرافیان درباره او تغییر یابد، که در درون هم نگرش‌اش درباره خودش تغییر یابد چرا که نتوانسته انتظارهایی که در آینده نسبت به موقعیت خودش داشته را جامه‌عمل بپوشاند و خیالپردازی‌ها و آرزوهای خودش را به واقعیت نزدیک کند. وقتی طلاق رخ می‌دهد نه تنها خود فرد احساس شکست و ناراحتی می‌کند، که خانواده هم چنین حسی را خواهند داشت چرا که فرزندشان را زخم خورده می‌بینند و بنابر میزان آگاهی و شناختی که دارند تلاش می‌کنند تا از او حمایت کنند؛ حمایتی که گاه جنبه دلسوزی و ترحم به خود می‌گیرد.

ناامیدی و کاهش میزان اعتمادبه‌نفس در فرد باعث می‌شود تا او هم گاهی به خودش نگاهی ترحم‌آمیز داشته باشد.

علاوه بر این، چون طلاق اتفاقی ناگوار از دیدگاه اجتماعی است، معمولا افراد بسیاری شروع به اظهارنظر درباره این مساله می‌کنند که این اظهارنظرها هم می‌تواند مثبت و هم منفی باشد و او را مبری از اشتباه یا گناهکار بداند.

● تلخ اما لازم

به هر حال «طلاق» حادثه‌ای پر از استرس‌های منفی است اما حادثه‌ای است که گاه لازم است اتفاق بیفتد و شرایطی به وجود بیاید که ما طلاق را به‌عنوان راه‌حل بپذیریم؛ همان‌طور که پیامبر(ص) هم طلاق را مذموم‌ترین حلال‌ها می‌داند. طلاق واقعه‌ای سخت و ناگوار است و انواع استرس‌‌ها را به فرد وارد می‌کند؛ اعتماد‌به‌نفس او را کاهش می‌دهد، می‌تواند باعث احساس حقارتش شود و فرد دیگر شهامت سابق را نداشته باشد و حتی گاهی شدت این استرس‌ها به جایی می‌رسد که سیستم تطابقی فرد به هم می‌ریزد، فرد دچار اضطراب و افسردگی می‌شود و حتی این مشکلات جنبه جسمانی هم پیدا می‌‌کنند، زخم‌معده، ناراحتی قلبی، سردردهای عصبی و... از جمله این موارد است؛ خصوصا در جوامع سنتی که دیدگاه درستی به این موضوع ندارند فرد ممکن است با مشکلات بیشتری روبرو شود، رفت‌وآمدها کنترل شود و کوچک‌ترین کارهایش زیر ذره‌بین برود. همه این موارد را گفتیم تا به اینجا برسیم که اگر فردی در فکر طلاق است ناشناخته وارد چنین مشکلاتی نشود چرا که شناخت و آگاهی نسبت به موقعیتی که در انتظار فرد است، می‌تواند تا ۵۰ درصد مشکلات را حل کند.

● راهکار اول: پیشگیری

اگر بخواهیم راهکاری در این زمینه و برای کاهش آسیب‌ها ارائه بدهیم باید بگوییم راهکار اصلی «پیشگیری» است چرا که پیشگیری بهتر از درمان و توانبخشی است.

افراد باید در زمینه همسریابی و ازدواج بسیار دقت کنند و تنها به دلیل «هیجان» دست به انتخاب نزنند؛ هیجانی که نه خانواده و نه منطق پشتیبانش نیست، به شکست ختم می‌شود. حرف این نیست که افراد بدون عشق و علاقه ازدواج کنند، بلکه حتما باید به یکدیگر احساس داشته باشند اما باید هیجان و عشق ناگهانی و زودگذر را کنار بگذارند و در کنار همراهی خانواده، اطرافیان، دوستان و مشاوران معتمد دست به انتخاب و تصمیم‌گیری بزنند.

نباید فراموش کنیم ازدواج به بلوغ جنسی، فرهنگی، اجتماعی و ‌اقتصادی نیاز دارد و تنها صرف داشتن بلوغ جنسی نمی‌توان تن به ازدواج داد و فرد باید دلایل قانع‌کننده‌ای برای ازدواج داشته باشد. پس از انتخاب هم زوج‌ها باید تحمل شنیدن نقطه‌نظرهای یکدیگر را داشته باشند و بدانند همیشه اختلاف نظر وجود دارد اما مهم، شعور پذیرش این اختلاف و احترام گذاشتن به آنهاست که اگر رعایت شود در اثر مرور زمان خیلی از اختلاف‌ها حل می‌شوند اما اگر عجله کنند و سر ناسازگاری با یکدیگر داشته باشند، مشکل‌های کوچک به مشکل‌های بزرگ و مشکل‌های بزرگ به مشکل‌های بغرنج و غیرقابل‌حل تبدیل می‌شوند.

● راهکار دوم: پذیرش

وقتی طلاق اتفاق افتاد زن و مرد نباید تمام پل‌های پشت‌سرشان را خراب کنند و با خصومت و درگیری از یکدیگر جدا شوند، زیرا چنین جدایی‌هایی فشار روانی موجود را چند برابر می‌کند و می‌تواند افراد را دچار اختلال‌های روان‌شناختی کند. بهتر است بپذیرند که به هر دلیلی نمی‌توانند با یکدیگر زندگی کنند و روال قانونی را طی کنند و از یکدیگر جدا شوند. شاید نتوانند دیگر با همدیگر دوست باشند و همدیگر را دوست بدارند اما نباید راهی را پیش بگیرند که تبدیل به دشمن هم شوند.

● راهکار سوم: تعامل

پس از جدایی، افراد باید از اشتباه‌های خود درس بگیرند و گوشه‌گیر نشوند و به بهانه طلاق، ارتباطشان را با دیگران قطع نکنند. گاهی ممکن است فرد دچار شوک جدا شدن شود اما نباید اجازه بدهد که دیدگاه متنفرانه به دیگران و زندگی پیدا کند چرا که هیچ دور از ذهن نیست فرد دیگری را در زندگی‌اش بیابد و بتواند با او شاد باشد و زندگی مشترک تازه‌ای را شروع کند. توصیه‌ام به خانواد‌ه‌ها این است که فرد را حمایت کنند اما انتخاب نحوه زندگی را به عهده خودش بگذارند، نظارت داشته باشند اما به این نظارت جنبه امنیتی ندهند. اگر امکان دارد برای این فرد خانه‌ای در محل نزدیک خانه خودشان تهیه کنند تا هم او زندگی مستقل خودش را داشته باشد و هم آنها بتوانند نظارت منطقی را روی فرد که ممکن است دچار افسردگی شده، داشته باشند. خانواده‌ها باید بپذیرند هرکسی در زندگی می‌تواند اشتباه کند و آنها باید با رفتارشان به او کمک کنند تا از این اشتباه بیرون بیاید.

● بهترین شیوه حرف زدن از طلاق با فرزندان، والدین، دوستان و اطرافیان

چگونه از طلاق‌مان به این و آن بگوییم؟

دکتر حامد محمدی‌ کنگرانی

روان‌پزشک، عضو کمیته روان‌درمانی و رسانه انجمن روان‌پزشکان ایران

طلاق موضوعی شخصی و مربوط به یک نفر نیست و هیچ‌وقت کسی یکباره تصمیم به این کار نمی‌گیرد بنابراین حتما قبلا شخص صحبت‌هایی در این مورد و حتی تهدید به طلاق انجام داده و طرف مقابل در جریان است پس اینکه کسی ناگهان تصمیم به طلاق بگیرد، نادر است. اما چگونه باید درباره تصمیم‌مان به طلاق به اطرافیانمان بگوییم و آنها تا چه حد می‌توانند در تصمیم‌گیری ما تاثیر داشته باشند؟

● به همسرمان چه بگوییم؟

معمولا کسی که به هر دلیل ادامه زندگی مشترک را برای خود غیرممکن می‌بیند، بارها و بارها تهدید به طلاق انجام می‌دهد. اگر این تهدید زیاد تکرار شود، ارزش خود را از دست می‌دهد ولی تصمیم نهایی، قطعا روندی را طی کرده و بدون پیش‌زمینه نیست و باید واضح و مشخص با همسر در میان گذاشته شود.روان‌پزشکان توصیه می‌کنند اگر می‌خواهید تصمیم به طلاق بگیرید، قبل از طرح عمومی آن، ابتدا با خودتان کنار بیایید. خیلی وقت‌ها افراد این کار را بدون مطالعه کافی انجام می‌دهند و وقتی به آنها در مورد عواقب و آنچه پس از طلاق در انتظارشان است گفته می‌شود، منصرف می‌شوند. این کار باعث می‌شود دیگر کسی آنها را جدی نگیرد ولی اگر تصمیم به طلاق جدی بود، باید رک و راست و قاطع و محترمانه و بدون واسطه آن را با طرف مقابل در میان گذاشت. اگر کسی به هر دلیلی جرات این کار را ندارد یا از ناراحت شدن همسرش می‌ترسد، یعنی هنوز تصمیم?اش قاطع نیست و این نشان‌دهنده شک و تردید است. طلاق ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد ولی هرچه که باشد، باید واضح بیان شود و طرف مقابل حق دارد آن را بداند. در غیر این صورت آزار می‌بیند و زجر مضاعفی را متحمل خواهد شد ولی چیزی مثل از بین رفتن علاقه را که این روزها به‌عنوان یکی از دلایل رایج طلاق بیان می‌شود، خیلی راحت نمی‌توان توضیح داد بنابراین ممکن است افراد جمله‌هایی مانند «نمی‌توانم توضیح دهم»، «موضوع پیچیده‌ای است» و... به کار برند که باعث می‌شود دلیل اصلی این تصمیم مبهم بماند. در این صورت، طرف مقابل احساس می‌کند حقیقت از او کتمان می‌شود، فریب خورده و بهانه‌ها واهی است و امکان دارد عکس‌العملی مثل خشمگین شدن نشان دهد یا حتی به قول دادن مکرر برای تکرار نکردن اشتباه‌ها پناه ببرد.

● به خانواد‌ه‌هایمان چه بگوییم؟

قانون این است: «طلاق یک موضوع شخصی است بین زن و شوهر و هیچ ربطی به خانواده، اطرافیان، دوست، آشنایان و حتی بچه ندارد.»

اما باید به نکته‌ای توجه کرد؛ افراد بعد از طلاق، مخصوصا اگر قرار باشد بچه با آنها بماند، حتما به حمایت‌هایی نیاز دارند که یکی از آنها حمایت خانواده است پس مخصوصا خانم‌ها که بیشتر حمایت خانواده‌شان در نگهداری بچه، مالی و... برایشان لازم است، باید والدینشان را در جریان قرار دهند. البته نباید اجازه دهند خانواده در تصمیم آنها تاثیرگذار باشند مگر اینکه بگویند در صورت جدایی، هیچ حمایتی از فرد نخواهندکرد. در این صورت باید بعد از سبک، سنگین کردن نکته‌های مثبت و منفی، تصمیم بگیرند. پس قبل از تصمیم قطعی، باید از حمایت خانواده مطمئن شد و با خود روراست بود تا اگر خانواده مخالفت کردند و فرد طلاق نگرفت، مدام به آنها نگوید به خاطر شما طلاق نگرفتم!

● به بچه‌هایمان چه بگوییم؟

بچه‌ها به‌هیچ‌وجه نباید وارد داستان طلاق شوند چون درست است که بچه‌های طلاق آسیب می‌بینند ولی بچه‌های خانواده‌هایی که پدر و مادرشان دائم در معرض طلاق و درگیری هستند، آسیب‌ بیشتری خواهنددید بنابراین ادامه زندگی به خاطر بچه‌ها کار اشتباهی است اما موضوع طلاق باید به بچه‌ها متناسب با سنشان گفته شود. نکته مهم این است که احترام طرف مقابل باید حفظ شود و هرگز نباید در مورد والد دیگر در حضور کودک بد گفت.

بچه‌ها در طلاق نمی‌توانند دخالت کنند؛ اگر سنشان خیلی کم باشد که عملا چون نمی‌فهمند طلاق چیست، نمی‌توانند دخالت کنند اگر هم بزرگ‌تر باشند، منافع خودشان را در نظر می‌گیرند بنابراین باید طبق قانونی که گفتیم عمل کرد؛ پدر و مادر نباید به خاطر بچه با هم بمانند و اگر تصمیم به طلاق گرفتند و فرزندشان در سنی است که درک می‌کند، باید به او بگویند: «ما تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم و تو نباید نگران باشی چون پدر و مادرت می‌مانیم، به دیدنت می‌آییم، می‌بینیمت و هر کاری لازم باشد، برایت انجام می‌دهیم» تا احساس نگرانی نکند. هرگز نباید مثلا از فرزند پرسید: «عزیزم! نظرت چیه؟ من از پدرت جدا بشم یا نه؟» این کار سخت است ولی واقعا بچه‌ها حق دخالت ندارند و به فرض اگر جواب فرزند به سوال بالا منفی باشد، نتیجه این می‌شود که من به خاطر تو مانده‌ام و در این صورت طبق نتایج و حقایق علمی، بچه بیشتر آسیب می‌بیند چون خانواده‌اش متشنج و هر آن در هر حال فروپاشی است.

● به دوستان و اطرافیان چه بگوییم؟

طلاق را نمی‌توان برای همیشه مخفی نگه‌داشت و بالاخره فرد باید با نقش جدیدش و اینکه دیگر متاهل نیست، کنار بیاید.

طلاق خود یک استرس است و فکر اینکه به کسی در مورد آن بگویم یا نگویم، استرس مضاعفی به فرد تحمیل می‌کند بنابراین اگر کسی که از همسرش جدا شده لازم می‌داند این موضوع را بیان کند یا در صورت در جریان قرار گرفتن دیگران راحت‌تر است یا مجبور می‌شود به خاطر کتمان این موضوع مدام نقش بازی کند و متحمل استرس می‌شود، بهتر است آن را عنوان کند اما اگر حس می‌کند این کار باعث می‌شود زیر ذره‌بین و نگاه افراد قرار بگیرد، نه. پذیرش طلاق و کنار آمدن با آن قبل از تصمیم قطعی و عملی کردن آن به همین دلیل اهمیت زیادی دارد. اگر فرد آنچه بعد از طلاق در انتظارش است قبول کرده باشد و احساس خجالت نکند، راحت‌تر با این موضوع کنار می‌آید و پذیرفته است که دیگران این موضوع را خواهند فهمید.

گاهی زوج می‌گویند از هم جدا می‌شویم ولی هیچ‌کس نداند و حتی بعد از طلاق با هم زندگی می‌کنیم! اما این کار امکان‌پذیر نیست و در صورت انجام آن موضوع پیچیده و بغرنج‌تر می‌شود.

متاسفانه گاهی بعد از آگاهی دیگران از طلاق گرفتن فرد، مخصوصا در مورد خانم‌‌ها، ممکن است رفتارها و برخوردهای ناخوشایندی اتفاق بیفتد به همین دلیل است می‌گوییم اگر نگفتن این موضوع به دیگران باعث ایجاد استرس مضاعف نمی‌شود، اصلا لزومی ندارد در این باره با دیگران صحبت کرد. ولی تاکید می‌کنم فرد وقتی می‌‌خواهد برای طلاق تصمیم بگیرد، باید بپذیرد که بعد از این کار نگاه‌ها به او چه درست و چه نادرست، تغییر می‌کند و حق ندارد بعد از طلاق از این موضوع گلایه کند و بگوید من نمی‌دانستم قضاوت و نگاه مردم در موردم تغییر می‌کند. این جزو روند پذیرش است. عکس‌العمل‌های بعد از طلاق و تصمیم برای اطلاع دادن به دیگران بسیار متفاوت است. من حتی مراجعه‌کننده‌ای داشتم که میهمانی‌ای برای اعلام طلاقشان گرفتند تا بعد حرف و حدیثی نباشد و دچار مشکل نشوند! به هر حال زن و مردی که چنین تصمیم می‌گیرند، باید مسوولیت عمل خود را پذیرفته باشند... و سرانجام اینکه، اگر گفتن در مورد جدایی دردسر درست می‌کند، بهتر است گفته نشود و اگر نگفتنش دردسرزاست، بگوید. البته پنهان کردن این واقعیت از دوستان نزدیک و اقوام درجه یک ممکن نیست و بالاخره موضوع برملا و فرد از سوی این افراد حتی به دروغگویی و پنهان‌کاری متهم خواهد شد و این استرس بیشتری ایجاد می‌کند.

● نکته آخر

باید ابتدا تصمیم قطعی به طلاق گرفت و بعد در مورد آن صحبت کرد و تصمیم به طلاق گرفتن، به مشورت نیاز دارد؛ مخصوصا با مشاور. پدر و مادر فقط باید فرزندشان را در این زمینه راهنمایی کنند ولی به جایش تصمیم نگیرند. اصلا توصیه نمی‌شود که فرد تصمیمش را بگیرد و بدون اینکه به کسی بگوید، آن را عملی کند، ولی اینکه دیگران برای او تصمیم بگیرند و مثلا بگویند «صبر کن درست می‌شود»، کاملا غلط است. می‌توان گفت صبر کن تا درست‌ترین تصمیم را بگیری، نه اینکه صبر کن شاید اوضاع درست شود. پس دخالت دیگران و حتی مشاور فقط باید در حد راهنمایی باشد، نه تصمیم‌گیری.

● از مشکلات مالی تا خلأهای عاطفی

ریشه‌های طلاق

دکتر پرویز رزاقی

روان‌شناس، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی

طلاق‌ علت‌های مختلفی دارد ولی یکی از مهم‌ترین دلایل آن، انتخاب‌های غلط است. در جامعه امروز خیلی از افراد به دلیل بالارفتن سن، مسایل مالی، خلأهای عاطفی، فرار از بایدها و نبایدهای والدین، دستیابی به استقلال و... دست به انتخاب‌های نادرست می‌زنند. گاهی هم جوان‌هایی که در دانشگاه‌ یا خانواده تعامل‌های زیادی با هم دارند، بعد از مدتی به هم وابسته می‌شوند و تصور می‌کنند برای هم مناسب هستند و بی‌تدبیر پا در راهی می‌گذارند که از همان ابتدا معلوم است سرانجامی ندارد.

برخی هم خودشان توانایی برآورده‌کردن و دستیابی به آرزوها و خواسته‌هایشان را ندارند و به اولین نفری که حس کنند می‌تواند آنها را به اهدافشان برساند، جواب مثبت می‌دهند. اگر معیارهای انتخاب همسر و تشکیل زندگی به این دلایل رعایت نشود، بی‌شک پایه زندگی از همان ابتدا سست می‌شود و احتمال طلاق افزایش‌می‌یابد. مساله این است که جوان‌های امروزی از چارچوب‌های سنتی خارج شده‌اند ولی قالب‌های مدرن را هم بلد نیستند. البته این اشتباه‌ها در ازدواج‌های سنتی هم مشاهده می‌شود؛ مثلا طرفین به یکی دو جلسه صحبت با هم قبل از عقد بسنده می‌کنند و فقط جنبه‌هایی مثل تمکن مالی داماد یا اعتقادهای مذهبی‌اش را در نظر می‌گیرند در حالی که با این شناخت محدود نمی‌توان به رفتارها و ویژگی‌های خلقی و روانی طرف مقابل پی برد و بعد از ازدواج، تازه فرد می‌فهمد چه اشتباهی کرده که بدون شناخت چنین زندگی‌ای را شروع کرده است.

● طلاق زمان دارد؟

یکی از مهم‌ترین پیشنهادهای روان‌شناسان به زوج‌ها این است که حداقل ۹-۶ ماه زمان برای شناخت هم در نظر بگیرند و به اینکه معرف طرف مقابل، فرد مقابل اعتمادی است یا حتی مشاور او را تایید کرده، اکتفا نکنند. هرکس باید با توجه به چارچوب و نظر خانواده‌اش با فردی که کاندید همسری‌اش است، رفت‌وآمد کند تا بیشتر با او آشنا شود. اگر در این زمان متوجه وجود تضادها، اختلاف عقیده، رفتارهای ناپسند و... شد، باید حد آن را در زندگی مشترک ۱۰ برابر در نظر بگیرد؛ مثلا اگر کسی وقتی هنوز ازدواج صورت نگرفته پرخاشگری می‌کند و عصبی است، قطعا بعد از شروع زندگی مشترک بدتر هم رفتار خواهدکرد.

اینجاست که فرد باید تصمیم قاطع بگیرد و در دام افکاری مثل همه می‌دانند با هم نامزد شده‌ایم، ما را با هم دیده‌اند، صیغه محرمیت خوانده‌ایم و... نیفتد چون آثار این جدایی بسیار کمتر از اثر سوء آن پس از عقد است و چه بهتر زودتر تصمیم گرفته شود. حال فرض کنیم با وجود این مشکل، به هر دلیلی عقد انجام شود، رفتارهای ناشایست همچنان پابرجاست و اینجا هم اگر فرد نتواند رفتار طرف مقابل را تحمل کند، باید بداند بالاخره این پیوند دوام نخواهدداشت و بهتر است تصمیم درستی بگیرد. البته آسیب جدایی در این مرحله، کمتر از وقتی است که زندگی مشترک زیر یک سقف شروع می‌شود. به همین ترتیب، روند میزان آسیب پس از جدایی حالت پلکانی دارد؛ در دوران نامزدی کمتر از عقد، عقد کمتر از عروسی، بدون بچه کمتر از زوجی که بچه دارند و... پس آسیب‌های روانی و اجتماعی طلاق هر مرحله که زندگی جلوتر می‌رود، بیشتر و بیشتر خواهد بود. معمولا افرادی که بچه‌دار می‌شوند، تعهداتی پیدا می‌کنند که باعث می‌شود طلاق برایشان سخت‌تر ‌شود مثلا خانم‌ها می‌ترسند سرپرستی فرزند به آنها واگذار نشود، بچه زیردست نامادری یا ناپدری بزرگ شود و... به همین دلیل اگر کسی تصمیم به طلاق را تا این زمان به تعویق انداخته، باید قدری بیشتر تامل کند و در گرفتن این تصمیم عجله نکند. زن و مردی که فرزند دارند باید تمام سعی خود را برای ساختن زندگی‌شان انجام دهند و اگر واقعا راهی نبود، چنین تصمیمی بگیرند.

وجود بچه، هم تصمیم به طلاق را سخت و هم آسیب‌های روانی بعد از طلاق را بیشتر سخت می‌کند زیرا مشکلات عاطفی بچه بعد از جدایی والدین، اینکه سرپرست بچه باید نقش والد دیگر را هم بازی کند و باز هم کمبودهایش جبران نمی‌شود، مزید بر علت خواهد شد. از سوی دیگر، آغاز زندگی جدید با وجود بچه‌ بسیار سخت‌تر است. کسی که بچه‌ دارد، همیشه می‌ترسد پذیرفته نشود؛ چه از جانب خانواده‌اش، چه فردی که برای ازدواج پیشقدم می‌شود.

حتی اگر کسی به فرد بچه‌دار مطلقه پیشنهاد ازدواج دهد و ازدواجی سر گیرد، ترس از رفتار طرف مقابل با فرزند وجود خواهدداشت. حتی در مواردی باعث می‌شود فردی که بچه‌ دارد، مجبور شود از خیلی از خطاهای همسر جدید چشم‌پوشی کند تا مبادا با فرزندش رفتار نادرستی داشته باشد که بی‌شک چنین زندگی‌ای هم ایده‌آل نیست.

● سن بچه‌ها و ضربه طلاق

اگر سن فرزند در زمان جدایی والدین کم نباشد، مثلا ازدواج‌ کرده باشد، به دلایل تعاملات اجتماعی و اینکه زندگی‌اش مستقل شده، کمتر آسیب خواهد دید ولی باز هم اینجا روند پلکانی وجود دارد یعنی اگر فرزند مجرد و در سن ازدواج باشد، آسیبی که از طلاق پدر و مادر می‌بیند، بیشتر از فرزندی است که ازدواج کرده چون در سنی است که یا باید انتخاب شود یا انتخاب کند و این موضوع ممکن است در این روند تاثیر منفی بگذارد. جوان دبیرستانی نیز از آنجا که در مرحله‌ای است که باید کنکور بدهد و... در معرض آسیب بیشتری است و تاثیر منفی روانی این کار امکان دارد او را از رسیدن به اهدافش بازدارد.

به این ترتیب، فرزندی که اواسط نوجوانی است و قدرت درک کمتری دارد، متحمل آسیب بیشتری می‌شود و ممکن است دچار ناهنجاری‌های اجتماعی و جذب گروه دوستان ناباب شود. دختر یا پسری که تازه ‌وارد دوران نوجوانی شده‌اند، آسیب بیشتری را متحمل می‌شوند و بچه‌ها در سنین دبستان بیشتر از گروه‌های بالا آسیب می‌بیند. خیلی از آنها بعد از جدایی والدین رفتارهایی مثل پرخاشگری، سرکشی، فرار از خانه، لجبازی و... نشان می‌دهند و دچار افت تحصیلی می‌شوند.

● طلاق در سن بالا بهتر است یا بدتر؟

گاهی خانم‌ها و آقایانی را می‌‌بینیم که در سن بالا و حتی پس از ازدواج فرزندانشان تصمیم به طلاق می‌گیرند یا اجرای این تصمیم را از ابتدا موکول به سروسامان گرفتن فرزندان کرده‌اند. در این صورت باید هدف آنها از طلاق مشخص باشد؛ گاهی فرد امکان تشکیل زندگی مجدد را دارد و می‌خواهد بقیه عمر را با فرد دلخواهش بگذراند. این کار شاید چندان اشکالی نداشته باشد ولی اگر بخواهد بدون برنامه تصمیم بگیرد و معلوم نباشد شخص مناسب و جدیدی برای شروع زندگی مشترک می‌یابد یا نه یا تازه بخواهد دنبال فرد مناسب بگردد، کار عاقلانه‌ای نیست و باید سعی کند دنبال روزنه‌ای در زندگی مشترک فعلی‌اش بگردد تا آن را بهبود و سر و سامان دهد یا اینکه شرایط موجود را بپذیرد. البته منظور این نیست که زجر بکشد و تحمل کند، بلکه باید سعی کند تغییراتی در خود، توقعاتش و زندگی‌اش بدهد تا از هم نپاشد. هدف برخی افراد از طلاق در سنین بالا رسیدن به آرامشی است که در زندگی مشترک تجربه‌اش نکرده‌اند، بدون حضور آزاردهنده طرف مقابل. این تصمیم هم اگر فرد مطمئن باشد به آرامش می‌رسد، اشکالی ندارد و اگر درست و با تدبیر و با بررسی همه جوانب گرفته شود، نباید به فرد خرده گرفت. پس اینکه می‌گویند از سن کسی گذشته به فکر جدایی باشد، غلط است و سن وابسته به فرهنگ‌ است. البته پدر و مادرها باید نکته‌ای را در نظر داشته باشند؛ اینکه امکان سرزنش شدن فرزند متاهلشان از طرف همسر یا خانواده همسر وجود دارد و ممکن است دچار مشکل شود. در هر صورت توجه به این نکته ضروری است که طلاق رفتار آسیب‌زایی است و عواقب آن زیاد پس باید درست در مورد آن تصمیم گرفت.

● حرف آخر

چگونه زندگی مشترک‌مان را حفظ کنیم؟

ترجمه: اعظم ولی‌قیداری

حفظ‌ زندگی مشترک و اصولا نگهداری از هر رابطه‌ای «مهارت» می‌خواهد؛ مهارت‌هایی که خیلی از ما نیاموخته‌ایم یا غلط آموخته‌ایم، اما اگر پذیرش و تواضع آموختن داشته باشیم، شاید بتوان در هر زمانی این مهارت‌ها را یاد گرفت و به کار برد. آنچه در ادامه می‌آید، راهکارها و مهارت‌هایی برای حفظ زندگی مشترک است:

۱. از تخیل بیرون بیایید

اینکه می‌خواهید کسی را پیدا کنید که از هر نظر عالی باشد، همان‌قدر ممکن است که خودتان می‌توانید در هر زمینه‌ای عالی و کامل باشید!

پس اگر با این فکر دارید طلاق می‌گیرید، باید بدانید مجموعه‌ای از مشکل‌ها را ترک می‌کنید و وارد مجموعه دیگری از مشکل‌ها می‌شوید زیرا مشکل در فرد مقابل نیست، بلکه در ذهنیت شماست اما اگر مشکل‌های بسیار اساسی با همسرتان دارید و مشکل‌هایتان اصلا قابل‌حل نیستند و از روی خیالبافی تصمیم به طلاق ندارید، این یادآوری شامل‌ حال شما نمی‌شود.

۲. نوازش را امتحان کنید

بسیاری از زوج‌هایی که در زندگی‌شان به مشکل برمی‌خورند، تمام روابط فیزیکی‌شان را هم تعطیل می‌کنند و وقتی به آنها پیشنهاد داده می‌شود همدیگر را نوازش کنند، جواب می‌دهند: «ما نمی‌توانیم حتی با هم حرف بزنیم! چگونه همدیگر را نوازش کنیم؟»در حالی که نوازش نیازی به کلمه ندارد. نوازش در سکوت می‌تواند به هر دو طرف آرامش بدهد. چه عیبی دارد زمانی که کنار هم نشسته‌اید و تلویزیون نگاه می‌کنید، دست همسرتان را در دست بگیرید و سعی کنید احساستان را به او انتقال دهید؟ بهتر است کمی در سکوت و بدون هیچ حرفی تلاش کنید!

درست است زمانی که زندگی آشفته و روابط به هم ریخته است نمی‌توان انتظار داشت زن و مرد با یکدیگر روابط زناشویی برقرار کنند، اما روابط آنها در حدی که دست یکدیگر را بگیرند، همدیگر را در آغوش بکشند یا کمی دست در دست پیاده‌روی کنند، می‌تواند روابط را کم‌کم بهبود ببخشد.

۳. دیوارهای اطرافتان را فرو بریزید

در برخی موارد روابط زناشویی به بن‌بست می‌رسد زیرا یکی از طرفین یا هر دو نفر دیوارهای بلندی اطرافشان کشیده‌اند، دیوارهایی که آجرهایش احساس‌ها و حرف‌هایی است که باید به طرف مقابلشان می‌گفتند یا دوست داشتند بگویند اما آنها را مخفی کرده‌اند.

آنها از این حس‌ها و حرف‌ها دیوارهای بلندی ساخته‌اند که هیچ پنجره و راهی به بیرون ندارد پس چگونه می‌توان انتظار داشت رابطه‌ای اصلا شکل بگیرد چه برسد به اینکه رشد کند؟

بهتر است کم‌کم شروع به ریختن آجرها کنید. از احساستان حرف بزنید؛ از همه خاطرات و حرف‌هایی که شما را خوشحال یا ناراحت کرده‌اند. از طرف مقابل هم بخواهید با شما حرف بزند. شاید دیوارها فروریخت و توانستید دست یکدیگر را بگیرید.

۴. لکه‌ها را پاک کنید

هر جای زندگی‌تان را نگاه می‌کنید، لکه‌ای روی آن می‌بینید؟ همه‌جا کثیف است؟ شاید! ولی شاید هم عینکی که شما به چشم دارید، لکه‌ای داشته باشد. مگر نه؟! گاهی ما مشکل‌های پیشین خود را با خود به روابط جدیدمان می‌آوریم. عیبی که در طرف مقابل‌مان می‌بینیم، گاهی لکه‌ای است که مقابل دید ما وجود دارد و شاید اگر جور دیگری نگاه کنیم، طرف مقابل‌مان که چمدان‌مان را برای ترک او بسته‌ایم، همان کسی باشد که باید تمام تلاشمان را برای بودن در کنارش انجام دهیم!

سیما روشن

منبع:www.marriageguardian.com