چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

این فوتبال است یا جنگ اعصاب


این فوتبال است یا جنگ اعصاب

سالی که نکوست از بهارش پیداست جنگ اعصاب شروع شده هنوز درست حسابی بازی ها شروع نشده, تا اینجای کار چند فقره دعوای درست حسابی تماشا کرده ایم

نخیر.. بعله.. سالی که نکوست از بهارش پیداست. جنگ اعصاب شروع شده هنوز درست حسابی بازی ها شروع نشده، تا اینجای کار چند فقره دعوای درست حسابی تماشا کرده ایم. اصلاً در اینجا مثل اینکه همه با هم دعوا دارند. آن برنامه کذایی دوشنبه شب ها هم همزمان با شروع این جنگ اعصاب، شروع شد تا نسبت به سال و سال های گذشته چیزی به عنوان آتش بیار معرکه کم نداشته باشیم و همه چیز برای شروع یک جنگ اعصاب تمام عیار طولانی آماده باشد. چند روز پیش بود که کیهان ورزشی میزبان دو نفر از قدیمی های دوست داشتنی فوتبال بود. محمودخان خردبین و عمونصی عبداللهی. ما هم فضولی کردیم و چند دقیقه ای دور میز مصاحبه نشستیم و به حرفهاشون گوش دادیم. آن دو عزیز می گفتن: ما فوتبال را برای فوتبال، خود فوتبال بازی می کردیم. فوتبال را برای لذت بردن بازی می کردیم. تماشاچی هم که به ورزشگاه می آمد چه آبی، چه قرمز در وهله اول برای «تفریح» می آمد، اون لذتی که توی زمین ماها از بازی کردن می بردیم، به سکوها منتقل می شد و تماشاگر از دیدن بازی لذت خودش را می برد و..

این دو هفته ای که از لیگ برتر یا به قول من جنگ اعصاب گذشته، مرا یاد حرف های اون دو نفر پیشکسوت دوست داشتنی انداخت. همین طور یاد حرف های مهدی مهدوی کیا که سال ها در فوتبال حرف ای دنیا توپ زده. از قول آقا مهدی در دو، سه جا خوانده ام که می گوید «در ایران، ما بلد نیستیم چطوری از فوتبال لذت ببریم. و نه بازیکن از این فوتبال لذت می برد، نه مربی، نه تماشاگر، نه کارشناس، ... و خلاصه نه هیچکس دیگر... حرف های اون دو پیشکسوت و این بازیکن تازه از فرنگ بازگشته، به ما می گوید فوتبال در وهله اول برای لذت بردن و تفریح کردن و پرکردن اوقات فراغت است. بنابراین ما باید یاد بگیریم چه می بریم، چه می بازیم، چه تیم محبوبمان می برد، چه می بازد، در درجه اول از آن دو ساعت وقتی که برای فوتبال گذاشته ایم، چه بازی کنیم، چه تماشاگر باشیم، حسابی لذت ببریم و تفریح کنیم... اما توی این جنگ اعصابی که چند سالی است به نام فوتبال آن هم لیگ برتر، آن هم لیگ حرفه ای ما راه انداخته ایم، شما هم مثل من جز جنگ و دعوا و انگ و تهمت و حریم شکنی و پرده دری و بی حرمتی و فحش و بدگویی و غیبت و تهمت و کینه توزی و نفرت و تنفر و.. چیزی گیرت نمی آید و نمی بینی و...! مربی با مربی درگیر است، مدیرعامل با هیئت رئیسه، بازیکن با مدیر، مربی با بازیکن، مدیرعامل با مدیر راهبردی! مربی، داور، و بازیکن با خبرنگار، مدیر با فدراسیون، فدراسیون با خودش و اخیراً با تلویزیون، تماشاگر با همه و..! یکی نیست بگوید بابا ما این فوتبال را، این لیگ و مسابقات را برای این به پا کرده ایم که ناسلامتی مردم، جوان ها و.. توی ورزشگاه ها توی خونه ها و پای گیرنده ها و... بنشینند و لذت ببرند و وقت فراقت خودشان را به شکل سالم پرکنند... چهارشنبه شب به محض اینکه تیم آبی پوش گل اول را از تیم یکدست و هماهنگ و با انگیزه و کم ستاره و... همین طور بشمار برو بالای سایپا دریافت کرد، تماشاگران حامی تیم آبی نه گذاشتند و نه برداشتند یکصدا شروع کردند «فرهاد مجیدی» را تشویق کردن! ژوزه مانویل که تا آن شب پیر دیر فوتبال ما یعنی محمودخان یاوری ملقب به سرهنگ را نمی شناخت و از این به بعد گمان نکنم هیچوقت اسم او از یادش برود. خیلی شانس آورد که - آن بازی که به تیم جوان و یکدست و هماهنگ و با انگیزه و پرستاره و مهمتر از همه کم هزینه و... همین طور بشمار تا آخر فجر سپاسی باخت، تماشاگر در ورزشگاه نبود تا او را با نام «علی دایی» هم آشنا سازند! منظور؟! منظورم اینست که درست است که در این دو بازی پرسپولیس و استقلال مستحق باخت بودند اما من نمی دانم این تماشاگر برای حمایت از تیم خودش در لحظات سخت به ورزشگاه می آید یا برای هو کردن و سوهان به اعصاب بازیکن خودی کشیدن! همون حرف مهدوی کیا که «ما، بلد نیستیم از فوتبال لذت ببریم.»

● وقتی بزرگترها پشت کوچکترها قایم می شوند

راستی همین فرهاد مجیدی... همین که تماشاگر استقلال وقتی فرا رسیدن اولین باخت را نزدیک دید، یکصدا او را تشویق کرد، چرا نباید الان در تیم محبوبش بازی کند؟

چرا نباید در آخرین یا آخرین سال های فوتبال خود، نشان کاپیتنی استقلال بر بازو به میدان بیاید و از فوتبال خود لذت ببرد و تماشاگر هم از بازی او لذت ببرد...؟! پاسخ را باید در همون «دعواهای کذایی» که بالاتر اسم بردم پیدا کرد. وقتی همه داخل دعوا و جنگ اعصاب هستن، خوب به طور طبیعی فرهاد مجیدی و هر بازیکنی وارد دعوا میشن دیگه؟! اولا به فرهاد مجیدی به عنوان بازیکن چه ربطی دارد که مربی تیم استقلال چه کسی است؟ با چه کسی باید باشد، مگر مثلا مسی بعد از رفتن گواردیولا و جانشینی دستیار او به سرمربیگری تیم بارسلونا، اخم هایش درهم رفت و پرسید: «ویلانووا؟! ویلانووا دیگه کیه... ببین ما چقدر بدبخت شدیم که ویلانووا سرمربی تیم ما شده...!»

شما این یکی، دو ماهه از قول مسی همچی حرفی را شنیده اید؟! من که نشنیده ام! چرا راه دور برویم همین مهدوی کیا که در بوندس لیگا تربیت شد و به اوج رسید. می پرسد چرا دنیزلی رفت و روژه آمد؟ یا این باید باشد و آن نباید باشد... در آن فوتبال به بازیکن، به مربی، به هرکس دیگری یاد می دهند، در «حد» و «اندازه» خودش راه برود، حرف بزند و در مسائل دخالت کند... در این فوتبال اما بعضی بزرگترهای خصلتا و صفتا کوچک، که به پست های بزرگتر از حد و اندازه شون می رسن وقتی می خوان دعوا کنن، چون خودشان در ورزش و فوتبال «عددی» نیستن، پای کوچکترها و جوانترها را به دعواهاشون باز می کنن و خودشون پشت اونها پنهون می شن... مجیدی یکی از اون جوانترهایی است که کوچک های بزرگ نما، برای دعوا با مخالفان خود، پایش را به دعوای بزرگان باز کردند و ... حالا وضع این شده که شد... فرهاد مجیدی هرچقدر هم بزرگ و هرچقدر هم اسمی... در هر حال یک «بازیکن» است. به او مربوط نیست، مربی چه کسی است؟! اگر خوشش آمد، بازی کند، اگر نه، مربی را به «لمپن بودن» متهم کند و خود را پیرو فلان مکتب بداند و ... دل تماشاگران و اعضای تیم خودی را بشکند تا عده ای آدم کوچک، عده ای آدمک مغرض و فتنه گر و دو به هم زن چند نفری دلقک شهر آشوب و خاله زنک و... را خوشحال کند و آنان را به مقاصد پستی که دارند، نزدیک کند! فرهاد مجیدی البته یک نمونه بود که این دعواهای تمام نشدنی و این جنگ اعصابی که در فوتبال ما به راه افتاده او را به نقطه ای رسانده که حالا دیگر نه به درد خودش می خورد و نه به درد تیمش و نه به درد همان تماشاگر یا مردمی که او سنگ آنها را به سینه می زند و ...

از این دعواها در فوتبال ما فراوان است و این فوتبال را، این بازی که در هر جای دنیا لذت آور و بهجت آفرین است برای ما به «جنگ اعصاب» تبدیل کرده است... حاضر هم نیستیم به خودمان بیاییم و عبرت بگیریم، امسال دعوای فدراسیون و تلویزیون سر «حق پخش» هم اضافه شد تا دل و دست تماشاگر و علاقمندان به فوتبال هر شب بلرزد که «آیا بازی را پخش می کنند یا نه...»

حالا هم که خبردار شده ایم «ابو» دعوایی را علیه «پرویز خان» شروع کرده، همچنین مدیر راهبردی یا راهبری پرسپولیس که همون سلطان علی پروین سابق باشد به خاطر یک اظهارنظر انتقادآمیز از سلطان پرتغال یا روژه مانوئل، به وسیله مدیرعامل این تیم که در آن واحد با چند نفر و چند جا دعوا دارد! از سمت خود برکنار شده است و... این هم یک دعوای تازه و ... خلاصه همان طور که گفتم، هنوز بازی ها شروع نشده، جنگ اعصاب شروع شد... خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند.