شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

آیا استقلال دادن به نوجوان كار درستی است


آیا استقلال دادن به نوجوان كار درستی است

بحث در باره استقلال همراه با شناخت وابستگی است, زیرا استقلال نقطه مقابل وابستگی است هر انسانی از بدو تولد و حضور در عرصه حیات اجتماعی در بالاترین مرتبه وابستگی است وهر اندازه كه توانمندی او افزایش یابد, از وابستگی اش كاسته می شود

بحث در باره استقلال همراه با شناخت وابستگی است، زیرا استقلال نقطه مقابل وابستگی است. هر انسانی از بدو تولد و حضور در عرصه حیات اجتماعی در بالاترین مرتبه وابستگی است وهر اندازه كه توانمندی او افزایش یابد، از وابستگی اش كاسته می شود. یعنی توانمندی فرد نسبت مستقیم با استقلال او و نسبت معكوس با وابستگی وی دارد، به طوری كه مشاهدات و روال رشد انسان نیز این نكته را تایید می كند. به عنوان مثال نوزاد در غذا خوردن صد درصد به مادر وابسته است، یعنی اگرمادر به او شیر ندهد به هیچ وجه قادر به غذا خوردن نیست. در حركت و جا به جایی هم در نهایت وابستگی است، یعنی اگر مادر او را جا به جا نكند نمی تواند خود جا به جا شود. در نشستن و دیگر مسائل زیستی و حیاتی نیز چنین است. این وابستگی ها به مرور به سمت استقلال پیش می رود، اما هیچ گاه استقلال كامل و مطلق برای او فراهم نخواهد شد.

كودك از وقتی كه بتواند به شكل چهار دست و پا راه برود، تنها در محوطه اتاق ، آزاد به حركت است، آن هم مشروط برآن كه به سوی اشیای خطر ساز مثل شكستنی ها، اشیای داغ یا پریز برق و ... نرود و از زمانی كه قادر شد راست قامت و بر روی دو پا حركت كند، پدر و مادر حیطه استقلال او را افزایش داده، با خرید كفش به او اجازه می دهند به فضای باز وارد شود. ولی بازهم حق ندارد به لبه پرتگاه ها یا مسیر وسائط نقلیه خطرناك برود. با افزایش رشد، كودك می تواند تا مدرسه طی مسیر كند، ولی ملزم است جز به سوی مدرسه به جای دیگر نرود و رفت و بازگشت او مقید به ساعت معین باشد. به این نحو است كه بر استقلال او در حركت و جا به جایی افزوده می شود، ولی این استقلال مطلق نیست. كما این كه اگر چه در بزرگسالی رفت و آمد او كمتر مورد نظارت دیگران است، ولی حق شركت در هر مجلس و محفلی را ندارد و اگر آن جا مجلسی برای انجام سرقت، استعمال مواد مخدر یا برنامه ریزی برای خیانت و فساد تشكیل شود، او حق آمد و شد به آن جا را ندارد و اگر چنین كرد تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.

بنابر آن چه بیان شد به این نتیجه می رسیم كه:

الف) استقلال انسان امری تدریجی و متناسب با افزایش توانمندی های اوست و استقلال مطلق وجود ندارد.

ب ) هر موهبتی در مقابل وظیفه و مسئولیتی است. به عنوان نمونه همان گونه كه بیان شد وقتی كودك توانست راه برود باید كفش بپوشد واز كفش خود مواظبت كند و ضمن حركت ، كارهایی كه به عهده اوست متناسب با سن و استعداد و توانش انجام دهد، یعنی به مدرسه برود و درس بخواند، به دانشگاه برود و تحقیق كند، در مجالس و محافل مذهبی و اجتماعی شركت كند، و نهایتاً در پی معاش باشد و در تعامل های اجتماعی ، حقوق دیگران را رعایت نماید.

بدین ترتیب، هر اندازه استقلال افزایش یابد، انتظار رفتار معقول و معنی دار از فرد مستقل بیشتر خواهد شد و این انتظارت خود قیودی در برابر استقلال به شمار می آیند. به طور كلی آن چه بیان شد نماد كلی استقلال انسان در تمام دوران های زندگی است.

استقلال در دوران نوجوانی

استقلال در دوران نوجوانی، حالت خاص و تحولی استقلال در دوران حیات است. بدین معنی كه تا قبل از بلوغ ، فرد نسبت به اعمال خود اگر چه مسئول است، اما به لحاظ حقوقی و شرعی پاسخ گو نیست و پاسخ گویی به عهده ولی و قیم قهری و شرعی اوست و به محض وقوع بلوغ ، شخصاً باید در پیشگاه قانون جواب گو باشد و تبعات و پیامدهای اعمال خود را متحمل شود و به تناسب موارد، پاداش بیند و كیفر پذیرد و به انجام تكالیف متعهد و به رعایت حدود و مرزها ملزم باشد. در مقابل ضروری است اجتماع هم این تعهد و الزام را به عنوان حریم و مرز حقوقی، اعتقادی و ارزشی یك شخصیت حقوقی و اجتماعی حرمت گذاری كند.

بنابراین چنانچه به ندرت و رغم روال قابل تصور، پدر و مادر، نوجوان بالغ را به كار خلاف امر كردند، استقلال حقوقی و شرعی به او اجازه می دهد تا در برابر این دستور مقاومت كند، ولی این مقاومت باید به نحوی عملی شود كه با وظیفه مهم دیگری كه رعایت حریم و حرمت والدین است، متضاد و متقابل نباشد و چنان مدبرانه و با ظرافت عمل شود كه كرامت آنها مخدوش نگردد و به برخورد متقابل نینجامد، زیرا هیچ انسانی تا پایان عمرگسسته و رها از والدین نیست.

استقلال شرعی بیان شده همراه با رشد و بیداری غرایز، نوجوان را به سمت احساس وظیفه، افزایش درك و شناخت ارزش ها، تفكر مستقل، برنامه ریزی، عاقبت اندیشی، انتخاب مسیر، تلاش معنادار، ارائه پاسخ های معقول و هدفمند، سیاست گذاری حیاتی، شناخت امیال، حب و بغض ها و اشتیاق و تنفرها، هدایت می كند و در نتیجه به زندگی مستقل و تشكیل خانواده و زایش واحد اجتماعی جدید منجر می شود. این در حالی است كه ارتباط حقوقی و عاطفی فرد با خانواده اولیه اش پابرجاست و تعهدات او كما كان محكم است و به لحاظ تربیتی و ارزشی ، استحكام خانواده دوم و آتی یا سوم بستگی تنگاتنگ با استحكام واحد اول دارد.

علاوه برآن چه بیان شد، كه بیشتر به استقلال حقوقی و شرعی نوجوان مربوط می شود، شایسته است موارد دیگری از استقلال مانند استقلال اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عاطفی و ... مورد بحث و نظر قرارگیرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.