یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

تازه هایی برای بیرون آوردن اشک


تازه هایی برای بیرون آوردن اشک

ساعت ۱۰ شب نه موقع خوابیدن است و نه می شود بی مورد بیدار ماند بنا بر این کانال های تلویزیون را بالا و پایین می کردیم تا شاید پخش فیلم یا سریالی در یکی از کانالهای تلویزیون آغاز شده باشد و راس یک ساعت مشخص به دنبال تعقیب آن برنامه تلویزیونی باشیم نوبت به شبکه ۳ سیما رسید

ساعت ۱۰ شب نه موقع خوابیدن است و نه می شود بی مورد بیدار ماند. بنا بر این کانال های تلویزیون را بالا و پایین می کردیم تا شاید پخش فیلم یا سریالی در یکی از کانالهای تلویزیون آغاز شده باشد و راس یک ساعت مشخص به دنبال تعقیب آن برنامه تلویزیونی باشیم. نوبت به شبکه ۳ سیما رسید.

جنازه ای کنار خیابان با پارچه ای سفید که شماره ۱۱۵ بر آن نقش بسته بود و مقداری اسکناس که معلوم بود رهگذران برای کفاره روی جنازه ریخته بودند. انگشتم از روی کنترل تلویزیون حرکت نکرد و هیچکدام از اعضای خانواده نیز نخواستند تا کانال را عوض کنم . فیلمبردار به دور جنازه می چرخید و از زوایای مختلف فیلمبرداری می کرد. سپس لنز دوربین به سوی موتوری چرخید که صدمه شدیدی دیده بود.

بعد از آن مردی که اعلام می کرد جنازه مربوط به جوانی است که تنها ۲۷ سال سن دارد و ۶ ماه قبل ازدواج کرده است و بعد از آن درختی که عامل مرگ موتورسوار بود. زن جوانی که معلوم بود همان عروس ۶ ماهه است، چادر مشکی اش را به سر کشیده و روی جنازه کف خیابان پهن شده بود و زار می زد. آنگاه نوبت به مردم رسید تا اظهار نظر کنند. یکی نداشتن کلاه ایمنی را مقصر می دانست و می گفت: این بنده خدا منحرف شد و سرش به آن درخت خورد . جای سرش روی آن درخت مانده اما اطمینان دارم که اگر کلاه بر سر داشت هرگز نمی مرد. شاید دست و پایش می شکست اما بعد از مدتی خوب می شد.

جوانی که برادر کوچکتر این جنازه بود، در حالی که زار می زد، دست هایش را به آسمان گرفته بود و می گفت هنوز ۶ ماه نیست که عروسی کرده. ای کاش من به جای او مرده بودم. مرد قد بلندی به طرف دوربین آمد و با عصبانیت فریاد زد این جنازه ۲ ساعت است کف خیابان رها شده و تمام فک و فامیل های این بیچاره آمده اند اما هنوز پزشک قانونی نیامده تا جنازه را ببرد.

مامور راهنمایی و رانندگی در حالی که کلاه غیراستاندارد موتور سوار جان باخته را در دست داشت و محکم بر روی آن می زد گفت: باعث مرگ این موتور سوار، این کلاههای غیرایمنی است.

اگر این بنده خدا یک کلاه ایمنی داشت هرگز نمی مرد. گزارش تمام شد و متوجه شدیم که این برنامه یک سریال کوتاه ۱۵ دقیقه ای به نام تازه های ترافیکی است. به درستی نمی دانم که این برنامه چند وقت است از تلویزیون پخش می شود، اما مشتری هر شب این برنامه شدیم و آن را نگاه می کنیم و هرشب نیز گزارش واقعی این برنامه مربوط به رانندگی منجر به جرح یا فوت است که ناشی از بی توجهی به قوانین راهنمایی و رانندگی است.

در این برنامه ضجه های پدر و مادر، ناله های برادر کوچکتر، در آغوش کشیدن جنازه یک شوهر همراه با ناله های همسر و ابراز همدردی های مردم به عینه مشاهده می شود. در نتیجه هر کس می توانست خودش را به جای یکی از حاضران سانحه بگذارد و برای آن که به درد او دچار نشود، در مقام نصیحت برآید. نمی دانم چرا؟ اما مطمئن هستم که هرچقدر گزارشها اندوهناک تر باشد، تاثیر گذاری بیشتری دارد. پس از تماشای این صحنه ها، دیگر جرات تند رفتن را نداریم و به محض آنکه سرعت قدری بالا برود، با اعتراض رو به رو می شویم. به نظر می رسد که باید دلمان بسوزد، احساس درد کنیم، اشکمان در بیاید و خلاصه اینکه با تمام وجود شرایط را لمس کنیم تا در رفتارهایمان کنترل داشته باشیم.

نمی دانم که این اشکال است که هر شب در تازه های ترافیکی یک صحنه تصادف و یک جنازه می بینیم یا این که حسن است. نمی دانم منظور از نام این برنامه آن است که هر شب تازه ترین حوادث را ببینیم یا باید تازه های مربوط به راهنمایی و رانندگی را ببینیم.

اکنون دیدن این برنامه یک عادت شده که البته دو حسن دارد. اول اینکه مدت زمان آن کوتاه است و می توان ۱۵ دقیقه از یک سریال را به دیدن آن اختصاص داد. دوم آنکه نصیحت مستقیم نمی کند، بلکه دل را به درد می آورد و شرایطی را ایجاد می کند که انسان بتواند خود را در آن شرایط بگذارد. زیرا باید باور داشته باشیم که امروزه نصیحت مستقیم گوش شنوا ندارد.

و اما این برنامه مشکلاتی هم دارد . اول اینکه فضای آن سیاه است و همواره تبعات تخلفات را با شدیدترین شرایط مطرح می کند که البته نمی توان منکر تاثیرگذاری آن بود. دوم آنکه در ساعات پایانی شب پخش می شود در حالی که می توانست قبل از یک سریال ثابت یا برنامه ای پر مخاطب پخش شود. سوم آنکه در مورد همه برنامه های تلویزیونی تبلیغ می شود اما در مورد این برنامه اطلاع رسانی نمی شود تا مخاطب بداند. در هر صورت تازه های ترافیکی مخاطب را به فضای سانحه می برد و نمی دانم که در این مورد خاص، این روش یک حسن است یا یک عیب ؟!

نویسنده : شاهین شایان