جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به مفهوم قدرت نرم


نگاهی به مفهوم قدرت نرم

در سالهای اخیر استفاده از واژه های قدرت نرم , جنگ نرم , دیپلماسی عمومی و افزایش یافته است که نقطه اشتراک اکثر این واژه ها را باید در قدرت رسانه ای و ارتباط با افکار عمومی جهان دانست

در سالهای اخیر استفاده از واژه های قدرت نرم ، جنگ نرم ، دیپلماسی عمومی و... افزایش یافته است که نقطه اشتراک اکثر این واژه ها را باید در قدرت رسانه ای و ارتباط با افکار عمومی جهان دانست. به طور کلی و آن گونه که در برخی از تعاریف آمده است قدرت نرم توانایی تأثیرگذاری بر دیگران برای کسب نتایج مطلوب از طریق جذابیت به جای اجبار یا تطمیع است.

ایده جذب به عنوان نوعی از قدرت به فیلسوفان چین باستان ازجمله لائوتسه در قرن هفتم قبل ازمیلاد برمی گردد.قدرت نرم با دو بعد از نظریه ابعاد سه گانه قدرت (برجسته سازی و قدرت بنیادین) که استیون لوکس در کتاب «قدرت: بینش افراطی» ارائه کرده است قابل مقایسه است.این مفهوم را اولین بار جوزف نای از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۹۰ درکتابی، تحت عنوان «تغییر ماهیت قدرت آمریکایی» مطرح کرد. وی در سال ۲۰۰۴ مفهوم قدرت نرم را درکتاب «قدرت نرم: راه موفقیت در سیاستهای جهانی» بسط داد.در مقابل قدرت نرم واژه تهدید نرم معرفی می گردد که مفهوم آن را تحولاتی می‌دانند که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوی رفتاری مورد قبول یک نظام سیاسی می شود درحال حاضر این واژه درسطح بین المللی به طور گسترده مورد استفاده تحلیلگران قرار گرفته است. به عنوان مثال هو جین‌تائو، رئیس جمهور چین در هفدهمین مجمع حزب کمونیست در سال ۲۰۰۷گفت: چین نیازمند افزایش قدرت نرم خود است، و رابرت گیتس وزیر دفاع ایالات متحده درمورد نیاز به توسعه قدرت نرم آمریکا صحبت کرد. در سال ۲۰۱۰، معاون سابق رئیس جمهور تایوان، به کره جنوبی سفرکرد و استفاده تایوان از قدرت نرم به عنوان الگویی برای حل درگیریهای بین المللی را حمایت نمود.در ادبیات سیاسی ایران هم این مفهوم بسیار رایج است. واژه «جنگ نرم» نیز اشاره به همین مفهوم دارد.جنگ نرم نوعی چالش ودرگیری بین کشورها است که در حوزه سخت‌افزاری و تسلیحات نظامی قرار نمی گیرد در حوزه محتوا ها و برنامه‌‌ها و نرم افزارهای قرار می گیرد که عمدتاً از جنس رسانه ها است بنا بر این هر گونه تقابل میان کشورها یا گروه هایی که با هم رقابت یا دشمنی دارند و در آن از ابزارهای رسانه ای، ابزارهای سایبری و نرم افزاری یا مغز افزاری استفاده می شود در دنیا به عنوان جنگ نرم یا soft war تلقی می شود در فضای جنگ نرم شما صحبت از موشک واسلحه وتانک، کشتی و هواپیما نمی کنید بلکه صحبت از ماهواره، اینترنت، روزنامه، خبر گزاری، کتاب، فیلم و سینما می کنید طبیعتاً سربازانی هم که در این جنگ نرم دخیل هستندو به سمت هم شلیک می کنند دیگر ژنرال ها، افسرها و نظامی‌ها نیستند بلکه روزنامه نگارها، سینما گر ها، هنرمندان و فعلان امور رسانه‌ها هستند .

قدرت نرم بیشتر ناظر بر ابعاد فرهنگی، روانی و اطلاعاتی است. تعبیری که رهبر انقلاب از این نوع قدرت داشته‌اند اصطلاح «استعمار نو» بوده است. در این نوع قدرت، به جای تصرف و تسلط سرزمین‌ها و یا دولت‌‌ها، تصرف «ذهن» ‌ها و «قلب‌»ها مد نظر قرار می گیرد. و از این طریق، یعنی با تسلط بر ذهن و قلب افراد یک جامعه می‌توان آنان را به «اقناع» رساند. به سادگی روشن است که ابزارهای رسیدن به چنین هدفی در اولویت اول، رسانه های فرهنگی و اطلاعاتی است.نکته مهم این است که در مقابل قدرت سخت و نیمه سخت می‌توان صلابت به خرج داد و مقابله به مثل کرد. اما در فرایند قدرت نرم از آنجا که فعالیت ها و عملکردهای آن به صورت غیر مستقیم و ناملموس است، انسان بدون آن که بداند تحت تاثیر قرار گرفته و به اصطلاح دچار «استحاله» شده و به عنصری در اختیار بیگانه تبدیل می‌شود.

مبرهن است که جامعه آماری برای به کارگیری چنین قدرتی با توجه به ویژگی های خاصی که اعضای جوان یک کشور دارند، در درجه اول معطوف به این قشر می باشد. و به همین علت رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان کشور، جوانان و دانشجویان را «افسران جنگ نرم» نامیدند.به طور کلی نبرد نرم Soft War در برابر نبرد سخت Hard Warتوسل به مجموعه منابع نرمی است که بدون هرگونه درگیری نظامی مقدمات تغلب بر جامعه و گروه هدف را فراهم می کند و از نوعی قدرت اقناعی بالا برخوردار است. در نبرد نرم نیازی به کارخانه های اسلحه سازی، زرادخانه های اتمی و زاغه‌های مهمات نیست، بلکه در متمدن ترین نهادهای بشری اعم از دانشگاهها، مراکز علمی و فرهنگی، انجمن های خیریه و... تفنگ های نرم سمبه می‌خورند و فشنگ ها در خشاب عملیات های روانی پیشرفته جا می گیرند.جنگ روانی، جذب نخبگان، دامن زدن به نارضایتی ها، جنگ رایانه ای، اینترنتی، براندازی نرم، راه اندازی شبکه های رادیویی و تلویزیونی، اعتماد‌زدایی و شبکه سازی تنها بخشی از صورتهای جنگ نرم هستند.

در نبرد نرم هدف اولیه اشغال یک سرزمین جغرافیایی نیست بلکه این افکار عمومی است که به اشغال در می آید. جنگ نرم یک درگیری سیاسی برای تبدیل شدن به قدرت و درک مدیریت سیاسی محسوب می شود که در آن جنگ های سیاسی به صورت عملیات روانی و با کمک سلاح اطلاعات به وقوع می پیوندد. در جنگ نرم، دشمن اصلی هزینه سنگینی نمی پردازد، بلکه عمده هزینه را بر دوش نیروهای داخلی سرشکن

می‌کند.جنگ نرم، محصول خود را در انتخابات درو می کند چرا که جابه جایی افکار در انتخابات صورت می گیرد. در صورت موفقیت و کسب رای، حاکمیت دوگانه، تغییر افکار و فروپاشی را دنبال خواهند کرد و در صورت عدم کسب رای، با شبکه های اجتماعی سازماندهی شده فاز نافرمانی مدنی و انحراف ذهنی حکومت را دنبال خواهند کرد.البته بخشی مهمی از قدرت نرم را باید در حوزه دیپلماسی عمومی نیز جستجو کرد.

صاحب نظران معتقدند دیپلماسی عمومی Public Diplomacy یکی از رویکرد های اساسی در پیشبرد اهداف سیاسی در عصر حاضر محسوب می گردد .

این امر به دلیل افزایش کمی و کیفی مجراهای ارتباطی راه برای ایجاد تغییرات سیاسی در کشورهای هدف با استفاده از انتقال پیام‌های فرهنگی به امری رایج تبدیل شده است و اینکه طی چند دهه اخیر نظام های لیبرال – سرمایه داری با در دست گرفتن امپراتوری رسانه ای تلاش گسترده ای برای دموکراتیزه کردن جهان و یکسان سازی فرهنگی انجام داده اند. دیپلماسی مردمی یا دیپلماسی عمومی به همه فعالیت‌های استراتژیک تبلیغاتی، اطلاع رسانی، رسانه ای، فرهنگی، جمعی و گروهی و بالاخره چهره به چهره اطلاق می شود که هدف آن تبیین و توجیه سیاست خارجی نظام در داخل و خارج کشور است. دیپلماسی عمومی چهره ای آشکار و رو دارد، درست در برابر دیپلماسی پنهان! این واژه برای اولین بار توسط «ویلسون دیزارد» کارمند وزارت خارجه آمریکا وارد فرهنگ لغات سیاسی شد.هربرت شیلر در اواخر دهه۶۰ در کتابی به نام «رسانه های جمعی و امپریالیسم آمریکا» به این واژه تفوه کرده است.می گویند مرکز این نوع دیپلماسی واشنگتن است چرا که همه صنعت بزرگ اطلاعات و ارتباطات در آنجا اندازه ای خارق العاده دارد.آمریکایی ها بعد از حادثه۱۱ سپتامبر به این نوع دیپلماسی برای توجیه افکار عمومی در لشکر کشی های خود به خاورمیانه سخت نیاز پیدا کردند.اکنون در کنگره آمریکا یک کمیسیون تحت عنوان «کمیسیون دیپلماسی عمومی و ارتباطات استراتژیک» وجود دارد که کار اصلی آن توجیه سیاست های تجاوز کارانه آمریکا در داخل کشور برای اقناع افکار عمومی و نیز بهبود بخشیدن به اوضاع سیاست خارجی آمریکا در خارج از مرزهای این کشور می باشد. سفرهای پی در پی مقامات دیپلماتیک آمریکا به منطقه و سفرهای طرف های مقابل به واشنگتن و طراحی دقیق پیام های سیاسی این دیدارها، موضوع اصلی کار دیپلماسی عمومی در وزارت خارجه، کنگره و حتی سیا و پنتاگون است.

سهیل بنی فاطمه