یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ترفند و تکنولوژی


ترفند و تکنولوژی

درباره رابرت لپاژ

رابرت لپاژ (-۱۹۵۷) کارگردان و طراح کانادایی، کارگردانی تئاتر را فعالیتی چندرشته‌ای می‌داند که ابزار کار آن نه‌فقط کلمه که فضا، شیء، نور، صدا، حرکت، رسانه و زمان است. بر این اساس تئاتر او قصد دارد در فرآیندهای ساخت و گسترش مفهوم دموکرات باشد اگرچه این امر در عمل به لحاظ سِنوگرافیک بلندپروازانه به نظر می‌رسد.

لپاژ در سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۸ در کنسرواتوار هنر دراماتیک کبک و چندی نیز در فرانسه نزد آلن نپ کارگردان سوئیسی که بر نقش کارگردان به عنوان فردی چندبعدی یعنی سازنده، کارگردان، نویسنده و اجراکننده تاکید داشت، آموزش دید. در بازگشت به کبک با انبوهی از کمپانی‌ها در مقام کارگردان و اجراگر همکاری کرد. برای مثال با کار در انجمن ملی بداهه‌پردازی مهارت‌های بداهه‌پردازانه‌اش را تقویت کرد و در تئاتر رپر شیوه خلق مشارکتی را آموخت که از سوی گروه کرئوگرافر – آرشیتکت آنا و لورنس هالپرین در اواخر دهه ۶۰ میلادی و در سانفرانسیسکو طرح‌ریزی شده بود. این متد قصد داشت بازخوردها و واکنش‌های میان سازندگان و مخاطبان را حین اجرا آسان‌تر کند. طراحی این شیوه بیانگر آن بود که فرآیند خلاقه امری سیال و اجرا همواره مستعد تجدیدنظر است.

پرفورمنس‌های لپاژ حاصل کار و تحت تاثیر سازندگان بسیاری هستند: آثاری اغلب چندزبانه و معمولاً اپیزودیک که غالباً از طریق انباشتن تداعی‌ها تولید معنا می‌کنند، نه با گفتن داستانی سرراست و خطی. صرف وقت لپاژ برای بازسازی پرفورمنس‌هایش به صورت دوره‌ای نشانگر آن است که آثار او پس از گذشت سال‌ها از اجرای عمومی‌شان تازه رفته‌رفته توسعه می‌یابند و اغلب شکل‌ها، مضامین و معناهایی به‌کلی متفاوت می‌یابند. برای مثال مدت اجرای «هفت جریان رودخانه اوتا» در سال ۱۹۹۴ دو ساعت بود، در حالی ‌که اجرای همین اثر در سال ۱۹۹۶ شش ساعت به طول انجامید و در سال ۱۹۹۸ به سومین فیلم لپاژ بدل شد. لپاژ با گسترش دادن کران‌های اجرا اثری پویا و انعطاف‌پذیر در برابر شرایط متغیر تولید می‌آفریند و به همکارانش این اختیار را می‌دهد که در طول طراحی نمایش و در مدت اجرای آن خلاقانه تجربه کنند و به کار بپردازند.

آثار لپاژ در گروه تئاتر بصری جای می‌گیرند که اصل نخست آن بازی با تصاویر است و اغلب درونمایه‌ها را افزون بر متن در حوزه بصری جست‌وجو می‌کند. شیوه کار او به خاطر نیروی به ظاهر جادویی‌اش در اجرای ترفندهای بصری که اشیا را از طریق تغییر نامحسوس و ماهرانه‌ پرسپکتیو، نورپردازی یا حرکت اجراگر دگرگون می‌کند، به شهرت رسید. او در اجرایی در سال ۱۹۸۸ با به کارگیری همان حقه‌ها پیانویی بزرگ را به یک کرجی ونیزی و سپس به دریچه‌ پشت‌بام مبدل کرد. در اجرای «هندسه اعجازها» (۱۹۹۷) میز ناهارخوری به یک اتومبیل اوراق‌شده بدل شد. در «سمت دور ماه» (۲۰۰۰) یک در به ترتیب به ماشین لباسشویی، آکواریوم و سپس پنجره‌ هواپیمایی موشکی تغییر شکل یافت.

کار لپاژ به لحاظ درونمایه پیوسته تاثیرات مبادله‌های میان‌فرهنگی، بی‌ثباتی هویت ملی، قومی و جنسیتی، اهمیت فرهنگی رخدادهای تاریخی (بمباران هیروشیما در «اوتا») و کارکرد هنر در زندگی هنرمندان را آشکار می‌کند؛ ژان کوکتو و مایلز دیویس در «سوزن‌ها و تریاک» (۱۹۹۱) و فرانک لوید رایت در «هندسه اعجازها».

الزام لپاژ به فرآیند ارگانیک ساخت تئاتر می‌تواند ناظر بر این امر باشد که نوآوری‌های تکنیکی و چندرسانه‌ای اجراهای او محدود است. اما برعکس، اجراهای او به لحاظ فنی جاه‌طلبانه و هنجارگریزند و تکنولوژی افزون بر دارا بودن اهمیتی ساختاری و تکنیکی، ارزشی درونمایه‌ای در آثار او دارد. لپاژ در سال ۱۹۹۴ کمپانی‌ای را ویژه استفاده از تکنولوژی برای خلق ترفندها و نوآوری‌های تئاتری بنیاد نهاد. در سال ۱۹۹۷ در شهر کبک یک پایگاه آتش‌نشانی را تغییر کاربری داد و دو استودیوی بسیار مجهز برای ساخت تئاتر و تعداد زیادی کارگاه و دفتر کار در آن ساخت. او هم‌اکنون تمامی پرفورمنس‌هایش را در این آزمایشگاه می‌سازد و تجهیزات آن را به دیگر هنرمندان اجاره می‌دهد.

برخی منتقدان بر این باورند که سبک کارگردانی سیار، ارگانیک و پسامدرن لپاژ عدم وضوح فرهنگی و میان‌مایگی موضوعی را در آثار او پدید آورده است. اما لپاژ با وجود انتقادها و خوارشماری‌ها همچنان به سبک مشارکتی خود متعهد مانده است؛ سبکی که خالق تئاتری است که برای سازندگانش در ابزار و تجهیزات غنی است و در نظر مخاطبانش از لذت‌های بصری سرشار است.

آزاده شاهمیری



همچنین مشاهده کنید