شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
از دنیای کودکی ام فاصله گرفته ام

«ویلیام بلیک میگه: نجات هر موجود زندهای نجات همه موجودات زنده است.»...
صدا در تاریکی میپیچد و «مینا» از «وازپر» برای بچهها حرف میزند و اینکه به نظرش «پرواز» کلمه درستی نیست چون «واز» کردن «پرها» مهمتر از «پر» داشتن است. «مینا» دلش میخواهد پرواز کند، دلش میخواهد «پر» داشته باشد، مثل خیلی از بچههایی که روی صندلیهای سالن نمایش «اسکلیگ و بچههای پرواز» نشستهاند و خیره شدهاند به «مینا» و «پرهایی» که از در آسمان روی سرش میریزند.
ویلیام بلیک میگه: «همیشه نقطه امیدی وجود دارد.» بچهها در تاریکی محو یک نقطه نورانی شدهاند؛ نقطهای که در آن یک پرنده سیاه و بزرگ بالهای سفید درمیآورد. ویلیام بلیک میگه: «راجع به هر چیزی میتونیم یه جور دیگه هم فکر کنیم.» بچهها به تکه ابر وسط سالن نگاه میکنند که کمکم روشن و روشنتر میشود؛ تکه ابری که مزه پشمک میدهد! این مزه را فقط بچهها میچشند که اهل خیالاند و قصه و رویا، بچههایی که دنیای خیال و قصه برایشان واقعیتر و مهمتر از دنیای واقعی آدم بزرگهاست و برای همین است که امروز روانشناسان بر آموزش بچهها از این راه تاکید دارند؛ یعنی «نمایش» و متاسفانه بچههای امروز ما سهم کم و بیمقدار و سطحی از این دنیا دارند. محصولاتی که در داخل برای کودکان تولید میشود، بسیار کمتر از سالهای پیش است و از نظر کیفیتی اصلا قابل مقایسه با محصولاتی که در گذشته برای کودکان تولید میشد، نیست. در این میان نمایش خوب «اسکلیگ و بچههای پرواز» به کارگردانی «محمد عاقبتی» و با بازی «لیلی رشیدی»، «هوتن شکیبا» و «خسرو پسیانی» برای گروه سنی کودک و نوجوان روی صحنه رفت؛ نمایشی که با همه محدودیتهایش، اجراهایی را به بچههای محک، کودکان سرطانی موسسه بهنام دهشپور، بنیاد کودک، بچههای افغانی و چند خیریه اختصاص داد. به بهانه اجرای این نمایش، با لیلی رشیدی درباره کار برای کودکان و دنیای کودکی! گفتوگو کردیم. لیلی در این نمایش بازیگری نقش «مینا»، را داشت، دختری که رویای پرواز داشت و مدام از حرفهای ویلیام بلیک، شاعر و نقاش مشهور بریتانیایی نقل قول میکرد و...
▪ خب... ویلیام بلیک چه چیزهای خوب دیگری میگوید؟
میگه همیشه به دوستتان وفادار باشید! میگه هر آدمی حتی اگر شبیه یک جغد باشد، در دلش یک فرشته خوابیده... میگه...
▪ حافظه خوبی دارید؟
آ.... قبلا بهتر بود اما حالا یک کم حفظ کردن برایم مشکلتر شده.
▪ چرا؟
خب وقتی آدم از درس و مدرسه فاصله میگیرد، یک کم حفظ کردن برایش مشکلتر میشود.
▪ اما شما در کارتان باید خیلی چیزها را حفظ کنید!
آره خب... اما به نسبت آن زمان حفظ کردن برایم سختتر است. فکر کنم با این همه مشغله، این اتفاق برای همه افتاده ومیافتد؛ مدام باید درباره همهچیز فکر کنی؛ حواست به همهچیز باشد و....
▪ با اینکه کارهایی که برای کودکان انجام دادهاید خیلی زیاد نبودهاند اما هنوز خیلیها شما را به عنوان کسی میشناسند که کار کودک انجام میدهد، چرا؟
این تصور وجود دارد در حالی که تعداد کارهایی که در گروه سنی بزرگسال انجام دادهام، اصلا با کارهای کودکم قابلمقایسه نیست ولی چون اولین کار من کار کودک بود (قصههای تا به تا) که خیلی گل کرد، این تصور در ذهن خیلیها ماند که من بیشتر کار کودک انجام دادهام تا بزرگسال.
▪ چند سال از پخش قصههای تابهتا میگذرد؟
چند سال؟ (میخندد و فکر میکند) فکر کنم ۱۸ سالی بشود.
▪ ۱۸ سال؟ یعنی هنوز مادر نشده بودید و سینا هم به دنیا نیامده بود؟
نه، اصلا هنوز شوهر نکرده بودم.... خیلی قبلتر از این اتفاقها بود. «قصههای تا به تا» هنوز برای خود من هم جالب و شیرین است و هنوز مردم در کوچه و خیابان من را با همان اسم نقش صدا میکنند: «مامان زیزیگولو!» حتی همین الان همچون سیدیهای این مجموعه وجود دارد؛ بچههای کوچکی را میبینم که زیزیگولو را دیدهاند و کار را دوست دارند.
▪ فکر میکنید چرا این اتفاق افتاده و بچههای سختگیر این دوران هم آن مجموعه را دوست دارند؟
کار خوب ماندگار میشود؛ وقتی در تولید یک کار استانداردها رعایت بشود و به شعور مخاطب احترام گذاشته شود، نه تنها در زمان خودش که سالها بعد هم دیده خواهدشد. در آن مجموعه همهچیز سر جای خودش بود؛ از هیچچیزی سرسری گذشته نشده بود.
▪ احتمالا بعد از قصههای تابهتا پیشنهادهای زیادی برای کار کودک داشتید؟
بله، نمیگویم خیلی زیاد بودند ولی پیشنهادهایی داشتم از بازی گرفته تا اجرا اما قبول نکردم.
▪ چرا؟ نمیخواستید برای بچهها کار کنید؟
نه، اتفاقا کار برای کودکان برای من هم خیلی شیرین است و هم خیلی اهمیت دارد؛ اما اصلا دلم نمیخواهد کاری را قبول کنم که برای کودکان است و در آن سهلانگاری و کمکاری وجود دارد. شاید در یک کار متوسط برای بزرگسالان برای پول بازی کنم، اما بههیچوجه حاضر نیستم نه در تئاتر، نه در سینما و نه تلویزیون زیر بار نقشی در کار کودک بروم که هیچچیزی برای بچهها ندارد! کاری که برای بچههاست، باید یک چیزی به بچهها اضافه بکند؛ بچهها باید یک چیزی از آن یاد بگیرند.
▪ کارهایی که پیشنهاد میشدند، این ویژگیها را نداشتند؟
نه... به نظر من نداشتند. من برای خودم این قانون را دارم که کار کودک باید حداکثر استانداردها را داشته باشد و من هرگز، هرگز و هرگز کاری را بازی نمیکنم که به شعور بچه توهین کند و سرسری باشد.
▪ اصلا فکر میکنید مسوولان چقدر در تلویزیون، تئاتر و سینما دغدغه اجرای کار خوب برای بچهها را دارند؟
نمیخواهم به کسی توهین کنم، اما متاسفانه مسوولان ما این دغدغه را ندارند. اگر داشتند، حداقل برای همین کار کودکی که در تئاتر انجام دادیم، یک تیزر تبلیغاتی میرفتند؛ اگر دغدغه داشتند، این همه کار سرسری در تلویزیون برای بچهها انجام نمیدادند با این بهانه که کار کودک است و مهم نیست!
▪ این دیدگاه که کار کودک است و مهم نیست، واقعا تا چه حد وجود دارد؟
میتوانم بگویم روی بیشتر کارهایی که در تلویزیون انجام میشود، نه مطالعهای انجام شده، نه متن درستی دارند و نه جسارت در بیان تا به بچهها الگو بدهند تا درکشان از زندگی فراتر برود. بیشتر برنامههای کودک منفعل و بیجسارت و خلاقیت هستند. نمونه واضحش طراحی صحنههای این برنامههاست. سالهای سال است دارند از یونولیت استفاده میکنند. چرا؟ چون ساده و کمهزینهتر است و تازه در همین هم خلاقیت به خرج نمیدهند.
▪ گفتید کار کردن برای بچهها برای شما جالب بود؟
خیلی و هنوز هم هست.
▪ چرا؟
چون بچهها از ما دور هستند... یعنی بچهها در یک دنیای دیگری هستند. در همین تئاتر «اسکلیگ و بچههای پرواز» ما اصلا نمیدانستیم بچهها چه عکسالعملی به کار نشان میدهند. نمیدانستیم بازخوردها چه هستند، چون هنوز هیچ بچهای این کار را ندیده بود. برای همین هر شب و هر شب با هیجان روی صحنه میرفتیم با این سوال که آیا کار را دوست خواهند داشت یا نه؟
▪ و با چه جوابی روبرو میشدید؟
جواب من هر شب غافلگیری بود! هر شب بیشتر از شب قبل از رفتار بچهها غافلگیر میشدم و هیجانزده؛ وقتی چشمهای متعجبشان را در مقابل خودم میدیدم یا خوشحالی و کنجکاویشان را! این را هم بگویم که کار برای بچهها یک جورهایی ترسناک هم است!
▪ چرا ترسناک؟
چون مثلا نمیدانی این بچهای که آمده پشتصحنه کار، در جواب سوال تو که «کار را دوستداشتی؟» چه جوابی میدهد! بچهها با کسی رودربایستی ندارند! (میخندد)
▪ و در کل واکنش بچهها چطور بود؟
خدا را شکر! با اینکه متن نمایش خارجی بود و تا حدی سنگین، اما با بچهها ارتباط برقرارکرد. این را هم بگویم ما ۳ مشاور کوچک هم داشتیم؛ یکی پسر من سینا بانکی، یکی برتیباعاقبتی (دختر محمد عاقبتی) و آخر ارسام کوشکی (دختر مهدی کوشکی- نویسنده) که کار را دیده و نظر داده بودند و.... به هرحال برای این نمایش همه از خود کارگردان گرفته تا بچهها با عشق کار کردند ولی ای کاش این عشق را کمی مسوولان داشتند.
▪ ندارند؟
نمیدانم، اما انگار نه؛ انگار برایشان بچهها مهم نیستند و نمیخواهند بچهها چیزی یاد بگیرند... طفلک بچهها!
▪ دنیای کودکی و بچگی هنوز برای خودتان وجود دارد؟
واقعیت این است که...
▪ ظاهرتان که میگوید وجود دارد.
(میخندد) متاسفانه نه! واقعیت این است که من از دنیای کودکی فاصله گرفتهام. چرا، هنوز یک چیزهایی هیجانزدهام میکند، هنوز میتوانم زود ابراز احساسات کنم، اما خب وقتی بزرگ میشویم، بزرگ میشویم دیگر! دنیای کودکی رفتار خودش را دارد و دنیای بزرگی رفتار خودش را. دنیای کهنسالی هم همینجور و این به معنای بدش نیست! بد این است که ما همه کودکی وجودمان را از دست بدهیم و وجودمان را حسد و کینه و بغض بگیرد و آنقدر لایه لایه بشویم که نتوانیم احساسات واقعیمان را نشان بدهیم.
▪ در صحنه آخر (صحنه پرواز) از سقف آویزان میشدید!
آره، خیلی خوب بود و من خیلی دوست داشتم.
▪ از بلندی نمیترسیدید؟
نه.
▪ به آمادگی بدنی خاصی رسیده بودید؟
نه، کار خاصی نبود که آمادگی خاصی بخواهد.
▪ فکر نمیکردید ممکن است از آن بالا بیفتید پایین؟
نه، سالن امکانات لازم را داشت. بعد هم اینکه کسانی که کار تئاتر میکنند آنقدر با مسایل مختلف روبرو هستند که دیگر به سلامت و ایمنی کار فکر نمیکنند.
▪ اگر بخواهید به سلامت تئاتر؛ منظورم میزان اهمیتی است که به سلامت اهالی تئاتر داده میشود، نمره بدهید، چه نمرهای میدهید؟
هیچ! بچههای تئاتر از هیچ نظر تامین سلامت ندارند؛ آنقدر که اگر سالنی که در آن اجرا دارند آتش بگیرد، نمیدانند از چه دری باید فرار کنند(میخندد).
سارا جمالآبادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست