سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
مجله ویستا

اشغال, نتیجه دیکتاتوری


اشغال, نتیجه دیکتاتوری

به بهانه اشغال ایران در سوم شهریور سال ۱۳۲۰

شهریور سال ۱۳۲۰ برای ایران ماه خوبی نبود، در حالی که فقط سه روز از آن گذشته بود، تهران به اشغال قوای متفقین درآمد. از شمال و شرق نیروهای شوروی و از جنوب و غرب نیروهای انگلیسی وارد خاک ایران می‌شوند. تقریبا مقاومت خاصی در برابر اشغالگران انجام نمی‌گیرد، به‌جز مقاومت نیروی دریایی در جنوب که آن هم در برابر انگلیسی‌های متجاوز مدت‌ زمان طولانی دوام نیاورد

هیتلر در سال ۱۹۳۹ به تاریخدانی به نام کارل بورکهارت می‌گوید: «هرچه من در نظر دارم ضد روسیه است. اگر غرب آنقدر احمق است تا این موضوع را بفهمد، من مجبورم با روس‌ها سازش کنم تا غرب را از طریق نظامی شکست دهم و سپس تجدید قوا کرده و اتحاد شوروی را نابود کنم.» در اصل هیتلر به وعده خود عمل می‌کند و غرب را در سال ۱۹۴۰ از پای درمی‌آورد و یک سال بعد علیه شوروی که یکی از متحدان خود اوست وارد عمل می‌شود.

اما این جنگ دامن ایران را هم می‌گیرد و کشوری که عملا بی طرفی خود را اعلام کرده بود، وارد جنگی ناخواسته که نه؛ به اشغالی ناجوانمردانه در می‌آید.

به هر حال شهریور سال ۱۳۲۰ برای ایران ماه خوبی نبود، چرا که در این ماه در حالی که سه روز از آن گذشته بود، تهران به اشغال قوای متفقین درآمد. از شمال و شرق نیروهای شوروی و از جنوب و غرب نیروهای انگلیسی وارد خاک ایران می‌شوند. تقریبا مقاومت خاصی در برابر اشغالگران انجام نمی‌گیرد، به‌جز مقاومت تنگستانی‌ها در جنوب که آن هم در برابر انگلیسی‌های متجاوز مدت‌ زمان طولانی دوام نیاورد. یورش قوای متفقین با ابلاغیه اسمیرنوف، سفیر کبیر شوروی و سر ریدربولارد، وزیر مختار بریتانیا به نخست‌وزیر وقت مبنی بر حمله قوای دو کشور به ایران شروع شد اما چرا متفقین تصمیم حمله به ایران گرفتند و اینکه چه عواملی باعث این یورش ناجوانمردانه شد، خود جای بررسی دارد.

آنچه مشخص است در فاصله سال‌های ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۰ هجری شمسی هیتلر تقریبا در تمام جبهه‌ها به پیروزی‌های مختلفی دست پیدا می‌کند و شاید این پیروزی‌هاست که باعث می‌شود رضا‌خان به هیتلر و کشور آلمان به چشم یک فاتح بلامنازع نگاه کند. پس برای اینکه بتواند در آینده از این فاتح فرضی استفاده کامل کند شروع به استخدام متخصصان آلمانی برای ایجاد کارخانه‌ها و همچنین تاسیس پروژه‌های عمرانی از جمله راه‌آهن و... می‌کند. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که دولت ایران از همان لحظه‌ای که جنگ در اروپا درگرفت، آشکارا و رسما اعلام بی‌طرفی کرد ولی عملا بی‌طرف نماند و همان‌گونه که عنوان شد با باز شدن پای آلمانی‌ها به ایران، به نوعی بی‌طرفی ایران در بین گروه‌های درگیر جنگ زیر سوال رفت. البته رضاخان درون کابینه نیز بنا بر مقتضیات جهانی (پیروزی آلمانی‌ها) دست به تغییرات گسترده زد و شاید ورود متین‌دفتری به کابینه یکی از علائم وفاداری رضا‌خان به آلمان هیتلری بود، چرا که وی شهرت هواداری از آلمان را داشت، به‌طوری که در این هواداری تعصب خاصی نیز داشت. روزنامه‌های اروپای غربی این انتصاب را گامی برای نزدیکی هرچه بیشتر رضا‌خان به دولت وقت آلمان و جلب دوستی آن دولت قلمداد کردند و مطبوعات فرانسوی زبان نوشتند که رضا‌خان در باطن می‌کوشد ایران از زیر بار نفوذ انگلستان کاملا جدا شود.

البته دولت ایران در سال‌ ۱۳۲۰ تقریبا قدرت اولیه خود را از دست داده بود. به‌طوری که به عقیده بعضی از مورخان به دولت‌هایی که عامل سر کار آوردن رضا‌خان بودند ثابت شده بود که دیگر رضا‌خان آن قدرت اولیه را برای اداره کشور ندارد و شاید به همین دلیل است که شهریور سال ۱۳۲۰، به‌عنوان تاریخ انقضای رضا‌خان برای حکمرانی ایران نیز مطرح است. به‌ هرحال دولت ایران سه روز پس از انتصاب متین‌دفتری به نخست‌وزیری طی نامه‌ای محرمانه به هیتلر اطلاع می‌دهد که شوروی قصد حمله به ایران را دارد. آنچه که در نوشته‌های تاریخ‌نویسان مشاهده می‌شود این است که گفتار متین‌دفتری در مورد پیروزی‌های آلمان گاهی آنقدر اغراق‌آمیز بود که حتی شکست‌های آلمان نازی را نیز به صورت پیروزی به رضا‌خان منتقل می‌کرد و همین تلقین‌های او باعث شده بود که رضاخان نتواند تصمیم‌های درستی در مورد متفقین و قوای آنها بگیرد و عدم تصمیم‌گیری‌های این شاه مستبد باعث شد که قوای متفقین به سمت ایران روانه شوند.

اما در این بین نباید از این نکته نیز غافل شد که به‌هرحال متفقین وارد ایران می‌شدند. چرا که ایران یکی از کشورهایی بود که متفقین می‌توانستند به‌راحتی از طریق آن به شوروی در محاصره کمک کنند.

چرا که معابر دریایی وصولی به خلیج‌فارس یعنی کانال سوئز، باب‌المندب و اقیانوس هند در دوران جنگ جهانی تقریبا در کنترل بریتانیا بودند و از طریق این راه‌ها و راه‌آهن ایران و همچنین جاده‌های ایران که در اصل توسط مهندسان آلمانی ایجاد شده بودند متفقین می‌توانستند به نیروهای شوروی در محاصره کمک کنند.

قوای متفقین ایران را به‌عنوان یک پل پیروزی می‌دانستند و بسیار ساده‌انگاری است که تصور کنیم در صورت عدم بی‌طرفی ایران هم، آنها به‌راحتی از این پل پیروزی چشمپوشی می‌کردند اما عمر نخست‌وزیری متین‌دفتری طولانی نبود.

بعد از هفت ماه وی از نخست‌وزیری عزل می‌شود و حتی بنا به شواهد تاریخی مدتی را نیز در زندان دولت رضاخان به‌عنوان زندانی در بند می‌ماند.

در تاریخ ۲۸ تیرماه سال ۱۳۲۰ یادداشتی از طرف بولارد نماینده انگلیس و همچنین اسمیرنوف، سفیر روس به وزارت خارجه ارسال می‌شود که در آن از وجود ۸۰۰ نفر آلمانی در تهران اظهار نگرانی می‌شود. البته این نگرانی در سمت و سوی احساس خطر کودتا علیه دولت مرکزی از جانب آلمانی‌ها به ایران منتقل می‌شود. پیشنهاد می‌دهند که به صلاح ایران است که سریعا آن‌ها را از ایران اخراج کند.

این نامه شاید مقدمه‌ای برای اشغال ایران باشد، چرا که چرچیل در خاطرات خود این‌گونه می‌گوید: «در ۱۱ ژانویه ۱۹۴۱ (۲۰ تیرماه ۱۳۲۰) شورای وزیران بریتانیا با حضور روسای ستاد موضوع اقدام نظامی علیه ایران را مورد بررسی قرار دادند.» با بررسی‌های خاطرات چرچیل به نکات قابل توجهی خواهیم رسید و آن، این است که برای اشغال نظامی ایران، آمریکا نیز در جریان کامل قرار گرفته بود و در عین‌حال به قول چرچیل «کمک رساندن به نیروی نظامی اتحاد شوروی مهم‌ترین وظیفه بود و ایران به‌عنوان نزدیک‌ترین راه انتخاب شده بود.» به هر حال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ مورد تهاجم همه‌جانبه قوای متفقین قرار گرفت اما سوالی که در این بین شاید در اذهان بسیاری از افراد باشد، این است چرا مردمی که مورد هجوم روس و انگلیس قرار گرفته بودند، مقاومت آنچنانی از خود نشان ندادند. در پاسخ این سوال باید به این نکته اشاره کرد که غیر از تسلیحات نظامی مهاجمین باید به وضعیت داخلی نیز اشاره کرد. رضا‌خان با استفاده از زور و قدرت خود و با خصلت قلدرمآبی که از خود نشان داد به سرکوب لرها، کردها، قشقایی‌ها، بلوچ‌ها و بختیاری‌ها پرداخت.

گروه‌هایی که مورد هجوم نیروهای رضاخانی قرار گرفتند، گروه‌هایی بودند که در بسیاری از برهه‌های خطر برای حفاظت از تمامیت ارضی کشورمان وارد عمل شده بودند اما عمل شاه وقت ایران در سرکوب این اقوام غیور خود مزید علت شد بر اینکه این اقوام نتوانند در برابر هجوم بیگانگان قد علم کنند. شاید تنها مقاومت اصلی، توسط نیروی دریایی در جنوب علیه قوای انگلستان بود که فقط چند ساعت دوام آورد. به هر حال با بررسی روزهای اشغال ایران متوجه می‌شویم که هیچ‌گونه کمکی از جانب دولت‌های دیگر به ایران نشد. به طوری که حتی خود دولتمردان نیز فرار از منصب را به ماندن ترجیح می‌دهند. همان‌گونه که نخست وزیر وقت نیز با مشاهده بحرانی بودن اوضاع تصمیم به استعفا می‌گیرد.

دریافت خبرهای مربوط به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضائیه، گیلان، اردبیل و مشهد سبب شد که رضا‌خان طی تلگرافی به روزولت رئیس‌جمهور وقت آمریکا از او درخواست جلوگیری از پیشرفت قوای روسیه و انگلیس را بکند اما غافل از اینکه خود روزولت نیز یکی از پایه‌های این اقدام غیرانسانی بود. قوای متفقین در یورش خود اقدام به بمباران شهرهای بی‌دفاع و سربازخانه‌ها کردند. به طوری که بیشترین این حملات هوایی توسط قوای شوروی بود. قزوین، رشت و تبریز جزو شهرهایی بودند که بیشترین حملات هوایی را تحمل می‌کردند. در اثر این حملات ناجوانمردانه نیروی دریایی ایران در خلیج‌فارس و دریای خزر ظرف چند ساعت به کلی نابود شد.

بنا بر اسناد تاریخی شمار کشته‌شدگان نظامی ایران در اثر حمله قوای انگلیس بیش از ۵۰۰ نفر بود و از طرفی به علت حملات هوایی نیروهای متفقین نیز تعداد بی‌شماری از ساکنان شهرها جان خود را از دست دادند. اشغال ایران باعث شد که تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی ایران پایمال و در عین حال مشکلات فراوانی از قبیل قحطی و گرانی و کمبود مایحتاج عمومی گریبانگیر مردم عادی شود. به طوری که نان مردم نیز جیره‌بندی شده و از طریق کوپن در اختیار آنها قرار می‌گرفت. شاید بتوان گفت که بررسی حضور قوای بیگانه علاوه بر جوانب سیاسی و اقتصادی، از جنبه فرهنگی نیز قابل تامل است. تحریکات سیاسی موثر بر گروه‌ها و احزاب تازه سیاسی که آشکار و نهان تحت تاثیر فکر و مشی سیاسی بیگانگان قرار داشتند، به ویژه حزب توده و هواداران آن اوضاع به هم ریخته ایران را وخیم‌تر کرد. به طوری که این احزاب توانستند با استفاده از احساسات پاک و ساده جوانان کشورمان، اشغال ایران را توجیه کرده و حتی در جذب آنان به احزاب خود موفق شوند.

به‌هر حال آنچنان که باید و شاید در مورد وقایعی که در فاصله سوم شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۵ شهریور (روز ترک کشور توسط رضاخان) در کشورمان اتفاق افتاده بررسی‌های کاملی صورت نگرفته است. اینکه چگونه فردی به نام فروغی در پنجم شهریور ۱۳۲۰ بعد از حسنعلی منصور، مسند نخست‌وزیری را به دست می‌گیرد و چگونه این فرد حتی از اشغال کامل قزوین و فجایع قوای شوروی چشمپوشی می‌کند شاید مطالعه و بررسی بیشتری را می‌طلبد. فروغی فردی است که مردم به هراس افتاده از حمله شوروی و انگلیس را به آرامش و خویشتنداری فرامی‌خواند و وعده می‌دهد که این روزها نیز بگذرد و کشور به سیاق سابق خود طی مسیر کند.او آنقدر اشغال ایران را ساده جلوه می‌دهد که هیچ‌گاه مردم جمله معروف وی را فراموش نخواهند کرد که در مورد اشغال ایران گفته بود «می‌آیند و می‌روند، حوائجی دارند و به ما کاری ندارند.» اما تاریخ نشان داد که حوائج نیروهای اشغالگر آنقدر زیاد بود که چیزی جز نکبت و بدبختی برای مردم کشورمان به جای نگذاشت. هرچند خود فروغی به‌خوبی می‌دانست که قصد متفقین برای اشغال ایران چیست. شاید به این گفته نیز اعتقاد داشت که «جنگ کشتارگاه کسانی است که همدیگر را نمی‌شناسند و به نفع کسانی است که یکدیگر را می‌شناسند ولی همدیگر را نمی‌کشند.»

همایون نصرتی