شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اصوات گمشده تاریخ


اصوات گمشده تاریخ

نکته ای درباره «تالار آیینه» امیرحسن چهل تن

بی‌شک نویسنده، برای نوشتن، تمام حواس پنجگانه را به کار می‌گیرد اما گاه به اقتضای ساختار و محیط قصه یک یا دو حس بر حواس دیگر غالب می‌شود. در «تالار آیینه» امیرحسن چهل‌تن، این حس غالب، حس شنیداری است. گرچه چهل‌تن در این رمان، دیگر حواس، از جمله حس دیداری را نیز در ارایه تصویرهای تکه و پاره از صحنه‌های یک رخداد تاریخی با چیره‌دستی به کار بسته اما حس غالب در این رمان، حس شنیداری است. چهل‌تن، خود می‌گوید: «جایی خوانده‌ام یا شاید از کسی شنیده‌ام که نویسنده‌ها دو جور هستند یا چشمی هستند یا گوشی. اگر این حرف درست باشد، احتمالا من از نویسنده‌های گوشی هستم.» این گفته چهل‌تن، در «تالار آیینه» مصداقی تماما عینی یافته و استراق‌سمع را به یکی از اصلی‌ترین عناصر برسازنده بدل کرده است.

چنان که اساس رمان در عمده‌ترین صحنه‌ها بر استراق‌سمع بنا شده است و اساس استراق‌سمع، خود بر محدودیت و منع شدن از چیزی و آن را از راهی ممنوع و مخفی به چنگ آوردن. بی‌دلیل نیست که در«تالار آیینه» که شخصیت‌های اصلی آن زنانی گرفتار در حیطه باورهای کهن هستند، استراق‌سمع، سخت زنانه شده و این زنانگی تکنیک رمان را نیز تحت تاثیر قرار داده است و خواننده نیز انگار گوشی است که حوادث را از طریق اصوات و با گوش زنانه‌ای که در سراسر رمان پراکنده است، دنبال می‌کند: «صدایی بدآهنگ دشنامی داد و زنی جیغ کشید. صدای سقوط چیزی سنگین سکوتی کوتاه به دنبال داشت.

درون شبستان ناگهان زن‌ها به صدای بلند ضجه کشیدند.» و نویسنده غافل نیست از اینکه برای این غلبه عنصر شنیداری تمهیدی باورپذیر به کار بندد: «نور تند ظهر مانع از آن بود تا از درون شبستان جز جنبش آرام توده‌ای سیاه و بیجان چیز دیگری از بیرون دیده شود.» اما غلبه عنصر شنیداری به‌ویژه از آنجا پررنگ‌تر می‌شود که رمان از حوزه عمومی وارد حریم بسته خانه می‌شود. در آغاز و آنجا که زنان مشروطه‌خواه به خیابان ریخته‌اند، عنصر بصری غالب است هرچند جمله آغازین رمان نیز بر صدا و سکوت متکی است: «نه؛ سکوت بود و آنگاه دوباره قناری‌ها زیر و یکدست از کنج ایوان چهچه زدند.» در صفحات بعد که فضا بازتر می‌شود، تصویرهای شتابزده و گریزنده از خیابان به یاری صدا می‌آیند و شهر و عنصر مکان، به عنوان یک کاراکتر در حادثه تاریخی سهیم می‌شود: «خبر گوش به گوش مثل وزش هول‌آور یک توفان در شهر جاری می‌شد. لنگه در خانه‌ها باز بود، خانه‌ها آماده می‌شدند تا در سرنوشت شهر شریک شوند.»و یا: «سرای نقاره‌خانه در انتهای کوچه دهان گشود.» با فرار زن‌ها و بازگشت ماه رخسار به خانه گرچه تصویر به هر حال حضور خود را حفظ می‌کند اما این صداست که غالب می‌شود و دخترها نیز از طریق استراق‌سمع به گوشه‌هایی از آنچه در حال رخ دادن است، پی می‌برند. انگار پرده‌ای جلوی اتفاق‌ها کشیده شده و اصوات گوشه‌هایی را از آنچه پس پرده نهان است عیان می‌کنند.

چهل‌تن با این تمهید و با قرار دادن گوش زنانه در مرکز رخدادهای قصه و دادن اطلاعات به خواننده از طریق این گوش، تاریخ مردانه را زنانه کرده است. رمان، تاریخ خاص خود را در درون حفره‌های تاریخ مکتوب، خلق می‌کند. در تالار آیینه، این تاریخ از طریق جابه‌جایی زنان و مردان و تبعید مردان از جایگاه نمادین‌شان در تاریخ و به صحنه آمدن زنان خلق شده است. مردان، در اندرونی‌اند و تنها سایه‌هاشان به چشم می‌آید و صدایشان از اعماق جلسات شبانه به گوش می‌رسد و از گوش زنانی که از اندرونی به در آمده و پشت دیوارها گوش ایستاده‌اند به خواننده منتقل می‌شود. این‌گونه است که گوش زنان، راوی اصلی تالار آیینه است و صدای زنانه صدای غالب. وجه سیاسی تالار آیینه نه در محتوای سیاسی آن که مبارزات دوران مشروطه است که در فرم و شیوه روایت و نحوه ارایه اطلاعات به خواننده است. در تک‌صداهایی که در متن سکوت به گوش می‌رسند. بنابراین، سکوت در «تالار آیینه» نه وجهی بازنمایانه که وجهی خلاقانه‌تر یافته است. این سکوت، برای به گوش رساندن تک‌صداهای پراکنده و متمرکز کردن آنها است تا بهتر به گوش برسند. صدا در این رمان گاه از فرط فشردگی، خصلتی بصری و تصویری می‌یابد.

صوت به تصویر بدل می‌شود: «خمیده‌پشت و آرام در متن جیرجیر تخته‌های صندوق به سوی دهانه زیر زمین رفتند.» یا: «دخترها به پشه‌بند رفتند و میان خواب و بیداری صدای خفه پدر بر زمینه‌ای از جیرجیر شبانه سوسک‌ها به گوش‌شان رسید.» چهل‌تن در «تالار آیینه»، صداهای ریز و پراکنده و اصوات گمشده تاریخ را به تصویر بدل کرده و وجهی دیداری به این اصوات نامرئی و گمشده داده است. کار او در این رمان مرئی کردن این صداهاست؛ صداهایی که با تصویرهایی هنرمندانه پیوند خورده‌اند تا با شدت بیشتری به گوش برسند. همانطور که تصویرها نیز گاه با این صداهای زمینه بهتر به چشم می‌آید.

علی شروقی



همچنین مشاهده کنید