پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
روش صحیح تفسیر قرآن
![روش صحیح تفسیر قرآن](/web/imgs/16/152/qcj5t1.jpeg)
این مقال بر آن است که اولاً فهم قرآن برای همگان ممکن، و ثانیاً روشمند است. مؤلف، چهارده شرط را برای تفسیر صحیح قرآن ذکر میکند که عبارتند از:
۱) آگاهی از قواعد زبان عربی؛
۲) آگاهی از معانی مفردات قرآن؛
۳) تفسیر قرآن به قرآن؛
۴) مراجعه به شأن نزولها؛
۵) مراجعه به احادیث صحیح؛
۶) توجه به هماهنگی مجموع آیات قرآن؛
۷) توجه به سیاق آیات؛
۸) آگاهی از آرای مفسران اسلامی؛
۹) پرهیز از هر نوع پیشداوری؛
۱۰) آگاهی از بینشهای فلسفی و علمی؛
۱۱) آگاهی از تاریخ صدر اسلام؛
۱۲) آگاهی از قصهها و تاریخ زندگانی پیامبران؛
۱۳) آگاهی از تاریخ محیط نزول قرآن؛
۱۴) شناخت آیات مکی از مدنی.
مؤلف در پایان مطرح میکند که اینها، پایههای چهادهگانة روش تفسیر صحیح قرآن است که برخی از آنها اولویت خاصی دارند و هر چند میتوان برخی از آنها را در برخی دیگر ادغام کرد، برای روشنی هر چه بیشتر به صورت جداگانه بررسی شدهاند.
قرن بیستم میلادی یا چهاردهم اسلامی، با بیداری شرق و شرقیان و به ویژه مسلمانان آغاز شد. در این قرن، طلسم استعمار تا حدودی درهم شکست؛ کشورهای مستعمره به صورت کشورهای آزاد یا نیمهآزاد درآمدند؛ مسلمانان و رهبران فکری و علمی آنان در یک سلسله مسائل اساسی اندیشیدند؛ علل ضعف و عقبافتادگی را مورد مطالعه قرار دادند و در صدد چارهجویی برآمدند.
از مسائلی که بیشتر مورد توجه قرار گرفت، نشر معارف و حقایق و علوم قرآن بود؛ زیرا در قرون پیشین، فقط طبقه دانشمند از حقایق علمی این کتاب آسمانی بهره میبرد و طبقات دیگر مردم فقط به روخوانی بسنده، و بیشتر در روخوانی و تجوید قرآن میکوشیدند و کتابهای تفسیری که در آن قرون نوشته میشد، هدفش راهنمایی طبقه دانشمند بود و کمتر اتفاق میافتاد که مفسر برای راهنمایی طبقات دیگر از مردم به مفاهیم قرآن، تفسیری بنویسد یا جلسة تفسیر تشکیل دهد. گویا مطلوب برای دانشمندان، امعان و تفکر در آیات قرآن و مطلوب طبقات دیگر، روخوانی و تجوید و قرائت بود. این طرز تفکر، افزون بر این که ضررهای بیشماری داشت که بعد دانشمندان به زیانهای آن پی بردند، با صریح خود قرآن نیز مخالف بود؛ زیرا قرآن عموم مردم را به تفکر و غور در معانی آیات قرآن دعوت میکند و آن را مشعل فروزان، بهترین راهنما و هادی پرهیزکاران میخوانده و «تذکره» و وسیله یادآوری قلمداد میکند. افرادی را که از شنیدن قرآن و تدبر در معانی آن روی میگردانند، به سختترین وجه سرزنش میکند و میفرماید:
فَمَا لَهُم عَنِ التَّذکِرَةِ مُعرِضِینَ، کَأَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ، فَرَّت مِن قَسوَرَةٍ (مدثر (۷۴): ۴۹ - ۵۱).
چه شده است که آنان از قرآن روی گردانند؟ گویی خران رم کردهاند که از شیر گریخته باشند.
آیاتی که پرهیزکاران و خردمندان، و متفکران و هوشمندان را به استماع و فراگرفتن مفاهیم قرآن میخواند، به اندازهای است که ما از نقل و ترجمه و تعیین مواضع آنها خودداری، و فقط به نقل و ترجمه یک آیه بسنده میکنیم و از این مطلب میگذریم.
وَلَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذٍّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِرٍ (قمر (۵۴): ۱۷). ما قرآن را برای پندگیری آسان کردیم. آیا متذکری هست. این آیه و نظایر آن میرساند که فهم و استفاده از قرآن در گرو طبقه مخصوصی نیست؛ نتیجه این که کنار گذاشتن تودة مردم از بهرهگیری از آیات قرآن با تجربیاتی که در قرون گذشته نتیجه داشته، با متن خود کتاب آسمانی مخالف است.
از این نظر، از جمله تحولاتی که در آغاز قرن چهارم هجری دربارة تفسیر پدید آمد، همگانی شدن جلسات تفسیر، و آشنا ساختن تودة مردم با این کتاب بوده است، و در این زمینه در اقطار کشورهای اسلام (مصر، سوریه، عراق، پاکستان و ایران) تفاسیری نوشته، و جلساتی تشکیل شد که هدف از آنها آشنا ساختن عموم مردم با قرآن بوده است.
در این جا لازم است به گونهای راه و روش تفسیر صحیح را ارائه کنیم تا از این طریق، به کمک شیفتگان فهم مفاهیم و معارف قرآن بشتابیم.
تفسیر قرآن به معنای واقعی به نحوی که مفسر در فهم معنای آیه، اجتهاد و کوشش را در پیش گیرد، نه این که به پیروی از دیگران آیه را تفسیر کند، در گرو تحقق زمینهها و رعایت اموری است که هماکنون به آنها اشاره میکنیم.
۱) آگاهی از قواعد زبان عربی
نخستین پایه برای تفسیر قرآن، این است که مفسر باید از قواعد زبان عربی به طور کامل آگاه باشد تا در سایة آگاهی از آن بتواند فاعل را از مفعول، ظرف را از مظروف، حال را از ذوالحال، و معطوف را از معطوفٌ علیه به خوبی تشخیص دهد. نه تنها قرآن به چنین کلیدی نیاز مبرم دارد، بلکه استفاده از هر کتابی که به هر زبانی نوشته شده باشد، در گرو آگاهی از گرامر آن زبان است. چه بسا خطاهایی در معنای آیه رخ میدهد که ریشة آن، عدم آگاهی از قواعد زبان عربی است.
این شرط چنان روشن است که خود را از هر نوع سخن گفتن دربارة آن بینیاز میدانیم؛ البته مقصود از آگاهی، تخصص در علوم اشتقاق و صرف و نحو نیست؛ زیرا تفسیر قرآن به تخصص در این دو علم نیاز ندارد؛ بلکه کافی است که بتواند با فراگیری اجمالی، این نوع مسائل را تشخیص دهد و چنین تشخیصی به یک دوره آموزش عمومی در زمینههای اشتقاق و صرف و نحو نیاز دارد.
۲) آگاهی از معانی مفردات قرآن
آگاهی از معانی مفردات قرآن، یکی از پایههای اساسی برای تفسیر قرآن است؛ زیرا فهم مرکب، متفرع بر فهم مفردات آن است. نکتة لازم در این شرط این است که هرگز نباید بر مفاهیمی که از مفردات آیه در ذهن ما موجود است، تکیه و براساس آن، آیه را تفسیر کرد؛ زیرا چه بسا بر اثر مرور زمان در معانی الفاظ، دگرگونی پیدا شده و معانی معروف در عصر رسالت به نوعی تغییر کرده است. این جا است که باید به ریشهیابی پرداخت و معانی ریشهای را به دست آورد؛ آن گاه به تفسیر آیه توجه کرد؛ برای مثال، لفظ «عصی» و «غوی» در عرف امروز به معنای «گناه کرد» یا «گمراه شد» است؛ در حالی که معانی ریشهای این الفاظ، غیر آن چیزی است که امروز در اذهان ما جای گرفته است.
گروهی را میبینیم که با آیة وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی (طه (۲۰): ۱۲۱) بر عدم عصمت پیامبران استدلال، و تصور میکنند که لفظ «عصی» و «غوی» در عصر رسالت به همان معنا بود که امروز در اذهان ما وجود دارد؛ در حالی که اگر این دو لفظ از نظر معنا، ریشهیابی شوند، خواهیم دید که این دو لفظ، دو معنای ریشهای دارند که آن چه امروز از این دو لفظ در ذهن موجود است، متطور و مشتق از آن معانی ریشهای هستند و هرگز معنای اصیل این دو لفظ، با معصیت اخلاقی ملازم نیست. بهترین کتابی که میتواند راهنمای ما در یافتن معانی ریشهای الفاظ قرآن باشد، همان کتاب المقاییس، نگارش احمدبن فارس بن زکریا، متوفای سال ۳۹۵ است.
این کتاب در شش جزء در مصر چاپ شده و تمام سعی مؤلف کتاب، این است که معانی ریشهای الفاظ را در اختیار ما بگذارد؛ آن گاه یادآور میشود که معانی دیگر چگونه به تدریج از این ریشه اشتقاق یافته و به ظاهر به صورت معانی مستقلی درآمدهاند.
امروز چه بسا در کتابهای لغت، برای برخی الفاظ ده معنا مشاهده میشود و انسان تصور میکند که این لفظ، برای ده معنا وضع شده و دارای معانی دهگانه است؛ ولی وقتی به کتاب المقاییس مراجعه میکند، روشن میشود که این لفظ یک معنا بیش ندارد و دیگر معانی، صورتهای گوناگون آن معنای اول است که به مرور زمان، رنگ تعدد و معنای مستقل به خود گرفته است.
گذشته از این کتاب، مفسر واقعی باید در تشخیص معانی مفردات از کتابهای المفردات فی غریب القرآن، نگارش ابوالقاسم حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی متوفای سال ۵۰۲ و کتاب النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، نگارش مجدالدین ابوالسعادات مبارک بن محمد جزری، معروف به ابناثیر متولد ۵۴۴ و متوفای ۶۰۶ بهره گیرد. کتاب اخیر، در شش جلد در مصر به چاپ رسیده است. هرچند این کتاب دربارة مفردات احادیث سخن میگوید میتواند در تفسیر قرن نیز به ما کمک شایانی کند. کتاب مجمعالبحرین، نگارش طُریحی نجفی متوفای ۱۰۸۶ در تفسیر لغات کمک مؤثری است.
۳) تفسیر قرآن به قرآن
قرآن، با کمال روشنی، خود را بیانگر همه چیز معرفی میکند؛ آن جا که میفرماید:
وَنَزَّلنَا عَلَیَ الکِتَابَ تِبیَاناً لِکُلٍّ شَیءٍ (نحل (۱۶): ۸۹). قرآن را بیانگر همه چیز برای تو فرو فرستادیم.
حال که قرآن بیانگر همه چیز هست، به طور طبیعی بیانگر خود نیز هست؛ بنابراین، اگر در آیهای ابهامی وجود داشته باشد، به طور طبیعی مصلحت در ابهامگویی بوده است و میتوان با مراجعه به آیات دیگر که در آن زمینه وارد شدهاند، از آیه نخست رفع ابهام کرد.
در این جا نمونهای را برای مثال یادآور میشویم:
خداوند در آیه ۱۷۳ شعرأ دربارة قوم لوط چنین میفرماید: وَأَمطَرنَا عَلَیهِم مَّطَراً فَسَأَ مَطَرُ المُنذَرِینَ (شعرأ (۲۶): ۱۷۳).
ما بر آنان بارانی فرستادیم. چه بد بود باران بیمشدگان.
این آیه به اجمال از فرستادن باران سخن میگوید؛ ولی روشن نیست که این ریزش، از چه مقولهای بوده است. آیا ریزش آب بود یا ریزش سنگ؛ ولی آیة دیگر، ابهام آیه مورد نظر را رفع میکند؛ آن جا که میفرماید:
وَأَمطَرنَا عَلَیهِم حِجَارَةً مِن سِجٍّیلٍ (حجر (۱۵): ۷۴). ما آنان را سنگباران کردیم.
کلمة «حجاره» روشنگر ابهام آیة نخست است. برای این که در این مورد به صورت گسترده سخن گفته باشیم، نمونة دیگری را نیز میآوریم. قرآن در موردی میفرماید:
هَل یَنظُرُونَ اًِلاَّ أَن یَأتِیَهُمُ اللهُ فِی ضُلَلٍ مِنَ الغَمَامِ وَالمَلاَئِکَةُ وَقُضِیَ الأَمرُ وَاًِلَی اللهِ تُرجَعُ الأُمُورُ (بقره (۲):، ۲۱۰).
یهودان انتظار دارند که خدا در سایبانهای ابر با فرشتگان به سوی آنها بیاید [در صورتی که] کارها یکسره، [و سرانجام اشخاص معین] شده است و همة کارها به سوی خدا بازمیگردند.
ظاهر این آیه، خالی از ابهام نیست؛ زیرا آمدن و رفتن از اوصاف جسم شمرده میشود و ذات مقدس خدا از جسم و جسمانیات پیراسته است. در این صورت باید ابهام آیه را از طریق دیگر از بین ببریم. یکی از آن طرق، دقت در آیات مشابه است که مضمون این آیه در آن تکرار شده، و مشابه آیة پیشین آیة ۳۳ نحل است که آشکارا میرساند مقصود از آمدن پروردگار، آمدن دستور الاهی از عذاب و عقاب، و از امر و نهی است؛ آن جا که میفرماید: هَل یَنظُرُونَ اًِلاَّ أَن تَأتِیَهُمُ المَلاَئِکَةُ أَو یَأتِیَ أَمرُ رَبٍَّ کَذلَِ فَعَلَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلکِن کَانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ (نحل (۱۶): ۳۳). مگر جز این انتظار دارند که فرشتگان به سوی آنها بیایند، یا فرمان پروردگارت بیاید. سیرة پیشینیان نیز چنین بوده است. خدا به آنها را ستم نکرده و آنها به خود ستم کردند.
این آیه به صراحت از آیة نخست رفع ابهام میکند و با لفظ «امر» فاعل واقعی «آمدن» را روشن میسازد.
این روش (تفسیر آیات با آیات) روش محکم و استواری است و شیوة پیشوایان شیعه نیز همین بوده و هماکنون، مفسران محقق، از این روش استفاده میکنند.
تفسیر استاد بزرگ حضرت آقای طباطبایی به نام المیزان هم بر این اساس نگارش یافته است؛ البته این مسأله غیر از مسألة «توجه به هماهنگی مجموع آیات قرآن» است که بعد مورد بحث قرار خواهد گرفت. در این جا، هدف این است که میتوان اجمال آیهای را به وسیلة آیه دیگر برطرف کرد؛ در حالی که در عنوان بعد، هدف چیز دیگری است و آن این که در برداشت خود از یک آیه نباید آیات دیگر قرآن را از نظر دور داشت و هرگز درست نیست که از آیهای - هر چند در ظاهر آن، اجمالی نباشد - بدون در نظر گرفتن آیات دیگر که در همان زمینه وارد شدهاند، برداشت کرد و مضمون آن را به خدا نسبت داد و میان این دو مطلب تفاوت روشن است.
۴) مراجعه به شأن نزولها
قرآن مجید در ظرف بیست و سه سال به دنبال یک سلسله پرسشها یا رویدادها نازل شده است. آگاهی از شأن نزولها، به مفهوم آیه، روشنی خاصی میبخشد. این نه به آن معنا است که بدون شأن نزول نمیتوان به معنای آیه واقف شد و آن را تفسیر کرد؛ بلکه آیات قرآن به حکم این که مایة «هدایت» و «بینه» و «فرقان است، چنان که میفرماید:
هُدیً لِلنَّاسِ وَبَیٍّنَاتٍ مِنَ الهُدی وَالفُرقَانِ (بقره (۲): ۱۸۵).
قرآن برای هدایت مردم فرستاده شده و در آن، نشانههایی از هدایت و جدایی حق از باطل است.
وَأَنزَلنَا اًِلَیکُم نُوراً مُبِیناً (نسأ (۴): ۱۷۴). ما به سوی شما نور روشنی را فرو فرستادیم.
به طور طبیعی مفهوم بوده، بدون مراجعه به شأن نزولها نیز مفهوم خواهد بود؛ ولی با توجه به شأن نزولها، معنای آیه روشنتر و بارزتر جلوه میکند.
در این جا نمونهای را یادآور میشویم که میتواند شاهد گفتار ما باشد.
وَعَلَی الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلٍّفُوا حَتَّی اًِذَا ضَاقَت عَلَیهِمُ الأَرضُ بِمَا رَحُبَت وَضَاقَت عَلَیهِم أَنفُسُهُم وَظَنُّوا أَن لاَمَلجَأَ مِنَ اللهِ اًِلاَّ اًِلَیهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا اًِنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (توبه (۹): ۱۱۸).
خداوند، به آن سه نفر که از جنگ تخلف ورزیده بودند تا آن که زمین، با همة پهناوری بر آنها تنگ شد و خود دلتنگ شدند و مطمئن شدند که پناهگاهی جز خدا نیست، توفیق داد تا توبه کنند. خدا توبهپذیر و مهربان است.
شکی نیست که معنای آیه روشن است؛ ولی انسان تمایل دارد در معنای این آیه از جهات یاد شده در ذیل نیز آگاه شود:
الف) این سه نفر چه کسانی بودند؟
ب) چرا خلف ورزیدند؟
ج) چگونه زمین بر آنان تنگ شد؟
د) چگونه سینة آنان از زندگی تنگ و روح آنان فشرده شد؟
هـ) چگونه فهمیدند که پناهگاهی جز خدا نیست؟
و) مقصود از توفیق الاهی در مورد آنان چیست؟
پاسخ به هر یک از این پرسشها با مراجعه به شأن نزول این آیه به دست میآید.
در این جا از یادآوری نکتهای ناگزیریم و آن این که هر شأن نزولی قابل اعتماد نیست. باید در اعتماد بر شأن نزولها از موازینی که به وسیلة آنها صحیح از غیرصحیح تمیز داده میشود، استفاده کرد؛ به ویژه در شأن نزول قصص قرآن که به پیامبران و امتهای پیشین مربوط است، باید احتیاط را از دست نداد؛ زیرا بسیاری از این شأن نزولها به وسیله عالمان یهود و مسیحیت و دیگر افراد نقل شده است و هرگز نمیتوان به چنین نقلهای تاریخی اعتماد کرد و بسیاری از تفاسیر، این شرط را رعایت نکرده و هر نوع شأن نزولی را از افراد غیر قابل اعتماد، نقل کردهاند.
۵) مراجعه به احادیث صحیح
بخشی از آیات قرآن به آیات احکام مربوط است؛ آیاتی که دربارة اعمال و افعال مکلفان وارد شده، حکم آنها را بیان میکند.
تعداد این نوع آیات در قرآن، کم نیست تا آن جا که برخی، آنها را به پانصد آیه رساندهاند. هرچند شمارة آیهها از این مقدار کمتر است، بهرهگیری از این نوع آیات، بدون مراجعه به احادیث صحیح اسلامی امکانپذیر نیست؛ زیرا اغلب این آیات، مطلقاتی هستند که قیود آنها در لسان نبی اکرم۹ و جانشینان معصوم او وارد شده یا عموماتی هستند که مخصص آنها بعد در سنت رسول گرامی۹ بیان شده و ناگفته پیدا است که استدلال به اطلاق مطلق یا عموم عام، بدون مراجعه به مقیدها و مخصصها امکان ندارد.
برای این که مسأله به صورت روشنتری بیان شود، در این باره باز سخن میگوییم:
الف) در قرآن مجید، موضوعاتی وارد شده است که هیچ گونه توضیحاتی دربارة آنها جز در احادیث اسلامی و سیرة مسلمانان دیده نمیشود؛ برای مثال، قرآن، «نماز»، «روزه»، «زکات»، «خمس» و «حج» را واجب کرده؛ در صورتی که دربارة آنها توضیحاتی نداده است و ما ناچاریم خصوصیات این مجملها را از احادیث اسلامی و سیرة مسلمانان فراگیریم، و بدون مراجعه به این مراجع، هر نوع تفسیر و توضیح دربارة آنها به منزلة آرزوی محال است، و روش تمام مسلمانان جهان از نخستین روزهای اسلام تا امروز، در تفسیر این نوع آیات، همان است که بیان شد.
ب) در قرآن مجید، عمومات و مطلقاتی وارد شده؛ ولی مخصصات و مقیدات آنها فقط در سنت پیامبر۹ و احادیث معصومان: موجود است.
این نه تنها رسم قرآن است که تبصرههای قوانین را کنار آنها یادآور نمیشود، بلکه رسم مجامع قانونگذاری جهان نیز بر این جاری است؛ یعنی به مرور زمان بر قوانین جاری کشور، تبصرهها و تخصیصهایی وارد میسازند. تفاوتی که در این مورد، تخصیصها و تقییدهای قرآن با تبصرههای قوانین بشری دارد، این است که علت جدایی تبصرهها از اصل، در قوانین بشری، همان محدودیت آگاهی بشر است که سبب میشود قوانین به مرور زمان، تبصرهها بیابند و مواردی از تحت قانون خارج شود یا مواردی به آن ملحق شوند در صورتی که در دستگاه تشریع الاهی، مسألة محدودیت مطرح نیست و همة خصوصیات قانون چه آنهایی که بعدها باید از تحت قانون خارج شوند، و چه آنهایی که بعدها باید به قانون بپیوندند، برای قانونگذاری مانند «خدا» واضح و روشن است؛ ولی گاهی مصالح اجتماعی ایجاب میکند که خصوصیات قوانین به تدریج بیان شوند، و همة مسائل یک جا مطرح نشوند؛ برای مثال قرآن، بهره پول را تحریم میکند و میفرماید: وَحَرَّمَ الرٍّبَا (بقره (۲): ۲۷۵)؛ ولی در احادیث اسلامی، در مواردی، بهرة پول حلال شمرده شده است؛ مانند ربا میان پدر و پسر و یا شوهر و همسر و مصالح این تحلیلها به طور کامل روشن است؛ زیرا در این دو مورد به سبب وحدت «صندوق طرفین» و «التیام هر دو گروه به هم»، بهرهکشی از پول، رنگ ظالمانه به خود نگرفته و حلال قلمداد شده است.
ما به حکم آیة وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُم عَنهُ فَانتَهُوا (حشر (۵۹): ۷)، باید تمام دستورهایی را که رسول خدا آورده است، برگیریم و از کلیة چیزهایی که ارتکاب آنها را تحریم کرده است، دوری جوییم.
حالا اگر مفسر بخواهد در تفسیر این نوع آیات که تعداد آنها در قرآن کم نیست، به خود قرآن بسنده کند و از هر نوع رجوع به احادیث سرباز زند، با آیة یاد شدة پیشین مخالفت کرده و آن را نادیده گرفته است.
نیاز قسمتی از آیات مربوط به احکام (چه از لحاظ اجمال در مفاد و معنا مانند صلات و زکات، و چه از لحاظ مخصص و مقید یعنی تبصره و استثنای قانون) به توضیح و تفسیر از طریق سنت واحادیث اسلامی، فقیهان را بر آن داشته است که این نوع آیات را به صورت جداگانه تفسیر کنند، و کتابهایی دربارة خصوص این نوع آیات بنویسند و در این مورد، تفسیر آیات احکام جصاص، فاضل مقداد و محقق اردبیلی و جزائری، بهترین کتابها و تفسیرها است.
برای این که خوانندة گرامی در این مورد آگاهی بیشتری بیابد، دو نمونة دیگر از این موارد را یادآور میشویم:
قرآن به طور مطلق، هر نوع داد و ستدی را تجویز میکند یا هر نوع عقد قرارداد و عهد و پیمانی را محترم میشمارد و عمل به آن را لازم میداند؛ در صورتی که سنت پیامبر و احادیث اسلامی که مورد احترام فریقین است، بخشی از معاملهها را غیرصحیح اعلام میدارند؛ مانند خرید و فروش آلات قمار، و مایعات مستکننده و بیعهای منابذه و ملامسه و مانند آنها که تمام خصوصیات آنها در احادیث وارد شده است؛ بنابراین، تفسیر آیة وَأَحَلَّ اللهُ البَیعَ (بقره (۲): ۲۷۵)، بدون مراجعه به این روایات، صحیح و پابرجا نیست.
همچنین تفسیر آیة أَوفُوا بِالعُقُودِ (مائده (۵): ۱)، بدون مراجعه به احادیثی که بخشی از شرطها و پیمانها را لغو میکند و باطل اعلام میدارد، صحیح نیست؛ آن جا که میگوید:
الا شرطاً احل حراماً و حرم حلالاً.
مگر شرطی که حلالی را حرام یا حرامی را حلال بدارد.
▪ گواههایی از قرآن
مطلب یاد شده، حقیقت محسوسی است که هر مفسری آن را از نزدیک لمس میکند، و هر انسان واقعگرا را قانع میسازد. گذشته از این، قرآن به روشنی گواهی میدهد که کتاب خدا، به بیان رسول گرامی نیاز دارد؛ زیرا پیامبر افزون بر این که باید قرآن را بر مردم تلاوت کند، باید مقاصد آن را نیز تبیین کند. ما در این جا، نمونههایی از قرآن را یادآور میشویم و از بسط و تفصیل آن خودداری میکنیم.
۱) وَأَنزَلنَا اًِلَیَ الذٍّکرَ لِتُبَیٍّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزٍّلَ اًِلَیهِم وَلَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ (نحل (۱۶): ۴۴).
قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا آن چه را بر مردم نازل شده است، بیان کنی تا آنها بیندیشند.
دلالت آیه بر مقصد ما در صورتی روشن میشود که بدانیم آیه، مأموریت پیامبر را با لفظ «لتبین» بیان میکند و مفاد آن غیر از مفاد «لتقرأ» است؛ یعنی پیامبر دو مأموریت دارد:
۱) آیات قرآن را بخواند؛
۲) آیات قرآن را بیان و مقاصد آنها را روشن سازد و هدف این آیه و امثال آنها، همه آیات قرآن نیست؛ بلکه آن قسمت از آیات قرآن است که بدون بیان رسول گرامی، یا جانشینان او، اطلاع از مفاد یا از تمام خصوصیات آنها امکانپذیر نیست؛ مانند آیات مجمل از آیات احکام یا آیاتی که تبصره و استثنا دارند.
۲. لاَ تُحَرٍّ بِهِ لِسَانََ لِتَعجَلَ بِهِ، اًِنَّ عَلَینَا جَمعَهُ وَقُرآنَهُ، فَاًِذَا قَرَانَاهُ فَاتَّبِع قُرآنَهُ، ثُمَّ اًِنَّ عَلَینَا بَیَانَهُ (قیامت (۷۵): ۱۶ - ۱۹).
به سبب عجله در تلاوت قرآن، زبان خود را حرکت مده. بر ما است گردآوری آیات و خواندن آنها. هر گاه بر تو تلاوت کردیم، از آن پیروی کن؛ آن گاه بر ما است بیان و روشن کردن مقاصد آن.
خداوند در این آیه، سه چیز را برعهده میگیرد:
۱) تلاوت قرآن؛
۲) گردآوری آیات؛
۳) تبیین مفاهیم آن، و ناگفته پیدا است که تبیین مفاهیم قرآن بر پیامبر از طریق وحی، امکانپذیر است؛ وگرنه هرگز مردم به طور مستقیم مورد وحی قرار نمیگیرند و مضمون وحی الاهی بر پیامبر، یا در قرآن و یا در سنت رسول گرامی او منعکس است؛ بنابراین، در توضیح مفاد آیات باید به هر دو منبع مراجعه، و هرگز نباید به یکی بسنده کرد. به دیگر سخن، خدا در این آیه، پیامبر را از شتاب در قرائت نهی میفرماید؛ سپس جمعآوری و خواندن آن را بر پیامبر، برعهدة خود میگیرد و دستور میدهد که هنگام تلاوت فرشته، از آن پیروی کند؛ سپس بیان و توضیح (مطالب و مضامین) را برعهدة خود - چنان که صریح آیة ثُمَّ عَلَینا بَیانَهُ است - میگذارد.
در این جا، مقصود از بیانی که خدا بر عهده میگیرد، چه بیانی است؟ تصور نشود که مقصود، بیان الفاظ آیات است؛ زیرا این مطلب پیشتر با جملة اًِنَّ عَلَینَا جَمعَهُ وَقُرآنَهُ گفته شده است، و دیگر نیازی به تکرار نیست. به طور مسلم، منظور، بیان و توضیح مضامین آیاتی است که به بیان الاهی نیاز دارد و پیامبر و جانشینان بحق او، پس از دریافت آنها از مقام وحی، در اختیار امت میگذارند؛ البته هدف این نیست که هر آیهای از آیات، به بیان نیاز دارد تا کسی بگوید: آیة اًِنَّ اللهَ عَلَی کُلٍّ شَیءٍ قَدِیرٌ نیازمند بیان است؛ بلکه غرض این است که به اجمال در آشنایی با مقاصد قرآن، به بیان وحی احتیاج داریم، و فعلاً در کمیت آن بحثی نداریم؛ البته همان طور که در مراجعه به شأن نزولها یادآور شدیم، هرگز نباید با هر خبر و حدیثی، به تفسیر قرآن برخاست؛ بلکه باید حدیث را از نظر سند و دلالت مورد دقت قرار داد و پس از «جامع الشرائط بودن» از آن کمک گرفت.
۶) توجه به هماهنگی مجموع آیات قرآن۲
آن چه بیان شد، زیربنای اصل تفسیر قرآن است؛ ولی شرط مهم صحت تفسیر و اتقان و استواری آن، این است که مفسر هر آیه را از آیات دیگر آن سوره و از آیههای دیگر سورهها و سرانجام از مجموع قرآن جدا نداند و مطمئن باشد که مجموع آیات، هدف واحدی یا اهدافی را تعقیب میکنند که همگی در یک هدف گسترده خلاصه میشوند.
بزرگترین لغزشگاه، تفسیر این نقطه است؛ یعنی فردی بر اثر آگاهی از گرامر زبان عربی، به تفسیر یک آیه بپردازد و از آیات مشابهی که در زمینة همان آیه وارد شده است، غفلت ورزد و همین لغزش در تفسیر، مایة پیدایش مذاهب و عقاید گوناگون اسلامی شده و هر ملت و صاحبمذهبی، بر عقیدة خود، از قرآن دلیل و گواه آورده است.
هیچ میدانید که تمام صاحبان مذاهب اعم از «مجبره، معتزله، مشبٍّهه، مجسٍّمه، مرجئه و دیگر دارندگان عقاید و مذاهب»، هر یک بر عقیده و اندیشههای خود، از آیات گوناگون قرآن استدلال میکنند و خود را پیرو آن میدانند؛ در صورتی که مجموع این مذاهب جز یکی، همگی باطل و از قرآن دور هستند؟
آیت ا جعفر سبحانی۱
منابع
. ابن اثیر: الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، ۱۳۹۹ ق.
. ابن عربی: تفسیر ابن عربی، دار احیأ التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۲ ق.
. بحرانی، السید هاشم: تفسیر البرهان، مؤسسة الأعلمی، بیروت، ۱۴۱۹ ق.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست