یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

قواهد بازی را رعایت کنیم


قواهد بازی را رعایت کنیم

«مده آ» شتاب زده, مده آ سرخورده از عشق و محبوبیت و مده آ تهی از باور زمانه زنی که در اوج خود همه چیز را فدای عشق می کند و در این راه تا جایی پیش می رود که مانند شخصیت اصلی فیلم «لیندا کارولین لمپ» تبدیل به مظهر کامل ایثار و وفاداری می شود

«مده‌آ» شتاب‌زده، مده‌آ سرخورده از عشق و محبوبیت و مده‌آ تهی از باور زمانه. زنی که در اوج خود همه چیز را فدای عشق می‌کند و در این راه تا جایی پیش می‌رود که مانند شخصیت اصلی فیلم «لیندا کارولین لمپ» تبدیل به مظهر کامل ایثار و وفاداری می‌شود. مده‌آ با دانش خود می‌تواند معجزه کند. او علم کیمیاگری می‌داند، پیرمردی را جوان می‌کند و پیرمرد دیگری را از بین می‌برد. او جادوگری است که در قرون ابتدایی با علم به مراد دل خود می‌رسد. اما او تنها جادوگری بی‌رحم نیست، بلکه مادری است که فرزندان خود را دوست دارد و همسر خود را می‌پرستد و همین مسئله است که در اصل نقطه ضعف او محسوب شده و در نهایت باعث نابودی‌اش می‌شود. مده‌آ، دیگر آن مده‌آیِ ایستاده بر قل‍ّه فتح در آن سوی پرچینها نیست. او دیگر آن زن رهاشده در میان نسترنها و صنوبرها هم نیست. او می‌رود و آنچه را که در اطراف خود می‌بیند، به آتش کینه می‌سوزاند. این بار خشم و نفرت، مرام او شده است. وقتی می‌بیند تمام امیدها و آرزوهایش به یکباره از بین رفته و تمام درهای زندگی و امید بر روی او بسته شده، انتقام سختی از روزگار می‌گیرد. چگونه می‌شود کسی که فاتح همه نیرنگها و دشمنیها بوده، به یکباره تسلیم همه این بازیها شود؟ او در چرخش یک مدار بیهوده و عصیانگر، سرخورده شده و چنان ققنوس، بال و پر زده بر خرمن کینه‌ها، شعله‌ور می‌شود؛ شعله‌ای بی‌امان. این‌گونه است که هرچه را در اطراف دارد، به خیال ره بستن بر بداندیشان و سیه‌توزان نابود می‌کند. او لبریز شور و عشق با دیدن ناملایمات و قهر همسر خود به موجودی وحشی تبدیل شده، طوری که حتی از کشتن بچه‌های خود نیز روی‌گردان نیست. در همین زمان است که دیگر نمی‌توان مده‌آ را مده‌آی جستان و گریزان به سوی نسترنها و صنوبرها و رهاشده در دشت بی‌انتهای عشق تصور کرد. مده‌آ دیگر اسطوره سترگ نیلوفرهای آبی در بستر مرداب نیست. او برکه‌ای است راکد در زمینی پست و دریغا که دیگر نمی‌تواند ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها!

اما فرق بسیار است بین مده‌آی نمایش و مده‌آی قدیم. مده‌آی کلاسیک محصول دیدگاه یونانیان باستان با همان دغدغه‌های فکری است. آنجا که تقدیر حرف اول زندگی عادی و فلسفی را می‌زند، آنجا که تقدیر از نان شب هم برای ملتی واجب‌تر است. نیای مده (مده‌آی یونانی) خود را تسلیم سرنوشت خود کرده است. اگر تن به ازدواج با همسر خود می‌دهد، فکر می‌کند که سرنوشتش چنین است و اگر زن دوم، همسرش را با دسیسه‌ای از بین می‌برد، باز فکر می‌کند که باید با تمام وجود تسلیم سرنوشت تعیین‌شده‌اش باشد. حتی کشتن فرزندانش هم بخشی از تقدیر است، که برایش نوشته‌اند. اما این نقطه ضعف چیست؟ هیچ! به جز عشق بی‌حد و اندازه به همسرش. این عشق و علاقه به‌قدری زیاد است که چشمان او را بسته و پرده‌ای بر روی عقل دوراندیش او کشیده است. او هیچ نکته بد و منفی از همسرش نمی‌بیند و با تمام وجود به او اعتماد می‌کند. برای همین هر کاری می‌کند تا همسرش شهد شهرت و موفقیت را بچشد و شاهد رشد و به قدرت رسیدن او باشد. او علم کیمیاگری را به خدمت می‌گیرد و در مقابل تمام کسانی می‌ایستد که روزی طرفدار او بوده و... اما افسوس که حالا همه چیز برعکس خواست و اراده او تعبیر شده است. اما «مده‌آ»یی که در نمایش وجود دارد، دارای دانش فراوان و قدرت علمی بی‌بدیلی است. او درگیر سرنوشت و تقدیری است که مانند رشته‌های تار عنکبوت او را دربرگرفته است و هر چه بیشتر دست و پا می‌زند، بیشتر اسیر می‌شود. مناسبات زندگی قدیمی همان تارهایی است که او را دربرگرفته اما در اینجا برخلاف نسخه کهن، مده زنی است که تمام راهها را تجربه کرده و نتیجه کند‌وکاو تلاشش چیز قابل توجهی نیست. او دیگر به جهانی کهن وابسته نیست بلکه به دنیای مدرن تعلق دارد. مده‌آی مدرن اکنون دوران مردسالاری را گذرانده و در آستانه گذر از دوران زن‌سالاری، سر به سخن می‌گذارد. این همان دورانی است که در آن زمان در تغییر و چرخش دیدگاهی خود تمام توجه خود را به کاستیهای انسان معطوف کرده است. در این حالت انسان قدرت واقعی خود را ندارد، بلکه کمتر از آنچه می‌نماید، می‌داند و می‌تواند. این انسان نتیجه تفکر دورانی است که دیگر به انسان اعتماد ندارد. انسانی که در گذر دوران مختلف، از جایگاه خدایان و اسطوره به جایگاه افراد و موجودات پست و بی‌حرمت رسیده است. اجرا اما، با متن همراه نیست و با آن پیش نمی‌رود. اجرا در آنالیز متن و سپس در به تصویر کشیدن آن به خاطر اینکه گروه اجرایی نتوانسته مفهوم و عصاره شخصیت اصلی و محوری نمایش یعنی مده‌آ را دریابد باز می‌ماند. برای همین شخصیتهای نمایش به ادای حرکات و اطوار مختلف بسنده می‌کنند. تنها اجزاء نمایش که با مفهوم پیش می‌روند، طراحی صحنه و موسیقی هستند. در این بخشها نمایش با طراحی دقیق و مناسب، صحنه‌ای را درست کرده که می‌توان به مفهوم نمایش پی برد. صحنه در دایره‌ای بزرگ در وسط و با تعداد زیادی سنگ احاطه شده و همچنین قرار گرفتن بازیگران و گروه نمایش در اطراف آن، تصویری از جهانی را معلوم و مشخص می‌کند که در آن انسانها اسیر دست قدرتی بزرگ و نامرئی هستند. این نیرو که در اجزای صحنه جاری است انسانها و افراد نمایش را مانند عروسکهای خیمه‌شب‌بازی با بندهایی که دیده نمی‌شوند، کنترل می‌کند. موسیقی نیز به این حس کمک کرده و این اندیشه را در ذهن تشدید می‌کند. ایضا‌ً اشاره می‌شود به پخش اسلاید بر روی صفحه‌ای در انتهای صحنه نمایش. در اینجا تنها موضوعی که باید به‌‌عنوان مسئله‌ای اساسی و محوری در اجرای نمایش اشاره کرد رعایت اصول است. هر بازی قاعده و قواعدی دارد که باید آن را رعایت کرد. مثلا‌ً در شطرنج نمی‌توان با سرباز (پیاده) مانند اسب و یا فیل حرکت کرد. هنر نمایش هم برای خود مسائل و مناسباتی دارد که باید آن را رعایت کرد و در اجرای صحنه به این قواعد پابند بود. رعایت قواعد بازی، نصف بازی است و نصف دیگر را هم می‌توان با ذهنی‍ّت، خلاقی‍ّت و توانایی گروه اجرایی پر کرد.تئاتر و نمایش برای خود قواعدی دارد که باید رعایت شود. نمایش صحنه‌ای، نمایش رادیویی نیست، فیلم سینمایی هم نیست! نمایش صحنه‌ای برای خود اصولی دارد.

سعید محبی



همچنین مشاهده کنید