پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
تئاتر حقیقت
![تئاتر حقیقت](/web/imgs/16/145/qjt471.jpeg)
۱) نمایشنامه "هیچی" نوشته اودوکیموس تسولاکیدیس به طور تلویحی نکته اساسی و مهمی را به مخاطب اثبات میکند. این نکته با سؤالی ایجاد میشود که اگر تماشاگر به سالن تئاتر بیاید و با یک صحنه خالی (هیچ) روبرو شود و طی فرایندی مجبور شود خود به صحنه برود و نمایشی ترتیب دهد، چه خواهد گفت؟
نمایش تماشاگر پرتاب شده روی صحنه چه خواهد بود؟ بازیگران همیشه با اجرای اثر نویسنده و طرحها و ایدههای کارگردان در هر حال ذهنیت محدودی را نمایندگی میکنند، هر چند در آثار بزرگ آن ذهنیت به واسطه مجموعهای از عوامل ابعاد گستردهتری پیدا میکند؛ اما با این وجود یک چیز مشخص به تماشاگر منتقل میشود. اما نمایش تماشاگران چیست؟ نمایشنامه "هیچی" به ما ثابت میکند که نمایش تماشاگر زندگی اوست. تماشاگر اگر ناگهان به صحنه فراخوانده شده و زیر نور و نگاه دیگران مجبور به سخن شود داستان خود را خواهد گفت؛ خودش را بازگو خواهد کرد. در این آزمون اصیل مشخص میشود که تئاتر همین است؛ دیدن خود، التیام یافتن خود و یافتن زاویهای جدید برای مواجهه با بیرون، اثرگیری و پالایشی که در نتیجه داستان و نمایش برای مخاطب ایجاد میشود. در جایی از نمایشنامه تماشاگر خطاب به منتقد و تهیهکننده تئاتر میگوید: "...خودمو جلوی تئاتر دیدم که با حروف درشت نوشته بود: هیچی. فکر کردم این یه اشاره است، از طرف خدا یا یکی دیگه. یه بلیت خریدم و اومدم تو. احتیاج داشتم یه داستان ببینم. میخواستم همدردی کنم با کسی، با چیزی، که یه جوری بتونم بغضی رو که تو دلم دارم خالی کنم."
شخصیت منتقد در نمایشنامه "هیچی" نماینده تفکری است که بیشتر از خود هنرمندان، مخصوصاً از نوع آوانگاردش سراغ داریم، باور به مصنوع و خرق عادت بودن تئاتر زندان خود ساخته آنهاست. باور به بداعت بدون زمینه و برای خود بداعت. منتقد (مقصود منتقد شخصیت نمایشنامه هیچی است) جهان تئاتر را فارغ از روزمرگی و جامعه میخواهد. او تئاتر (هنر) را برای خود تئاتر (هنر) ستایش میکند. این تضاد و چالش بین آیینه بودن تئاتر برای اجتماع یا بیرون رفتن از مناسبات آشنای زیست انسانی و نیازهای شهری تضادی همیشگی است، اما در نمایشنامه "هیچی" تلاش شده تا به طور ناخودآگاه ثابت شود که تئاتر در پیوند با زندگی برای مخاطب معنا میشود در آشنایی و قرابت است که تأثیر گذار است، نه بیگانگی و ارعاب.
در واقع در سایه همین قرابت و آیینهوار بودن، تئاتر تبدیل به پایگاه حقیقت میشود. صحنه جایی برای عریانی خود و دیگری میشود. نقشهای نمایشنامه "هیچی" یا همان آدمهای به صحنه پرت شده یعنی تماشاگر و پلیس، روح خود را روی صحنه عریان میکنند. وقتی پلیس از عشقش به بازیگری میگوید و از مناسبات کثیف تهیه و تولید تئاتر که مانع رشد او و نهایتاً باعث سرکوب او شده است، در واقع بازیگری میشود که صحنه را مسخر روح افسرده خود میکند - نه تظاهرش به نقشی که خوب و بد اجرا کردنش در پیشگاه حقیقت تئاتر آنقدرها هم مهم نیست - زن پلیس از راه رفته خود و تجربیاتش میگوید و زن تماشاگر که تحت تأثیر قرار گرفته او را تحسین میکند؛ اما تهیهکننده به سمت او اسلحه میگیرد و منتقد او را افتضاح و ناتوان توصیف میکند. نویسنده نمایشنامه از این طریق از تأثیر همیشگی حقیقت فراتر از همه اصول و پیشتازنماییها میگوید. حقیقت در دیدن خود در آیینه برهنه صحنه رخ میدهد. عدم اصرار بر دروغگویی با ابزار قدرت که در نمایشنامه به خوبی مجسم شده تئاتر را ناخودآگاه به سمت حقیقت سوق میدهد. حقیقتی که از ابتدای شروع نمایش تا انتهای تاریکی صحنه در آن کمترین دروغی نمیتوان گفت.
شخصیت منتقد در نمایشنامه "هیچی" نماینده تفکری است که بیشتر از خود هنرمندان، مخصوصاً از نوع آوانگاردش سراغ داریم، باور به مصنوع و خرق عادت بودن تئاتر زندان خود ساخته آنهاست. باور به بداعت بدون زمینه و برای خود بداعت.
یکی از عناصر کارکرددار و مهم نمایشنامه -که البته نشانهای آشنا و کلیشهای است- اسلحه است که به عنوان نماد قدرت محسوب میشود و در انتها با همکاری منتقد در دستان تهیه کننده قرار میگیرد. کسانی که با قدرت خود حقیقت را از صحنه دور میاندازند و زن پلیسی که از رؤیای شکست خورده و رنج خود میگفت را وادار به دروغ میکنند و در نهایت در بیرحمی پر تفاخر خود جسد او را حمل میکنند. تماشاگری که به دنبال غمخواری، کاتارسیس و در نهایت خود تئاتر را میکشد تا از درون این قدرت خود که باعث حذف میشود مصنوعزاده شود، صحنه را سکوت بگیرد و تماشاگران محافظه کار و مسخ شده خلق شوند.
۲) اما "آتن مسکو" متن دیگر تسولاکیدیس که با نام سه خواهر که شخصیتهای اصلی درام هستند یعنی الگا،ماشا و ایرنا به نمایشنامه "سه خواهر" چخوف اشاره دارد (این اشاره به چخوف با ذکر عینی دیالوگهای مرغ دریایی در هیچی هم وجود داشت) داستان سه خواهری است که دو تا از آنها به دلیل مشکلات مالی به آتن مهاجرت کردهاند و با ورود سومی که از مسکو به دیدن آنها میآید، بارقه امیدی برای دور هم جمع شدن دوباره و زندگی دسته جمعی در مسکو ایجا میشود؛ اما در نهایت سوءتفاهمات کوچک از این کنار هم بودن و سفر به مسکو جلوگیری میکند. نمایشنامه با روندی پر فراز و نشیب از سؤتفاهمات شکل میگیرد- مدلی از قصهگویی که معمولاً برای مخاطب ایرانی پر جاذبه است- سه شخصیت مدام به هم نزدیک میشوند و از هم فاصله میگیرند و انگار دنیایشان آنقدر متفاوت شده که هیچ یک نمیتوانند ارتباط خود را با دیگری بازسازی کنند. نمایشنامه به شدت خوش ریتم است و روان ترجمه شده اما فاقد ضربه عمیق دراماتیک است. نویسنده اراده کرده که تنها یک موقعیت را نشان دهد و مقدمه و سرنوشت محتومش را، اما با این وجود نوع گرهافکنی، گرهگشایی و سرانجامش فاقد پیچیدگیهای واقع نمایانه است و به نوعی تصنع نزدیک میشود که مدام دست نویسنده را در روند رشد و اوج اثر آشکار میکند.
نمایشنامههای "هیچی" و "آتن مسکو" را سکینه عربنژاد از آثار اودوکیموس تسولاکیدیس نویسنده یونانی ترجمه کرده و هر دو نمایشنامه در یک کتاب به همت انتشارات افراز به بازار آمده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست