شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

قاب هایی برای جاودانگی


قاب هایی برای جاودانگی

تاملی بر رابطه سینما و دین در ایران

دین اسلام به عنوان آخرین فرمان نامه الهی برای دعوت بشر به سوی اصلاح و تکامل، گرچه به ظاهر در عرصه تحلیل هنر هفتم و مرزهای آن تعریفی ارائه نکرده است و چالش های عدیده ای بر سر راه برقراری ارتباط مناسب میان دین و سینما وجود دارد اما با درنگی بر ساختار آیات قرآن و کلام اعجازگون معصومین (ع) به ظرفیت های بالای این دین در مسیر تحلیل هنر پی می بریم. در حقیقت اسلام گرچه در تقابل با جلوه های هنر مدرن از سوی برخی ناکارآمد دانسته شده و الگویی راهبردی به منظور رسیدن به هنر و همچنین ویژگی های سینمای ناب به صورت مستقیم درتعالیم دینی نیامده است اما از آنجا که روی سخن آموزه های توحیدی با موجودی به نام انسان است و بشر خود آفریننده و پدیدآورنده هنر به شمار می آید به خوبی می توان با تحلیل عمیق استعدادهای انسان به ماهیت هنر دینی پی برد; زیرا انسان از بعدی در جستجوی حقیقت و کمال است و از منظر فطرتی، خداجوی محسوب می شود و همین مساله در آفرینش هنری بشر نکته ای کلیدی به حساب می آید.

به واقع انسان همانگونه که از منظر ساختاری به صفات خوب آراسته است و با تقویتشان در قامت یک فرشته جلوه گر می شود به همان میزان در صورت غفلت از پروردگار درون صاف و شفافش به سوی ناپاکی گرایش می یابد و از این منظر است که در تحلیل وضعیت کنونی سینمای ایران گرچه ساختار و فرم وجهی پر اهمیت پیدا می کند اما مساله ای که بر اهمیت سینمای ایران در عرصه بین المللی افزوده است همان محتوا گرایی و تاکید بر تحلیل مفاهیم انسانی است. در اصل محتواگرایی در شرایطی به شاخص و نماد کیفیت سینمای ایران بدل شده که تاکید بر جلوه های ویژه و مرعوب ساختن مخاطب از طریق چشم نوازی فیلم ها به وجه غالب آثار امروز جهان تبدیل شده است و سینمای جهان به ساختار و فرم و به زبانی تصویر بیش از درونمایه، محتوا و قصه اهمیت می دهد.

با توجه به همین مساله نوع مواجه شدن با آثار سینمای ایران از منظری انتقادی باید دارای شاخصه های انسانی باشد و در این وجه با این نکته روبرو می شویم که سینما در نگاه نقد اسلامی، رسانه ای جهت ثبت تصویری خاطره و روایت قصه زندگی به شمار می رود و صد البته در کنار یک محتوای غنی باید به ساختاری استاندارد نیز رسید و در همین عرصه می توان به تاکیدات دین در پالایش درون اشاره داشت که به پرورش هنرمندانی متعهد، انسانهایی دین دوست و افرادی صادق و منصف منجر می شود و در چنین بعدی از ورود دین به زندگی بشر است که می توان سینما و هنر مطلوب از دید دین اسلام را قالبی موثر و مناسب برای انسان سازی دانست.

این مقدمه را گفتیم تا چالش های ورود سینما به مباحث دینی در ایران را از نظر بگذرانیم. با این رویکرد پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سینما از متن آرمانی حرکت اجتماعی ملت برای تعالی وجه مضمونی و محتوایی در ساختار فیلمنامه نویسی و سوژه پردازی بهره برد; در این حرکت متاثر از تفکر اعتقادی جامعه انقلابی آن زمان، شاهد ظهور ژانری در سینمای ایران بودیم که در ابتدا سعی در تثبیت ارزش های عقیدتی انقلاب اسلامی و تحکیم نظریه صدور انقلاب داشت، اما هرچه زمان به جلوتر رفت، با جلوه نمایی های تبلیغاتی و ساختار ایدئولوژیک فیلم هایی روبرو شدیم که نقد گزنده خود را نسبت به آنچه دور شدن از آرمان های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نامیده شد، ابراز داشتند; با توجه به این تلاش ایدئولوژیک در تحکیم بنیان های عقیدتی جامعه لزوم بازنگری در ساختارهای سینمای دینی از سوی مدیران فرهنگی به شور گذاشته شد و در نهایت برآیند این جلسات مشورتی، هدایت گروهی از نیروهای ارزشی و هنرشناس برای تقویت بنیان فرهنگی و عقیدتی سینما بود; زیرا ساختار بسیاری از فیلم های سینمای ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی متاثر از موج آرمانخواهی و فضای معنوی حاکم بر جبهه ها بود و بسیاری از آثار سینمای جنگ نیز با توجه به همین ساختار معناگرایانه قالب، رنگ و بویی شعاری و تبلیغاتی یافته و در بخشی از بدنه سینمای ارزشی به سمت نمادها و تمثیلات فلسفی از دین پیش رفته بود; در واقع به دلیل آنکه برای بسیاری از اندیشمندان و سیاستگذاران فرهنگی، نمونه های هنر دینی پیشرو و الگو قابل شناسایی نبود و تجربه کشورهای اسلامی در زمینه تصویر دین در قالب هنر چندان چشمگیر به شمار نمی رفت، ناچار به سوی خلق سوژه هایی آمدیم که گرچه قالبی دینی داشت، اما به دلیل ساختار به شدت ریاکارانه اش، نه تنها برآیندی مثبت نداشت، بلکه تصورات برخی از قشرهای اجتماعی را نسبت به آنچه متن دین بود، دچار شک و تردید ساخت و نکته مهم آنکه سینمای ایران همانقدر که نسبت به پیامبران بنی اسرائیل دست و دلبازانه عمل می کرد، اما در پرداخت به شخصیت پیامبر اکرم (ص) و معصومین (ع) با محافظه کاری پیش می رفت که البته بخشی از این تجربه کم سینمای ایران در پردازش شخصیت پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) و اهل بیت (ع) به دشواری ارایه روایتی جذاب از زندگی ایشان بازمی گشت و بخصوص محدودیت شرعی در نمایش چهره مقدس ایشان، کار را برای هرگونه اقدام سینمایی برای بازسازی دوره ای تاریخی از زندگی معصومان در قاب هنر با چالش هایی متعدد روبه رو می ساخت; اما نمونه ساخته شده توسط کارگردان فقید عرب "مصطفی عقاد" با روایتی جاندار از زندگی پیامبر خاتم (ص)، نشان دهنده امکان تولید فیلم سینمایی در خصوص پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) بدون نمایش چهره ایشان است:

از این منظر و در نگاهی تحلیلی به کارنامه رسانه های دیداری در انعکاس تاریخ زندگانی معصومان(ع) با این نکته مواجه می شویم که سبک روایتی هنرمندان ایرانی در بازتاب آرمان های تشیع و در نگره ای کاربردی از زندگانی اهل بیت (ع) چالشی مهم چون محدودیت شرعی نمایش چهره ایشان را رویاروی خود می دید و از این رو در تجربه های اجرایی سه دهه گذشته به ناچار با برجسته سازی صحابه وتحلیل رفتارهای آنها، به گونه ای غیرمستقیم شمایل امامان را در زاویه تحلیلی خود قرار می دادیم که به ویژه مکث بر روی شخصیت مالک اشتر در مجموعه "امام علی" بیشترین نقش را در به سرانجام رساندن این درام دینی ایفا کرد زیرا اگرچه حضور با صلابت امام در سکانس ها و پلان های مجموعه به خوبی قابل لمس بود اما به دلیل محدودیت ها مجبور به نمایش امام از نمای پشت سر بودیم که همین امر تا امروز الگویی مناسب در پردازش تصویری اهل بیت به شمار می رود. در مجموعه " ولایت عشق " نیز از تکنیک هاله نور بر روی چهره فرخ نعمتی که نقش امام را ایفا می کرد برای خلق روایتی تامل برانگیز از زندگانی امام رضا(ع) بهره بردیم و از آنجا که شیوه مدیریتی امام هشتم در بستری از دانش فکری به عنوان مولفه ای برتر در جهاد فرهنگی قابل گیرایش است و این مدل تحلیلی به دلیل سکون حاکم بر سبک مبارزه فکری و مناظره علمی در مقیاس رویکرد نظامی امام اول زمینه های بهتری را در تصویرگری امام به عنوان شخصیت محوری و نقطه ثقل روایت در اختیار قرار داده، به شیوه ای مهم در پرداخت رسانه ای به شخصیت معصومان بدون نمایش چهره آنها بدل گشته است.

به هر روی سینمای ایران اگرچه به صورتی مستقل و یکپارچه هیچگاه زندگی معصومان را بررسی نکرده است، اما از طریق رهگیری جریان های سیاسی و اجتماعی تاریخ اسلام، بخصوص پیرامون واقعه عاشورا، ۲ فیلم "سفیر" و "روز واقعه" به یادگار مانده است و در مجموعه آثار دهه اول پس از پیروزی انقلاب یا به صورتی نمادین و تمثیلی و یا در وجهی تبلیغاتی و ایدئولوژیک به معارف دینی و بنیان های عقیدتی مستتر در قرآن و فرهنگ روایی اشارت هایی رفته که می تواند به عنوان چراغ راه سینماگران جوان مورد استفاده قرار بگیرد; الگوگیری از این آثار به ویژه آنجا اهمیت می یابد که از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری شده و به سوی خلق موقعیت هایی ناب از زندگی اجتماعی مبتنی بر آرمان و اعتقادات دینی حرکت می کنیم.

نیما بهدادی مهر