جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سازمان شانگهای یا نیمی ازجهان


سازمان شانگهای یا نیمی ازجهان

در ۵ ژوئن سال ۲۰۰۵ ۱۵ خرداد سال جاری سران کشورهای سازمان همکاریهای شانگهای در آستانه پایتخت قزاقستان جمع شدند در این اجلاس علاوه بر سران کشورهای روسیه, چین, قزاقستان, قرقیزستان, تاجیکستان و ازبکستان به عنوان اعضای اصلی سازمان, رئیس جمهور مغولستان به عنوان عضو ناظر انتخاب شده در سال قبل و محمدرضا عارف معاون اول رئیس جمهور ایران, شوکت نیازی نخست وزیر پاکستان و مانموهان سینگ وزیر خارجه هند با عنوان ناظرین جدید سازمان شرکت کردند

اجلاس ۲۰۰۵ آستانه برای سازمان شانگهای را می توان مهمترین حرکت از ابتدای شروع به تشکیل این سازمان دانست. زیرا در این اجلاس، سازمان هم به جهت ساختاری و هم به جهت تصمیمات متخذه تحول چشم گیری پیدا کرد.

به لحاظ ساختاری این سازمان با پذیرش سه کشور ایران، هند و پاکستان به عنوان ناظر وسعت قلمرو و جمعیت خود را به بیش از نیمی از خشکی های جهان و جمعیت کل جهان افزایش داد و با عضویت یافتن در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان ناظر و امضاء یادداشت تفاهم همکاریهای متقابل با CIS و ASEA در زمینه همکاری های امنیتی و اقتصادی نشان داد که سازمان همکاریهای شانگهای سازمانی با قدرت بازیگری مؤثر و با نفوذ محسوب شده و سازمانی است که با توسعه ظرفیت های خود در آینده خواهد توانست تحولات امنیتی آسیای مرکزی و آسیای جنوب غربی تأثیرات تعیین کننده ای بگذارد.

طبق روال معمول سران شانگهای در آستانه مهمترین بحث محوری خود را سه موضوع تروریسم، جدایی طلبی و افراط گرایی به عنوان سه تهدید عمده منطقه ای و بین المللی قرار دادند و با نام بردن از آن ها به عنوان سه تهدید شیطانی برنامه های آتی سازمان را در مقابل آن ها تعریف کردند که مهمترین نمود آن چگونگی فعالیت کمیته اجرایی مرکز منطقه ای ضدتروریستی در شهر تاشکند است که به عنوان نماد وابسته به سازمان فعالیت خواهد کرد.

ویژگی دیگر اجلاس آستانه تقسیم کار شکل گرفته در درون سازمان است که سران شانگهای کلیه مباحث امنیتی و سیاسی و بین المللی را در شورای سران مطرح می سازند و مباحث اقتصادی و تجاری را به اجلاس رؤسای حکومت (نخست وزیران) واگذار می کنند که در سپتامبر سال ۲۰۰۵ در شهر مسکو برگزار شد و تمام مباحث اقتصادی و سیاسی و برنامه های اجرایی کوتاه مدت و بلندمدت سازمان را در این زمینه ها مشخص ساخت.

بیانیه سیاسی امنیتی سازمان در اجلاس آستانه ۲۰۰۵ را می توان مهمترین حادثه این سازمان از ابتدای شکل گیری آن دانست که بازتاب های بسیار گسترده ای در پی داشت. سران سازمان شانگهای در بیانیه پایانی اجلاس اعلام کردند که با توجه به این که اوضاع افغانستان رو به آرامی است ضرورت دارد تا آمریکا جهت خروج نیروهای خود از آسیای مرکزی و تعطیلی پایگاه های آمریکا در کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای یک جدول زمانی تعیین کند. این درخواست سازمان شانگهای به چند جهت حائز اهمیت بسیاری تلقی می شود.

۱) این بیانیه یک جهش سیاسی قابل توجه در وضعیت سازمان تلقی می شود زیرا تا قبل از این بیانیه مسیر کلی حرکت اعضای سازمان در مبارزه با تروریسم همراهی با آمریکا بود اما در این بیانیه، اعضا ضمن تأکید خود بر مبارزه با تروریسم، جدایی طلبی و افراط گرایی و پذیرش تعهداتی در خصوص ایجاد یک کمربند امنیتی پیرامون مرزهای افغانستان با اعضای سازمان جهت جلوگیری از رفت و آمد تروریست ها و تعهد به بازگرداندن تروریست های دستگیرشده و عدم اعطای پناهندگی به آن ها مسیر دیگری برای خود مشخص کردند.

۲) این بیانیه به لحاظ محتوایی چیزی فراتر از بیانیه منتشرشده توسط پنتاگون در اوایل ماه ژوئن نبود که اعلام می داشت نیروهای آمریکایی در صورتی که به آن ها در افغانستان نیازی نباشد منطقه را ترک خواهند کرد، اما به لحاظ نحوه بیان، محاسبات جدیدی را در معادلات منطقه ای وارد نمود و مشخص ساخت که دولت های آسیای مرکزی در کنار روسیه و چین آماده اعمال برخی سیاست های چالش برانگیز در منطقه هستند.

۳) آن چه مشخص است هنوز افغانستان تا رسیدن به امنیت کامل فاصله زیادی دارد و واقعیت موجود در آسیای مرکزی آن است که کشورهای منطقه به خروج فوری نیروهای آمریکایی از منطقه نه امید دارند و نه آن که منافع خاصی در خروج نیروهای آمریکایی برای این کشورها (به جز ازبکستان) متصور است و برعکس رهبران این کشورها علاوه بر منافع اقتصادی و سیاسی که از حضور نیروهای آمریکای به دست می آورند به این جمع بندی رسیده اند که کاری را که نیروهای آمریکا در مقابل طالبان و شبکه های تروریستی در طول شش ماه انجام داد سازمان شانگهای (شانگهای ۵) در طول شش سال فعالیت خود نتوانسته بود انجام دهد.

با توجه به موارد فوق چند سئوال اساسی وجود دارد:

دلیل یا دلایل اصلی صدور بیانیه فوق چیست؟ آیا سازمان همکاریهای شانگهای در جهت ضدغربی (ضد آمریکایی) شدن حرکت می کند؟

آیا سازمان شانگهای بر اساس پارادایم های جنگ سرد حرکت خواهد کرد و جانشین پیمان ورشو خواهد شد؟

در پاسخ به سئوال فوق باید گفت که هنوز زود است به صرف یک بیانیه تحلیل جامع و جمع بندی مشخص از آینده سازمان ارائه کرد ولی با بررسی روابط دوجانبه و چندجانبه اعضای سازمان با آمریکا و دیگر کشورهای غربی حقایقی را روشن می سازد که با آن چه از تحلیل مستقیم بیانیه به دست می آید متفاوت است.

واقعیت آن است که آمریکا روابط گسترده ای با تک تک اعضای سازمان و کشورهای ناظر (بجز ایران) دارد و روابط اقتصادی سیاسی آمریکا با اعضای اصلی این سازمان مانند روسیه و چین و اعضای ناظر مانند هند و پاکستان به حدی گسترده و پیچیده است که نمی توان تصور کرد این کشورها منافع دوجانبه خود را قربانی بیانیه صادره کنند و به سوی چالش با آمریکا جهت اعمال فشار برای خروج نیروهای خود از آسیای مرکزی حرکت کنند.

علاوه بر آن آمریکا در روابط خود با دیگر کشورهای عضو سازمان به گونه ای رفتار کرده است که به نظر نمی رسد روسیه و چین بتوانند آن چه را آمریکا در اختیار این کشورها قرار می دهد (خصوصاْ حر کتهای اقتصادی) جبران کنند. وقتی کشوری بتواند با اجاره یک پایگاه به امریکا نیمی از کسری بودجه رسمی خود را جبران کند دلیلی نمی بیند که به راحتی از این امتیاز صرف نظر کند (مورد قرقیزستان) مگر آن که به دلایل سیاسی حضور آمریکا رفتار دیگری را بر کشور تحمیل کند (مورد ازبکستان).

بنابراین تعارض موجود در متن بیانیه سازمان با رفتارهای واقع گرایانه اعضای سازمان را باید در بستر سیاست قدرتمندانه و جایگیری استراتژیک در سیاست بین المللی تحلیل کرد. به عبارت دیگر باید گفت که اعضای سازمان همکاریهای شانگهای متحدانه این بیانیه را صادر کردند تا با استفاده از صدایی واحد قدرت ملی خود را افزایش دهند و از آن برای رسیدن به اهداف ملی (فردی) استفاده کنند.

اعضای سازمان شانگهای در تعطیلی فوری پایگاه های آمریکایی منافع آنی ندارند ولی از بکارگیری عبارات مربوط به ضرورت خروج نیروهای آمریکایی برای چانه زنی های بعدی استفاده می کنند. مورد قرقیزستان که پس از بیانیه و به دنبال سفر دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا قرارداد تمدید (نامحدود) پایگاه آمریکا در قرقیزستان را در مقابل افزایش کمک های مادی آمریکا امضاء نمود نمونه مشخص این موضوع است.

البته روسیه و چین به شیوه دیگری منافع خود را دنبال می کنند. روسیه در صدد است تا با طرح ضرورت خروج نیروهای آمریکایی، همزمان موضوع ضرورت حفظ امنیت منطقه و مقابله با تروریسم پس از خروج نیروهای آمریکایی توسط ساختارهای امنیتی منطقه ای را مطرح کند و با توجه به این که روسیه در ساختارهای امنیتی منطقه مانند پیمان امنیت دسته جمعی و سازمان شانگهای دست برتر را دارد بنابر این تلاش می کند تا خروج نیروهای آمریکایی در چارچوب یک معامله کلان صورت گیرد و روسیه مسئول حفظ امنیت منطقه شود.

چین نیز موضع خاص خود را دارد ضمن آن که چین در خصوص انتشار بیانیه سازمان موضع محافظه کارانه ای داشت. چین صحنه اصلی مقابله با آمریکا را آسیای جنوب شرقی و مسأله تایوان می داند و به هیچ عنوان تمایلی ندارد که آسیای مرکزی صحنه تقابل امریکا و چین باشد. البته همان گونه که ذکر شد با این موضوع هم که منافع چین در آسیای مرکزی توسط آمریکا نادیده گرفته شود نمی تواند موافق باشد. پیام چین در این بیانیه آن است که در منطقه نیروهایی وجود دارند که ضروری است منافع آن ها مورد توجه قرار گیرد. مطالبی که به صراحت توسط وزیر خارجه روسیه مطرح شد و اعلام کرد که روسیه منافع دیگران را در منطقه به رسمیت می شناسد ولی نمی تواند در مقابل این طرز فکر که روسیه در منطقه منافعی ندارد سکوت اختیار کند. (نقل به مضمون)

با توجه به آن چه گفته شد می توان نتیجه گرفت که سازمان همکاریهای شانگهای سازمانی است که در آینده از نفوذ و قدرت بیشتری بهره مند خواهد شد و با شفافیت بیشتری منافع اعضای خود را مطرح خواهد کرد اما یک سازمان ضدآمریکایی و یا ضدغربی نخواهد شد و پای در جای پیمان ورشو نخواهد گذاشت. این سازمان هویت مشخص خود را خواهد داشت که بر اساس منافع اعضای آن شکل می گیرد. اعضایی که تلاش دارند با افزایش قدرت خود در یک اقدام جمعی منافع ملی خود را بیشتر تأمین کنند.

دکتر سید رسول موسوی