سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
علوم اجتماعی در ایران توطئه یا نیاز بومی
علم جدید در ایران از پایان قرن نوزدهم با تاسیس دارالفنون پدید آمد و با سامانیافتن دانشگاه تهران سرو سامان یافت. پس از دانشگاه تهران و مرکزی شدن از نظر علمی و اجتماعی و فرهنگی، دانشگاههای دیگری در ایران تاسیس شد. هرکدام از دانشگاهها در کشور نسخه کپی دانشگاه تهران است؛ البته استثناهایی نیز در این میان وجود دارد. دانشگاه صنعتی شریف یکی از این نمونهها است، زیرا این دانشگاه برای کاری تخصصی و با حضور افراد خاص قبل از وقوع انقلاب اسلامی با نام دانشگاه آریامهر تاسیس شد.
دانشگاه تهران به عنوان دانشگاهی جامع و در برگیرنده همه رشتههای علمی شناخته شد. با وجود فاصله زمانی در تاسیس رشتههای علوم انسانی، فنی، مهندسی و پزشکی، اولین مکان برای طرح علم جدید دانشگاه تهران بوده است. رشتههای متعدد در علومانسانی از قبیل رشته زبان و ادبیات (زبان و ادبیات فارسی، عربی، فرانسه، آلمانی، انگلیسی، روسی و...)، رشتههای فلسفه، الهیات، حقوق و علوم سیاسی، جامعهشناسی، باستانشناسی، تاریخ، مردمشناسی، اقتصاد، تربیت بدنی و بسیاری از رشتههای دیگر نخست به این دانشگاه راه یافتند. در کنار رشتههای علوم انسانی، رشتههای فنی و پزشکی نیز مطرح شد و به دلایل ساختاری، مدیریتی و اجتماعی نسبت به دیگر رشتهها اهمیت بیشتری یافت.
در پیشی گرفتن این رشتهها نسبت به علوم انسانی میتوان بیشتر به دلایل و شرایط خارج از آنها اشاره کرد. رابطه صنعت و علم، رابطه دولت و نظام سیاسی و دانش، رابطه نظام بینالملل با اقتصاد ملی و محلی، نوع تعامل علم و جامعه و نیازهای روزمره و جهتگیری اقتصادی جهان در این زمینه موثر است.
● علومی سرراهی
اما اصلیترین نکتهای که مطرح است بحث و گفتوگو در مورد نحوه ورود علوم انسانی و اجتماعی و جایگاه آن در جامعه است. علوم انسانی و اجتماعی در غرب سازنده ماهیت جامعه جدید است. در حالی که علوم انسانی و اجتماعی در ایران به واسطه عدهای افراد همانند امری بیاصل و نسب با تعابیری چون بچه سرراهی خوانده شده است. این تعبیر در سال جدید به واسطه بعضی از اساتید علوم اجتماعی و به دلیل نقد دیدگاه حاکم نسبت به علوم انسانی و اجتماعی مطرح شده است. در طرح این مفهوم و داوری نسبت به علوم اجتماعی دو نیت میتواند وجود داشته باشد:
۱) بیپایگی این علوم در ایران که ضرورتا منجر به انس و الفت بین جامعه و این علوم مهم میشود ۲- بیپایگی این علوم که ضرورت حذف و سرکوب این نوع معرفت را ایجاد میکند. به عبارت دیگر مدعیان این گونهعلوم انسانی و اجتماعی قصد دارند با هجوم همهجانبه به سرکوب این حوزه اقدام کرده تا امکان اثرگذاری از مجموعه اصحاب این رشتهها بازستانده شود. طرح مفهوم سرراهی بودن علوم انسانی و اجتماعی میتواند مجوزی برای نابود کردن آنها باشد. در صورت قبول این فرض، مسالهای جدی مطرح میشود؛ آیا واقعا تنها این علوم در جهان ایرانی سرراهی هستند؟ در غیر این صورت، تکلیف فلسفه، علوم اقتصادی، علوم فنی و مهندسی، علوم پزشکی و سایر علوم دیگر چه میشود؟ اصلا تکلیف جامعه جدید هم که به دلیل جدید بودن سرراهی است، چه میشود؟ آیا این نوع نگاه به علم موجب نابودی هر آنچه در طول قرنها برای ایجاد و استقرار آن تلاش کردهایم، نمیشود؟
با قبول این سوالات و پاسخ مثبت به آن و قبول اینکه علوم و جامعه جدید بهطور ناخواسته در خانه ما مطرح شده و مانند بچه سرراهی است، ضرورت تخریب جامعه جدید و عناصر آن (از قبیل علم و دانش و تکنیک) پیش میآید و در نهایت بازگشت به دوره گذشته اصل میشود.
صورت دیگر این سخن، بازگشت به نظام ایلیاتی، روستایی و سنتی ایرانی است که در آن نه غم و نه درد و نه ضرورتی برای کار و پیشرفت و توسعه وجود داشت.
۲) دومین نکتهای که در سخن مدعیان سرراهی بودن علوم انسانی وجود دارد، محوریت عمده و تام غرب و تمدن غربی و نادیده گرفتن تلاشهای ملل متعدد است. در نتیجه با قبول سرراهی بودن علوم در ایران، غرب مجاز خواهد بود که ضمن ورود و استقرار در نظام فرهنگی و سیاسی ایرانی تعیینکننده هم باشد. در نتیجه همه تلاشهایی که تاکنون برای انطباق دادن طفل سرراهی صورت گرفته است، غلط خواهد بود. این بدبینانهترین دیدگاه در مورد وضعیت علومانسانی در ایران است. اصل عمده در این زمینه جدایی جامعه ایرانی از جامعه غربی است. غرب امری متفاوت و متضاد با ایران است، ولی اگر فرض به گونهای دیگر باشد، آن وقت علوم انسانی سرراهی نخواهد بود؛ علوم انسانی، علومی جهانی خواهد بود که هر ملت و گروهی و تمام مدافعان پارادایمی و سنتی در آن نقش خواهند داشت. با این استدلال است که ماکس وبر، موسس جامعهشناسی مدرن که در متن اجتماعی، فلسفی و فرهنگی آلمان رشد کرده و اندیشههایش توسعه یافته است، هم میتواند از سلطه فرهنگ آلمانی خارج شده و با جهان اندیشه ایرانی مرتبط شود. وبر میتواند با تاکیدی که بر فرهنگ دارد، در مطالعات فرهنگی ایرانی نقشآفرین باشد. اندیشه او میتواند برای ما فضایی برای نقد دیدگاههای ماتریالیستی جبرگرایانه فراهم نماید. البته این نوع استدلال در مورد به کارگیری اندیشه کارل مارکس هم صادق است. اندیشه مارکس را میتوان از الزامهای فلسفی و حوزهای آن خارج کرد و در فهم نحوه و میزان توسعه سرمایهداری وابسته در ایران مورد استفاده قرار داد. نکتهای که تا حدود زیادی مورد توجه است، کمادعایی علوم انسانی و اجتماعی در فهم مطلق جامعه و فرهنگ از یک طرف و از طرف دیگر، توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی از جانب دانشمندان علوم اجتماعی در فهم تحولات و تغییرات جوامع و فرهنگها است. تغییر نگاه صورت گرفته در درون معرفت اجتماعی ضمن اینکه این معرفت را به نوعی دچار خضوع کرده است، موجب شده تا سهم اندیشهها و مناقشات موقعیتی بیشتر شود.
● توطئهای به نام علوم اجتماعی
علوم انسانی در ایران با توجه به مجموعه شرایطی که بیشتر مانع توسعه آن بوده، نتوانسته نقش تاریخی خود را به عهده بگیرد. از مجموع این عوامل و شرایط به مهمترین آنها اشاره میکنم؛ ضعف نهاد علم در ایران، کمی تعداد محقق و دانشمند در این حوزه، مشکلات ساختاری در سازمان علوم انسانی، ناتوانایی برای نفوذ در نظام سیاسی، نگاه اعتراضی نسبت به قدرت و دولتهای ایرانی، بیتوجهی دولتها و نیروهای اجرایی در تصمیمسازی و تصمیمگیری بدون حضور علوم انسانی واجتماعی و طرح دیدگاههای افراطی در مورد علوم انسانی و اجتماعی تحتعنوان غربی بودن. در کنار این موارد ایدئولوژیک بودن نیز به شکلگیری فضای بحرانی انجامیده و در نهایت از نقش مفید و موثر این علوم در مدنیت ایرانی کاسته است. عوامل متعدد موجب شده تا علوم انسانی و اجتماعی در نزد یک گروه به عنوان علوم تزئینی، در نزد گروه دیگر به عنوان علوم ایدئولوژیک و نزد یک گروه تصمیمساز هم به عنوان علوم خطرآفرین و کفریات مطرح شود.
● علوم بیکارکرد
نگاه توطئهآمیز به علوم اجتماعی موجب شده است تا این علوم بیکارکرد شوند و از سویی برای افراد بسیاری در خارج از این حوزه به واسطه وظایف اجتماعی و توسعهای امکان کار و ثروتاندوزی را فراهم آورد. در اولین گام بیاستفاده شدن این حوزه معرفتی ضمن اینکه به ضرر علوم اجتماعی است به ضرر جامعه هم خواهد بود. این امکان برای هیچکس و سازمانی در ایران نیست تا به تعطیلی این حوزه حکم دهد. اگر هم حکمی صادر شود، شرایط به گونهای است که زمانی بعد حکمی انقلابی برای ادامه کار صادر خواهد شد. اولین و حتمیترین نتیجه آن نیز حذف سرمایه اجتماعی کشور خواهد بود. اگر قرار بود عدهای با تلاش و کار حرفهایشان در توسعه فضای نقد و بررسی اجتماعی در جریان مدرن شدن ایرانی موثر باشند، به انجام حداقل کارها اقدام میکنند و همین کارهای حداقلی به عنوان حداکثر انتظار از سازمان علمی (استادان دانشگاه) تلقی خواهد شد. واضحتر اینکه اگر قرار بود صاحبان تخصص علم و دانش اجتماعی به توسعه فضای نقد و گفتوگوی اجتماعی، تقویت عقل اجتماعی، شکلگیری جامعه مدرن، مدنیت و تقویت حیات اجتماعی مدرن بپردازند، تنها به کارهای خاصی همچون تالیف کتاب، آموزش مفاهیم و مقدمات و در نهایت کارمندی بسنده میکردند و در حالی که میتوانند جزو نیروهای باقدرت و تلاشگر اجتماعی باشند، به افرادی حاشیهای تبدیل میشوند. شاید به حاشیه خواندن اصحاب علوم انسانی و اجتماعی به شکلگیری حوزه نقد سیاسی و قدرت کمک کرده باشد. اگر این افراد در جریان توسعه اجتماعی و نوسازی اجتماعی و فرهنگی کشور قرار میگرفتند و بخشی از مسوولیتهای جامعه و توسعه به عهده آنها قرار گذاشته میشد از توسعه فضای رادیکالی به لحاظ سیاسی و اجتماعی جلوگیری میکردند. حال این سوال مطرح میشود که به حاشیه راندن متخصصان و روشنفکران منجر به حذف آنها میشود یا رادیکال شدن فضاهای سیاسی و اجتماعی؟ این سوالی است که باید از طرف مدعیان حذف و تسویه اساتید پاسخ داده شود.
● فرصتطلبان میآیند
نتیجه دیگر حاشیهنشینی اصحاب علوم اجتماعی، تحقق فرصتطلبی علمی و پژوهشی است. ممکن است مدیری در سازمانی مدعی این باشد که تحقیق و پژوهش و ارزیابی برنامهای را به استادی که متهم به سکولار است، نمیسپارم. شاید او حق داشته باشد که البته جای بحث دارد. حال با فرض اینکه حق با اوست و باید در آینده پاسخگوی مسوولیتش باشد، لازم است ببینیم پژوهش و تحقیق و در نهایت علوم اجتماعی در ایران از این منظر چه سرنوشتی خواهد داشت. این مدیر محترم برای ارزیابی کارهای سازمانش نیاز به ارزیابی و پژوهش دارد. پژوهشگر را کجا باید یافت؟ در دانشگاه یا در میان همکاران و دوستان؟ در میان دانشگاهیان که فرد مناسبی پیدا نمیشود، باید به سراغ همکاران و دوستان رفت. این گروه از افراد اگر محقق و پژوهشگر بوده و دارای مدرکی و نامی هستند، آن را به دلیل ارتباط با یکی از دانشگاهها و مراکز پژوهشی کسب کردهاند. در نتیجه دوستان و همکاران هم از همان ویروسی رنج میبرند که اساتید دانشگاهی را به بیماری سکولار شدن دچار کرده است با نادیده گرفتن نفوذ این ویروس، کار پژوهشی سفارش داده میشود. کار در صورتی میتواند شروع شود که از قواعد و قالب علمی برخوردار باشد. یکی از شرایط این قالب، وجود همکار مشاور و داور و ناظر است. اینجا است که سر و کله استاد سکولار در طرحها پیدا میشود. اگر در گذشته طرحها با راهنمایی و مدیریت اصلیترین و متخصصترین افراد در حوزه انجام میشد و دوستان و همکاران در سطح دوم در طرح حاضر بودند، امروز جای افراد عوض شده و متخصصترین افراد به عنوان نیروهای دست دوم و سوم و در مقام آخر قرار میگیرند. این نوع جابهجایی در اولین مرحله با سیاستهای مدیر غیرسکولار سازگار است ولی در نهایت هم به ضرر همین مدیر دلسوز تمام میشود و هم به ضعف سازمان علمی و تحقیر استاد با صلاحیت میانجامد. با صورتهای دیگر سفارش کار هم در نظام مدیریتی روبهرو هستیم. کارهای پژوهشی به افراد و گروههایی سفارش داده میشود که کمترین تجربه پژوهشی دارند. نتیجه آن شکلگیری سازمانهای پژوهشی و تحقیقی بیصلاحیتی میشود که دامنه فرصتطلبی علمی و پژوهشی را گسترش خواهد داد. حاصل کار این عزیزان مانند عزیزانی خواهد شد که برای کسب مدارج بالا نمیتوانستند به دانشگاههای دولتی و با صاحب و کتاب وارد شوند، در جریان کمک به تاسیس سازمانها و مراکز آموزشی جدید ضمن اینکه مدرک جدید کسب کردند به فرصتطلبی علمی کمک کردند. امید است حاصل نقد بیرحمانه علوم اجتماعی همین نوع نتیجهای را نداشته باشد که برای دولتهای پیشین اتفاق افتاد.
نتیجه دیگری که از نقد بیرحمانه و بیقاعده علوم اجتماعی برای کشور حاصل میشود، ترجیح نظر و تصمیم مدیران و کارگزاران در حوزه اجتماعی به محققان و کارشناسان اجتماعی است. این معنی را در حوزه خانواده و فرهنگ عمومی میتوانیم ببینیم. مدیران و مجریان بدون کمترین کارشناسی به طرح مباحثی در مورد مشکلات خانواده و فرهنگ میپردازند. در حالی که با کمترین دقت و کار کارشناسی میتوان راه دیگری را پیش گرفت. ریشه این نوع تصمیمگیری در تقدم کارگزاران و مدیران بر دانشمندان و محققان در حوزه اجتماعی است.
تقی آزاد ارمکی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست