دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شوخی با شعر


شوخی با شعر

شاید بتوان شروع شوخی در شعر را از فردوسی دانست زمانی كه با بی مهری سلطان محمود مواجه شد و به خاطر دل چركین شدن از او وی را به تیغ هجو آزرد

موقعیت ژئوپلتیكی فلات ایران همواره توجه بیگانگان را به خود جلب كرده و در نتیجه رویارویی با دشمنان جنبه جدایی ناپذیر زندگی مردمان آن بوده است. جنگ ها و مصیبت ها آریایی ها را تبدیل به مردمانی جدی و مغموم كرد كه در نتیجه آن شادی در حاشیه ادبیات فارسی قرار گرفت.

بیشتر مورخان ادبی معتقدند كه ادبیات سرزمین ما بیشتر به تراژدی میل دارد تا به طنز و برولسك (تقلید مضحك)، اما در دوره معاصر پدیده شادی به دلایل مختلف و پیچیده جایگاه بیشتری را اشغال كرده است به همین دلیل جستار در زمینه شوخی ادبی ضروری است این كه چه انگیزه هایی موجب به وجود آمدن شادی، چه به معنای خوب و چه به معنای بد آن، بوده اند و یا چه ویژگی هایی داشته است می تواند كمك شایانی باشد به شوخی از نوع ایرانی آن در ادبیات.

در این رابطه قبل از هر چیز دقت به اصطلاحات مربوط لازم و ضروری است تا بتوان داشته های خود را در دسته بندی های مناسب مورد بررسی قرار داد.

شاید بتوان شروع شوخی در شعر را از فردوسی دانست. زمانی كه با بی مهری سلطان محمود مواجه شد و به خاطر دل چركین شدن از او وی را به تیغ هجو آزرد.

از آن زمان به بعد حجم فكاهی های منظوم در ادبیات فارسی به تدریج بیشتر شد و جالب این كه هرچه به دوره معاصر نزدیك می شویم میزان و شدت آنها افزایش می یابد. به هر حال نباید انتظار داشت شاعران خردمند دوره خراسانی این جا و آن جا توهین بنویسند، مگر این كه شیوه خاصی از فلسفه را متصور شویم كه استدلال های خود را بر پایه هتاكی و لودگی نهاده، اما بعدها بویژه پس از قرن نهم كه به دلایل اجتماعی و سیاسی شاعران كم سواد وارد عرصه ذوق آزمایی می شوند، همین موضوع سبب نوشته شدن حجم زیادی از هجو و هزل می گردد.

از میان رویكردهای متفاوت، پارودی و طنز بیشترین اهمیت را دارند چرا كه هجو و هزل نمی توانند مولد نوع درخشان ادبی باشند زیرا هجویه ها بیانگر دشمنی ها و كینه های خصوصی سرایندگانند تا جایی كه گاهی هجویه سرایان به دست كسانی كه برایشان هجو سروده اند كشته شده اند چنان كه عبید اله خان ازبك، هلالی را به قتل رساند.

هزل ها هم بیشتر شوخی های بی محتوایی هستند كه در قصیده ها و مثنوی های سست گفته می شوند.

كمدی نیز در شعر ایران شكل نگرفت. به جز كمدی منظوم «مردم گریز» به قلم میرزا حبیب اصفهانی اثر دیگری در دست نیست. برولسك هم به دلایل دیگری با همه اهمیتی كه دارد در ایران مورد استقبال قرار نگرفت یعنی آثار فاخری با این شیوه نگاشته نشد. مثنوی جنگنامه نظام الدین محمود قاری یزدی (قرن نهم) به یكی از اشكال برولسك است كه به آن حماسه مسخره mock heroic گفته می شود در این نوع ادبی زبان و شیوه بیان حماسی برای موضوعی مسخره به كار گرفته می شود چنان كه در جنگنامه هم همین سؤال وجود دارد. تفاوت مهم برولسك با پارودی در این است كه پارودی نوعی از برولسك محسوب می شود هرچند گاهی دیده می شود این دو را با هم مترادف می دانند اما نمی توان پارودی را كه تنها به تقلید از آثار ادبی پیشین می پردازد با برولسك كه هر نوع تقلید مبالغه آمیزی را در خود جای می دهد یكی دانست. تفاوت عمده برولسك با طنز در این است كه طنز دارای ویژگی انتقادی است اما بروسك تنها جنبه سرگرمی دارد.

● پارودی (نقیضه: Parody)

ارسطو، هگمیون (قرن پنجم پیش از میلاد) را به عنوان نخستین كسی كه پارودی منظوم سروده است، معرفی می كند. در قرن چهارم پیش از میلاد شعر كوتاهی با عنوان نبرد غوكان و موش ها به قلم اریستوفان و به تقلید از حماسه اورپیید نوشته می شود كه در كتاب های تاریخ ادبی به عنوان نخستین شكل پارودی معرفی شده است. باكنر نظرویك در كتاب خود تاریخ ادبیات جهان، این منظومه را تحت موضوع حماسه هزلی و با نام مؤلف مجهول معرفی می كند كه در هر دو مورد دچار اشتباه است. پیش از این به حماسه هزلی زیر عبارت حماسه مسخره پرداخته ایم و از آن جا نبرد غوكان و موش ها به تقلیدی از حماسه های كلاسیك است راهی به جز پارودی دانستن آن نداریم؛ اگر چنانچه نخستین شعر منظوم به طور مستقیم از هیچ سرایش حماسی تقلید نمی كرد آنگاه می توانستیم آن را نوعی حماسه هزلی بدانیم.

موشی در هنگام فرار از چنگ گربه ای به پادشاه غوكان برخورد، پادشاه از موش دعوت می كند كه او را از بركه گذر دهد اما درست در وسط بركه یك مار آبی غوك بیچاره را به وحشت می اندازد و غوك در آب فرومی رود، موش بی خبر از همه جا نیز غرق می شود و دوستان و هم ردیفانش به غوكان اعلان جنگ می كنند، دو سپاه با حبوبات، سبزی ها و انواع برگ ها مجهز شده و در برابر هم صف آرایی می كنند. شورایی تشكیل شده از خدایان سعی می كنند تصمیماتی برای طرفداری از یكی دوطرف جنگ بگیرد. آتنه از هر ۲ گروه روی برمی گرداند و فلش نبرد به سمت او می چرخد. موش ها لباسش را می جوند و غوكان با سر و صدای خود او را به سردرد مبتلا می سازند. سپس نبرد بزرگی میان ۲ گروه آغاز می شود در همین اوضاع زئوس به وسیله یك گروه عظیم از خرچنگ ها و رعد و برق به ماجرا پایان می دهند.

ارتباط میان حیوانات و خدایان، كشته شدن قهرمانان و نطق های مهیج فرماندهان نظامی در این اثر حماسه های هومری را به استهزا می گیرد. این منظومه تأثیر بسزایی بر سرایندگان حماسه های شوخی آمیز می گذارد و حتی «پارنل» بعدها ترجمه آزادی از آن را ارائه می دهد.

حماسه غوكان و موش ها به بهترین شكل ویژگی هایی را به نمایش می گذارد؛ گفته می شود هدف پارودی گاهی انتقادی از اثر اصلی نویسنده آن و گاهی خود به عنوان اثری مستقل می خواهد بر پایه اثر دیگری به نوع خاصی از انتقاد اجتماعی و سیاسی پردازد.

حماسه غوكان و موش ها هر دو هدف را دنبال كرده است و از این حیث جایگاه مطلوبی دارد، اما هیچ گاه پارودی به اندازه دوران معاصر محل اهمیت نبوده است گرایش های پست مدرنیستی سبب شده اند مناقشات زیادی حول وحوش پارودی شكل بگیرد در ادبیات غربی فكاهی جلوه بیشتری داشته و دارد. آرتور پلار در كتابی با نام «طنز» معتقد است در هر دوره روشنگری وقتی از قدرت و به تبع آن خشونت كلیت كاسته شود نویسندگان شروع به شوخی كردن با شخصیت های مقدس كلیسا حتی مفاهیم مذهبی كردند و از آن پس هیچ گونه ممنوعیتی در برابر خود نمی دیدند، اما در دوران معاصر ادبیات پست مدرنیستی از پارودی به عنوان یك اصل یادمی كند چرا كه ۳ وجه از وجوه هنر پست مدرنیسم در پارودی نهفته است: اول گرایش به عامه مردم، دوم اصل باز تولید آثار گذشته و سوم ریشخند هنر مدرن. مفاد دوم و سوم با توجه به آنچه گفته آمده است، نیازی به توضیح بیشتر ندارد اما در مورد عامه گروی باید دانست كه سهل انگاری، بازارگرایی و ابتذال با عامه گرایی متفاوت است. به طور مثال نمی توان رساله اخلاق الاشراف اثر عبید زاكانی را كه نقیضه ای بر اوصاف الاشراف خواجه نصیرالدین طوسی است را اثری پست مدرنیستی دانست، به فرض كه نقیضه ای (پارودی) تمام عیار باشد زیرا بستر تاریخ و اجتماعی زاكانی با بستر تاریخی واجتماعی كه دوران پست مدرن با آن روبه رو است متفاوت است.هنر مدرن به شكلی خرافاتی و حق به جانب معتقد به كامل بودن خود است و به شكل مغرورانه ای خاص گراست اما گفته تاریخ نشان داد تفكر مدرن نمی تواند از پس ادعای خود برآید، بنابراین مورد ریشخند پست مدرنیسم قرار می گیرد.

پارودی در ادبیات همه تمدن های دنیا، با اختلاف اندكی، وجود دارد در كشور ما از اصلاح نقیضه در برابر آن استفاده می شود. نقیضه در تعریف و شاخه هایش همانندی زیادی با پارودی دارد و به سه شكل دیده شده است.

۱) تغییر دادن كلمات غزل های معروف . به طور مثال : «دارم از كله » و «كلیپا» گله چندان كه مپرس ‎/ كه چنان زو شده ام بی سروسامان كه مپرس ‎/ روزه داری و ریاضت هوسم بود ولی ‎/ چشمكی می زند آن «بره بریان» كه مپرس

۲) تقلید شیوه بیان كه در آن شیوه شاعران پیشین به بازی گرفته می شوند.

۳) ازنظر درونمایه و محتوا مانند رساله اخلاق الاشراف عبید زاكانی كه پیشتر گفته شد. دست اندركاران ادبیات دهه های اخیر كمتر توانسته اند توفیقی از حیث استفاده از پارودی داشته باشند.

پارودی، هجو هزل راه های رسیدن به طنز است و یا گفته می شود طنز برای پیشبرد خود از آنها استفاده می كند در حالی كه اینگونه نیست، تنها وقتی اثری با اهداف انتقادی نوشته شود، طنز است. نمی توان گفت كه فلان اثر فلان شخص راهجو كرد تا از آن به او انتقاد كندچرا كه پس از انتقادی بودن یك اثر، اثر تبدیل به نوعی طنز می شود. این سوءتفاهم از آنجا ناشی می شود كه گروهی ساختار یك اثر ادبی را به اجزای آن تقلیل می دهند در حالی كه مكانیزم ادبی فقط در صورتی معنا می یابد كه همه اجزای آن را با توجه به رابطه ای كه با دیگر اجزا دارند بسنجیم چنانچه در جامعه شناسی می گویند نمی توان مفهوم جامعه را با جمع كردن افراد فهمید چراكه رابطه بین افراد خود بخشی از پدیده جامعه است.

در یك مكانیزم هیچ جزوی رانمی توان جدای از دیگر اجزا متصور شد چرا كه هستی هركدام از آنها در گرو ارتباطی است كه با دیگران دارند در غیر این صورت باید گفت جزو مورد بحث در جایی خارج از مكانیزم وجود دارد و همین بیرونی بودن موجب می شود كه از بحث كنار گذاشته شود. در مباحث ساختارگرایی گاهی به پدیده های خارج از ساختار هم اشاره می شود چرا كه معتقدند آنها می توانند از بیرون مكانیزم (در اینجا منظور مكانیزم اثر ادبی) را تحت تأثیر خود قرار دهند. دراین صورت باید توجه داشت كه فقط تعریف ما از مرزهای مكانیزم گسترده تر شده است. به طور نمونه معتقدان به هرمنوتیك می گویند از آنجا كه حوزه مهم اثر ادبی در ذهن انسان است و از سوی دیگر ذهن انسان همواره متأثر از باورهایی است كه گفتمان حاكم بر ادبیات می پراكند، پس نمی توان مدعی شدكه یك روش علمی متفق برای ادراك ادبی وجوددارد. این فرض كه به گمان نویسنده این یادداشت هم درست می آید، نمی تواند موضوع ما را مصداق خود قرار دهد. با پذیرش آرای اصحاب هرمنوتیك مدرن می توانیم بگوییم یك اثر ادبی كه تا به امروز به عنوان هجو بررسی شده است دیگر دروضعیت هجو نیست بلكه باید آن را به عنوان یك طنز بررسی كرد و دلیل بیاوریم كه تعریف ما از «انتقاد تغییر كرده است اماهیچ گاه نمی توان گفت اثر طنز كه می شناسیم برای رسیدن به وجه طنزگونه خود از هجو استفاده نموده و قیاس این دو موضوع به اصطلاح منطقیون قیاس مع الفارق است.به هرحال طنز از دیرباز مورد توجه بوده است اما خوشبختانه بعد از مشروطه از میزان هجونویسی و هزل نویسی كم شده و به طنزها افزوده شده است و ناگفته پیداست دلایلی سیاسی سبب این تغییر شده اند.

طنز به طور كلی به دو گونه طنز ملایم و طنز گزنده تقسیم می شوند. طنز ملایم مؤدبانه و تا حد زیادی اغماض گر است و حس دلسوزی انسان را نشانه می گیرد اما طنز گزنده، تلخ و تحقیرآمیز است و بیشتر حس تنفر را مورد هدف قرار می دهد. از دیدگاه دیگری هم می توان طنز را دسته بندی كرد.اگر كاركرد طنز را در نظر بگیریم می توانیم طنز منظوم خود را به سه دسته فلسفی، اجتماعی و سیاسی تقسیم كنیم.

در این میان می توانیم خیام را بهترین طنزپرداز فلسفی، عبید زاكانی را طنزپرداز اجتماعی و سیداشرف گیلانی را بهترین طنزپرداز بدانیم.

ایران شیری