دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
فرار مغزها و مهاجرت پزشکان
درباره فرار مغزها و مهاجرت نخبگان، به نظر میآید این توضیح لازم است که اولا بخش زیادی از آنچه میشنویم و یا میخوانیم، ساخته و پرداخته فضای رسانهای و تبلیغاتی است. البته در ورای این فضا و هجمه تبلیغاتی، حقایقی نیز وجود دارد که نباید از آنها غفلت کنیم. مساله دیگری که در این زمینه لازم است مورد توجه قرار گیرد، دو بحث جداگانه فرار مغزها و مهاجرت نخبگان است که این دو به لحاظ ماهیت، به طور کامل با هم متفاوتند و نباید یکسان تلقی شوند.
اما درباره فرار مغزها آنچه گفته شده و گفته میشود، این است که نخبگان، سرمایههای تمامنشدنی هر جامعه و ملتند و امروز توانایی کشورها و ثروت ملتها، نه در منابع طبیعی که وابسته به دارایی و منابع انسانی آنها است. از این جهت بحث نخبگان و اندیشمندان در چند دهه اخیر برای دولتها و ملتها از اهمیت و ارزش والایی برخوردار گشته است. بنابراین رقابت و تلاش همهجانبهای برای جذب نخبگان از سوی دولتهای گوناگون به عمل میآید تا بلکه بتوانند به این طریق بر ثروت خود بیفزایند. در بحث فرار مغزها، دولتهای قدرتمند با ایجاد تسهیلات و پاسخ به پارهای از نیازهای برآورده نشده نخبگان در موطن خود به شکار مغزها میپردازند. چنین اتفاقی به طور معمول در کشورهایی رخ میدهد که نخبگان از وضع موجود خود ناراضی هستند و برای اعتراض و ایجاد شرایط بهتر میخواهند وطنشان را ترک کنند. اینکه این افراد تا چه اندازه و تا چه حد به آرزوی خود میرسند، بحث دیگری است. آنچه نامطلوب تلقی شده و میشود، این است که این نخبگان با کشور و ملت خود قهر میکنند و آنها را به امید دنیایی بهتر برای خود و خانواده خود رها میسازند!
به نظر میرسد که ما برآورد دقیقی از چنین رخدادی در کشور خود نداریم، یعنی آماری از آنچه به این شکل و تحت این فرآیند و به این عنوان اتفاق میافتد، وجود ندارد. توجه داشته باشید که رفتن یا قهر کردن برخی از افراد با پدیده فرار مغزها متفاوت است. افراد معمولی که جامعه خود را ترک میکنند، نباید با کسانی که در گروه نخبگان و صاحبنظران و اندیشمندان قرار میگیرند، یکسان قلمداد شوند، و الا گویی ما در این بحث اعتقاد پیدا میکنیم آنها که ماندهاند، مغز ندارند و هر که مغز داشته است، فرار کرده است و هر که مانده است، مغز ندارد!! این یعنی به بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران و کسانی که کشور خود را برای خدمت با همه کاستیها و مشکلات موجود انتخاب کردهاند، توهین و جسارت کردن. پس توجه کنیم که هر کس که رفت، مغز نیست و ما هم اطلاع دقیقی از این موضوع نداریم. اما در مورد فرار مغزهای واقعی میتوان گفت، اول اینکه یک نخبه، با ملت و فرهنگ و هویت خود قطع رابطه میکند و دوم آنکه به جای اینکه بر ثروت و اندوخته ملت خود بیفزاید، بر ثروت و اندوخته دیگران میافزاید و سوم آنکه، جامعه خود را از خدمات خود محروم میکند. اما نوع دیگری از رفت و آمد نخبگان وجود دارد که ما از آن به عنوان مهاجرت نخبگان یاد میکنیم. در مهاجرت، درواقع نخبگان و صاحبنظران نه با ملت، نه با هویت و نه با کشور خود قطع ارتباط میکنند و نه در فکر آن هستند که اگر موقعیت بهتری برای آنان فراهم شده، آن را به تنهایی و برای خود به استخدام درآورند، بلکه تلاش میکنند که از این فرصت هم خود بهرهمند شوند و هم جامعه خود را بهرهمند سازند. به عبارت دیگر، شرایطی برای تعدادی از نخبگان و محققان و پژوهشگران و صاحبنظران فراهم میآید که برای مدتی کشور خود را ترک و به کشور دیگری مهاجرت میکنند
به نظر من، این نوع مهاجرت و این نوع تعامل و به دست آوردن فرصتها در جهت ارتقا و توسعه علمی ـ فنی و فردی و اجتماعی نه تنها مضر نیست، بلکه میتواند آثار و برکات مثبتی هم در پی داشته باشد. در چنین حالتی، فرد نخبه نه تنها خود رشد میکند، بلکه سبب رشد جامعه خود میشود، هم رشد علمی و هم رشد اقتصادی و پارهای از کمبودها را که در کشور خود با آن مواجه است، از سر میگذراند و میتواند با امکانات بهتر و بیشتری در جهت ارتقای علم و ملت خود تلاش کند و دستاورهای آن را هم با مردم جهان و هم با مردم خود تقسیم کند. پس میان فرار مغزها و مهاجرت نخبگان تفاوت ماهوی وجود دارد که یکی مذموم و دیگری اگر نگوییم ممدوح، حداقل امر ناپسندیدهای نیست. گاه ما این دو موضوع را با هم اشتباه میکنیم و فضای رسانهای هم به آن کمک میکند تا بذر ناامیدی و دلسردی در جامعه علمی به طور خاص و کل جامعه به طور عام پاشیده شود. وظیفه ما این است که ضمن شناخت درست این دو پدیده، در مقابل هر یک موضع درستی اتخاذ کنیم و آنها را در جای خود بشناسیم و برنامه متناسب با آنها پیشبینی کنیم، کما اینکه در سایر کشورها هم چنین میکنند.
علاوه بر نکات فوق و مطالبی که گفته شد، یک نکته بسیار اساسی و بنیادین در این موضوع وجود دارد. در دنیای امروز با توجه به تحولات علمی و اجتماعی و فناوریهای موجود، چه بسا افراد در کشور خود مقیم باشند و فرار و مهاجرت هم نکنند، اما در خدمت بیگانگان باشند و چه بسا افراد در مرزهای جغرافیایی کشور خود نباشند و در گوشهای از جهان سکنی گزیده باشند، اما علم و دانش آنها و توان آنها در خدمت وطن و مردم آنها باشد. امروز در بحث فرار مغزها، اثر مرزهای جغرافیایی تا حدودی کمرنگ و شاید در بعضی مواقع بیاثر شده باشد. زمانی نه در گذشتههای خیلی دور، فرار مغزها، فرار از مرزهای جغرافیایی نیز بود. اما امروز لزوما مرزهای جغرافیایی چندان تعیینکننده نیستند. این هم بحثی است که محتاج تامل بیشتر و بحث بیشتر از سوی صاحبنظران است.به هرحال، به طور خلاصه اینکه ما باید تلاش کنیم شرایطی را فراهم کنیم که نخبگان واقعی جامعه با امید و نگاه مثبت به آینده، در کشور بمانند و خدمت کنند. بسترهای مهاجرت نخبگان را هم با همان تعریفی که شد تسهیل کنیم تا آنها هم بتوانند به نحو بهتری در خدمت جامعه باشند. جذب مغزها و نخبگان، محتاج نوعی نوآوری در روابط و مناسبات علمی ـ اداری و فرهنگی در جامعه است. انتظار میرود که دیوانسالاری موجود که گاه شکل علمی نیز به خود گرفته است، در این کشور فرو پاشد تا ما نیز بتوانیم بسان سایر کشورهای پیشرفته با پیروی از سنتهای علمی، سرمایههای واقعی خود را حفظ و نگهداری کرده و افزایش دهیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست