چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
اقدامات پیامبر اكرم ص
● سیره پیامبر اكرم(ص)
ابتدا لغت سیره را معنی بكنم كه تا این لغت را معنی نكنم نمی توانم سیره پیغمبر را تفسیر بكنم . سیره در زبان عربی از ماده سیر است . ( ۱ ) سیر یعنی حركت, رفتن , راه رفتن سیره یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعلهٔ است و فعله در زبان عربی دلالت می كند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبك و نوع نشستن , و این نكته دقیقی است . سیر یعنی رفتن , رفتار , ولی سیره یعنی نوع و سبك رفتار . آنچه مهم است شناختن سبك رفتار پیغمبر است. آنها كه سیره نوشته اند رفتار پیغمبر را نوشته اند . این كتابهایی كه ما به نام سیره داریم سیر است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره , اسمش سیره هستولی واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبك پیغمبر در رفتار . نه اسلوب رفتار پیغمبر , نه متد پیغمبر خیلی از مردم در تفكرشان اصلا سبك و منطق ندارند , یك دفعه به نقل استناد می كند , یك دفعه به عقل استناد می كند , یك دفعه حسی می شود , یك دفعه عقلی می شود . اینها مادون منطقند . من به مادون منطق ها كار ندارم . در رفتار هم اكثریت قریب به اتفاق مردم سبك ندارند . به ما اگر بگویند سبكت را در رفتار بگو , سیره خودت را بیان كن , روشت را بیان كن , تو در حل مشكلات زندگی چه روشی داری ؟ پاسخی نداریم . هر كسی برای خودش در زندگی هدف دارد , هدفش هر چه می خواهد باشد , یكی هدفش عالی است , یكی هدفش پست است , یكی هدفش خداست, یكی هدفش دنیاست . بالاخره انسانها هدف دارند . بعضی افراد برای هدف خودشان اصلا سبك ندارند , روش انتخاب نكرده اند , روش سرشان نمی شود , ولی قلیلی از مردم اینجورند و الا اكثریت مردم دون منطقند , دون سبكند , دون روشند , به اصطلاح هرج و مرج بر اعمالشان حكمفرماست و همج رعاع هستند.
سیره پیغمبر یعنی سبك پیغمبر , متودی كه پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به كار می برد . بحثما در مقاصد پیغمبر نیست , مقاصد پیغمبر عجالتا برای ما محرز است . بحثما در سبكپیغمبر است , در روشی كه پیغمبر به كار می برد برای هدف و مقصد خودش . مثلا پیغمبر تبلیغ می كرد . روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود ؟ سبك تبلیغی پیغمبر چه سبكی بود ؟ پیغمبر در همان حال كه مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می كرد , یكرهبر سیاسی بود برای جامعه خودش از وقتی كه آمد به مدینه , جامعه تشكیل داد , حكومت تشكیل داد , خودش رهبر جامعه بود . سبك و متود رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متودی بود ؟ پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می كرد . سبكقضاوتش چه سبكی بود ؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت , زنان متعدد داشت , فرزندان داشت . سبك پیغمبر در ( زن داری( چگونه بود ؟ سبك پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود ؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت . سبك و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود ؟ ودهها سبك دیگر در قسمتهای مختلف دیگر . مادر اینجا به گوشه ایی ازاقدامات پیغمبر اشاره می نمایم .
● مبارزه با ظلم
در دوران جاهلیت با گروهی كه آنها نیز از ظلم و ستم رنج می بردند برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران همپیمان شد این پیمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصیتهای مهم مكه بسته شد و به نام ( حلف الفضول( نامیده شد . او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد می كرد و می گفت حاضر نیستم آن پیمان بشكند و اكنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شركت كنم .
● تنفر از بیكاری
از بیكاری و بطالتمتنفر بود , می گفت :( خدایا ! از كسالتو بی نشاطی , از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می برم( مسلمانان را به كار كردن تشویق می كرد و می گفت : ( عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین جزء آن كسب حلال است
● رفتار با بردگان
نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود به مردم می گفت : اینها برادران شمایند , از هر غذا كه می خورید به آنها بخوارنید و از هر نوع جامه كه می پوشید آنها را بپوشانید , كار طاقت فرسا به آنها تحمیل مكنید , خودتان در كارها به آنها كمك كنید می گفت : آنها را به عنوان ( بنده( و یا كنیز ( كه مملوكیترا می رساند ) خطاب نكنید , زیرا همه مملوك خداییم و مالك حقیقی خداست , بلكه آنها را به عنوان ( فتی( ( جوانمرد ) یا ( فتاهٔ( ( جوانزن ) خطاب كنید .
در شریعت اسلام تمام تسهیلات ممكن برای آزادی بردگان كه منتهی به آزادی كلی آنها می شد فراهم شد او شغل ( نخاسی(یعنی برده فروشی را بدترین شغلها می دانست و می گفت: بدترین مردم نزد خدا آدم فروشان اند .
● نظافت و بوی خوش
به نظافت و بوی خوش علاقه شدید داشت , هم خودش رعایت می كرد و هم به دیگران دستور می داد به یاران و پیروان خود تاكید می نمود كه تن و خانه خویش را پاكیزه و خوشبو نگه دارند بخصوص روزهای جمعه وادارشان می كرد غسل كنند و خود را معطر سازند كه بوی بد از آنها استشمام نشود , آنگاه در نماز جمعه حضور یابند .
● برخورد و معاشرت
در معاشرت با مردم , مهربان و گشاده رو بود در سلام به همه حتی كودكان و بردگان پیشی می گرفت پای خود را جلوی هیچ كس دراز نمی كرد و در حضور كسی تكیه نمی نمود غالبا دو زانو می نشست در مجالس , دایره وار می نشست تا مجلس , بالا و پایینی نداشته باشد و همه جایگاه مساوی داشته باشند از اصحابش تفقد می كرد , اگر سه روز یكی از اصحاب را نمی دید سراغش را می گرفت , اگر مریض بود عیادت می كرد و اگر گرفتاری داشت كمكش می نمود در مجالس , تنها به یك فرد نگاه نمی كرد و یك فرد را طرف خطاب قرار نمی داد , بلكه نگاه های خود را در میان جمع تقسیم می كرد از اینكه بنشیند و دیگران خدمت كنند تنفر داشت , از جا بر می خاست و در كارها شركت می كرد می گفت : خداوند كراهت دارد كه بنده را ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده است .
● زهد و ساده زیستی
زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود ساده غذا می خورد , ساده لباس می پوشید و ساده حركت می كرد زیراندازش غالبا حصیر بود , بر روی زمین می نشست , با دست خود از بز شیر می دوشید و بر مركب بی زین و پالان سوار می شد و از اینكه كسی در ركابش حركت كند به شدت جلوگیری می كرد قوت غالبش نان جوین و خرما بود كفش و جامه اش را با دست خویش وصله می كرد در عین سادگی طرفدار فلسفه فقر نبود , مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راه های مشروع لازم می شمرد , می گفت :
نعم المال الصالح للرجل الصالح (۲ ) .
چه نیكوست ثروتی كه از راه مشروع به دست آید برای آدمی كه شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف كند .
و هم می فرمود :
نعم العون علی تقوی الله الغنی ( ۳ ) .
مال و ثروت كمك خوبی است برای تقوا .
داشت كه در مجالس گرد و حلقه به دور هم بنشینند , مجلس بالا و پایین نداشته باشد , دستور می داد و تأكید می كرد كه هر وقت وارد مجلس می شوید هرجا كه خالی است همانجا بنشینید , یك نقطه معین را جای خودتان حساب نكنید و به آن نقطه فشار نیاورید , اگر خودش وارد مجلسی می شد خوشش نمیآمد كه جلوی پایش بلند شوند , و گاهی اگر بلند می شدند مانع می شد و مردم را امر می كرد كه قرار بگیرند و و می گفتند این , سنت اعاجم است , سنت ایرانیهاست . و نیز می فرمود هر كس كه وارد شد , در جایی كه خالی است بنشیند , نه اینكه افراد مجبور باشند جای خالی بكنند تا كسی بالا بنشیند . اسلام چنین چیزی ندارد . یكی از مسلمانان فقیر و ژنده پوش وارد شد , كنار آن شخص كه به اصطلاح اشراف بود , جائی خالی بود . آن مرد , همانجا نشست. همینكه نشست , او روی عادت جاهلیت فورا خودش را جمع كرد و كنار كشید . رسول اكرم متوجه شد , رو كرد به او كه چرا چنین كاری كردی ؟ ! ترسیدی كه چیزی از ثروتت به او بچسبد ؟ نه یا رسول الله . ترسیدی چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟ نه یا رسول الله . پس چرا چنین كردی ؟ اشتباه كردم , غلط كردم , به جریمه اینكه چنین اشتباهی مرتكب شدم الان در مجلس شما , نیمی از دارائی خودم را به همین برادر مسلمانم بخشیدم . به آن برادر مؤمن گفتند خوب پس حالا آن را تحویل بگیر , گفت نمی گیرم , گفتند تو كه نداری , چرا نمی گیری ؟ گفت من برای اینكه می ترسم بگیرم و روزی دماغی مثل دماغ این شخص پیدا بكنم .
● اراده و استقامت
اراده و استقامتش بی نظیر بود , از او به یارانش سرایت كرده بود دوره بیست و سه ساله بعثتش یكسره درس اراده و استقامت است او در تاریخ زندگی اش مكرر در شرایطی قرار گرفت كه امیدها از همه جا قطع می شد , ولی او یك لحظه تصور شكست را در مخیله اش راه نداد , ایمان نیرومندش به موفقیت یك لحظه متزلزل نشد .
● رهبری و مدیریت و مشورت
با اینكه فرمانش میان اصحاببی درنگ اجرا می شد و آنها مكرر می گفتند چون به تو ایمان قاطع داریم , اگر فرمان دهی كه خود را در دریا غرق كنیم و یا در آتش بیفكنیم می كنیم , او هرگز به روش مستبدان رفتار نمی كرد در كارهایی كه از طرف خدا دستور نرسیده بود , با اصحاب مشورت می كرد و نظر آنها را محرم می شمرد و از این راه به آنها شخصیتمی داد در بدر مساله اقدام به جنگ , همچنین تعیین محل اردوگاه و نحوه رفتار با اسرای جنگی را به شور گذاشت . در احد نیز راجع به اینكه شهر مدینه را اردوگاه قرار دهند و یا اردو را به خارج ببرند , به مشورت پرداختدر احزاب و در تبوك نیز با اصحاب به شور پرداخت .
علی هم مشورت می كرد , پیغمبر هم مشورتمی كرد . آنها نیازی به مشورتنداشتند ولی مشورت می كردند برای اینكه اولا دیگران یاد بگیرند , و ثانیا مشورت كردن شخصیت دادن به همراهان و پیروان است . آن رهبری كه مشورت نكرده - ولو صد در صد هم یقین داشته باشد - تصمیم می گیرد , اتباع او چه حس می كنند ؟ می گویند پس معلوم می شود ما حكم ابزار را داریم , ابزاری بی روح و بی جان . ولی وقتی خود آنها را در جریان گذاشتید , روشن كردید و در تصمیم شریك نمودید احساس شخصیت می كنند و در نتیجه بهتر پیروی می كنند .
و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوكل علی الله .
ای پیغمبر ! ولی كار مشورتت به آنجا نكشد كه مثل آدمهای دو دل باشی , قبل از اینكه تصمیم بگیری مشورت كن , ولی رهبر همین قدر كه تصمیم گرفت تصمیمش باید قاطع باشد . بعد از تصمیم یكی می گوید اگر اینجور بكنیم چطور است ؟ دیگری می گوید آنجور بكنیم چطور است؟ باید گفت : نه , دیگر تصمیم گرفتیم و كار تمام شد . قبل از تصمیم مشورت , بعد از تصمیم قاطعیت . همین قدر كه تصمیم گرفتی , به خدا توكل كن و كار خودت را شروع كن و از خدای متعال هم مدد بخواه .
نرمی و مهربانی پیغمبر , عفو و گذشتش , استغفارهایش برای اصحاب و بیتابی اش برای بخشش گناه امت, همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را , طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم و بی نظیر او در جمع اصحابش بود . قرآن كریم به این مطلب اشاره می كند آنجا كه می فرماید :
به موجب مهربانی ای كه خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان می دهی اگر تو درشتخو و سختدل می بودی از دورتپراكنده می شدند پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار كن و با آنها در كارها مشورت كن , هرگاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توكل كن و تردید به خود راه مده ( ۴ ) .
● نظم و انضباط
نظم و انضباط بر كارهایش حكمفرما بود اوقات خویش را تقسیم می كرد و به این عمل توصیه می نمود اصحابش تحت تاثیر نفوذ او دقیقا انضباط را رعایت می كردند برخی تصمیمات را لازم می شمرد آشكار نكند و نمی كرد , مبادا كه دشمن از آن آگاه گردد یارانش تصمیماتش را بدون چون و چرا به كار می بستند , مثلا فرمان می داد كه آماده باشید , فردا حركت كنیم , همه به طرفی كه او فرمان می داد همراهش روانه می شدند , بدون آنكه از مقصد نهایی آگاه باشند , در لحظات آخر آگاه می شدند گاه به عده ای دستور می داد كه به طرفی حركت كنند و نامه ای به فرمانده آنها می داد و می گفت : بعد از چند روز كه به فلان نقطه رسیدی نامه را باز كن و دستور را اجرا كن آنها چنین می كردند و پیش از رسیدن به آن نقطه نمی دانستند مقصد نهایی كجاست و برای چه ماموریتی می روند , و بدین ترتیب دشمن و جاسوسهای دشمن را بی خبر می گذاشت و احیانا آنها را غافلگیر می كرد .
. لغت ( سیره )را شاید از قرن اول و دوم هجری مسلمین به كار بردند . گواینكه در عمل , مورخین ما از عهده خوب بر نیامدند ولی لغت بسیار عالی انتخاب كردند . شاید قدیمترین سیره ها را ابن اسحاق نوشته كه بعد از او ابن هشام آن را به صورت یك كتاب درآورده است . و می گویند ابن اسحاق شیعه بوده و در حدود نیمه قرن دوم هجری می زیسته است .
. محجهٔ البیضاء , ج ۶ , ص ۴۴ .
. وسائل , ج ۱۲ , ص ۱۶ .
. فبما رحمهٔ من الله لنت لهم و لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوكل علی الله . ( آل عمران / ۱۵۹ ) .
. بحار الانوار , ج ۲۲ , ص ۱۰۷ .
. ظاهرا این قضیه مكرر اتفاق افتاده است . من آن موردی را كه یادمهست عرض می كنم .
۷ . یمن از آن جاهایی است كه مردمش بدون آنكه هیچگونه لشكركشی صورت گرفته باشد مسلمان شده اند .
. صحیح بخاری , ج ۵ , ص ۲۰۴ و افعال به صورتتثنیه است. ۹ - سوره شعراء آیه ۱۱۴ .
۰ - سوره انعام آیه ۵۲ .
۱ . بحارالانوار , ج ۱ , ص ۱۷۷ .
۲ . بحارالانوار , ج ۲ , ص ۹۷ و ۹۹ ( با اندكی اختلاف ) .
۳. بحارالانوار , ج ۱ , ص ۱۷۷ .
۴ . بقره , ۱۴۸ .
۵ . كحل البصر , محدث قمی , ص ۶۸ .
۶- زید بن حارثه قبل از اسلام غلام خدیجه بود . خدیجه او را به رسول اكرم بخشید, و رسول اكرم او را آزاد كرد .
۷ . سوره نور , آیه ۳۰
۸- سوره احزاب , آیه ۴۰ .
۹- او مردی از اهل یمامه بودكه به مدینه آمد و اسلام آورد و اسلامش خوب شد , یعنی معارف اسلام را فراگرفت و به تربیتاسلامی تربیتشد . اسم این مرد جویبر بود . مردی كه بود كوتاه قد , بد شكل , سیاه رنگ , فقیر و مستمند , و چون كسی را در مدینه نداشت , شبها در مسجد می خوابید و در حقیقت خانه ای جز مسجد نداشت , مدتی در مسجد بود , كم كم رفقایی مثل خودش پیدا كرد , یعنی عده ای دیگر از مسلمانان پیدا شدند كه آنها هم مثل جویبر , هم فقیر بودند و هم غریب , و به دستور رسول اكرم آنها نیز مانند جویبر موقتا شبها در مسجد بسر می بردند . تدریجا عده شان زیاد شد . از طرف خداوند دستور رسید مسجد باید پاكیزه باشد , جای خوابیدن نیست و حتی درهایی كه از خانه ها به سوی مسجد باز است به استثنای در خانه علی مرتضی و فاطمه زهرا همه درها بسته شود , رفت و آمدها از خانه ها به مسجد موقوف شود , فقط از درهای معمولی به مسجد رفت و آمد بشود كه احترام مسجد محفوظ بماند . رسول خدا دستور داد برای این عده بی خانه و فقیر سایبانی در گوشه ای بزنند , و زدند و آنها در زیر آن سقف بسر می بردند و آنجا صفه خوانده می شد و آنها هم به اصحاب صفه معروف شدند.
۰ . كافی , ج ۵ , ص ۳۴۰ - ۳۴۱ .
۱ . البته این مطلبفی حد ذاته مانعی ندارد . به خاطر پیغمبر ممكن است دنیا زیر و رو بشود . اینها مسئله مهمی نیست .
۲ . سوره نحل , آیه . ۱۲۵ به راه پروردگارت با حكمت ( دلائل عقلی ) و اندرز نیكو دعوت كن و با بهترین روش با آنان به بحث و مجادله پرداز .
۳ به هدفها بپرداز و وسائل را رها كن .
۴- تحف العقول ص ۳۴ و سیره ابن هشام ج ۲ ص ۴۱۴ .
۵- سنن ابی داودج ۲ ص ۶۲۴ .
۶- سفینهٔ البحار مادهٔ ( سلم) .
۷- سنن ابی داودج ۲ ص ۶۲۵ .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست