یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

اقدامات پیامبر اكرم ص


اقدامات پیامبر اكرم ص

در دوران جاهلیت با گروهی كه آنها نیز از ظلم و ستم رنج می بردند برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران همپیمان شد این پیمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصیتهای مهم مكه بسته شد و به نام حلف الفضول نامیده شد

● سیره پیامبر اكرم(ص)

ابتدا لغت سیره را معنی بكنم كه تا این لغت را معنی نكنم نمی توانم سیره پیغمبر را تفسیر بكنم . سیره در زبان عربی از ماده سیر است . ( ۱ ) سیر یعنی حركت, رفتن , راه رفتن سیره یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعلهٔ است و فعله در زبان عربی دلالت می كند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبك و نوع نشستن , و این نكته دقیقی است . سیر یعنی رفتن , رفتار , ولی سیره یعنی نوع و سبك رفتار . آنچه مهم است شناختن سبك رفتار پیغمبر است. آنها كه سیره نوشته اند رفتار پیغمبر را نوشته اند . این كتابهایی كه ما به نام سیره داریم سیر است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره , اسمش سیره هستولی واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبك پیغمبر در رفتار . نه اسلوب رفتار پیغمبر , نه متد پیغمبر خیلی از مردم در تفكرشان اصلا سبك و منطق ندارند , یك دفعه به نقل استناد می كند , یك دفعه به عقل استناد می كند , یك دفعه حسی می شود , یك دفعه عقلی می شود . اینها مادون منطقند . من به مادون منطق ها كار ندارم . در رفتار هم اكثریت قریب به اتفاق مردم سبك ندارند . به ما اگر بگویند سبكت را در رفتار بگو , سیره خودت را بیان كن , روشت را بیان كن , تو در حل مشكلات زندگی چه روشی داری ؟ پاسخی نداریم . هر كسی برای خودش در زندگی هدف دارد , هدفش هر چه می خواهد باشد , یكی هدفش عالی است , یكی هدفش پست است , یكی هدفش خداست, یكی هدفش دنیاست . بالاخره انسانها هدف دارند . بعضی افراد برای هدف خودشان اصلا سبك ندارند , روش انتخاب نكرده اند , روش سرشان نمی شود , ولی قلیلی از مردم اینجورند و الا اكثریت مردم دون منطقند , دون سبكند , دون روشند , به اصطلاح هرج و مرج بر اعمالشان حكمفرماست و همج رعاع هستند.

سیره پیغمبر یعنی سبك پیغمبر , متودی كه پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به كار می برد . بحثما در مقاصد پیغمبر نیست , مقاصد پیغمبر عجالتا برای ما محرز است . بحثما در سبكپیغمبر است , در روشی كه پیغمبر به كار می برد برای هدف و مقصد خودش . مثلا پیغمبر تبلیغ می كرد . روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود ؟ سبك تبلیغی پیغمبر چه سبكی بود ؟ پیغمبر در همان حال كه مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می كرد , یكرهبر سیاسی بود برای جامعه خودش از وقتی كه آمد به مدینه , جامعه تشكیل داد , حكومت تشكیل داد , خودش رهبر جامعه بود . سبك و متود رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متودی بود ؟ پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می كرد . سبكقضاوتش چه سبكی بود ؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت , زنان متعدد داشت , فرزندان داشت . سبك پیغمبر در ( زن داری( چگونه بود ؟ سبك پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود ؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت . سبك و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود ؟ ودهها سبك دیگر در قسمتهای مختلف دیگر . مادر اینجا به گوشه ایی ازاقدامات پیغمبر اشاره می نمایم .

● مبارزه با ظلم

در دوران جاهلیت با گروهی كه آنها نیز از ظلم و ستم رنج می بردند برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران همپیمان شد این پیمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصیتهای مهم مكه بسته شد و به نام ( حلف الفضول( نامیده شد . او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد می كرد و می گفت حاضر نیستم آن پیمان بشكند و اكنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شركت كنم .

● تنفر از بیكاری

از بیكاری و بطالتمتنفر بود , می گفت :( خدایا ! از كسالتو بی نشاطی , از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می برم( مسلمانان را به كار كردن تشویق می كرد و می گفت : ( عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین جزء آن كسب حلال است

● رفتار با بردگان

نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود به مردم می گفت : اینها برادران شمایند , از هر غذا كه می خورید به آنها بخوارنید و از هر نوع جامه كه می پوشید آنها را بپوشانید , كار طاقت فرسا به آنها تحمیل مكنید , خودتان در كارها به آنها كمك كنید می گفت : آنها را به عنوان ( بنده( و یا كنیز ( كه مملوكیترا می رساند ) خطاب نكنید , زیرا همه مملوك خداییم و مالك حقیقی خداست , بلكه آنها را به عنوان ( فتی( ( جوانمرد ) یا ( فتاهٔ( ( جوانزن ) خطاب كنید .

در شریعت اسلام تمام تسهیلات ممكن برای آزادی بردگان كه منتهی به آزادی كلی آنها می شد فراهم شد او شغل ( نخاسی(یعنی برده فروشی را بدترین شغلها می دانست و می گفت: بدترین مردم نزد خدا آدم فروشان اند .

● نظافت و بوی خوش

به نظافت و بوی خوش علاقه شدید داشت , هم خودش رعایت می كرد و هم به دیگران دستور می داد به یاران و پیروان خود تاكید می نمود كه تن و خانه خویش را پاكیزه و خوشبو نگه دارند بخصوص روزهای جمعه وادارشان می كرد غسل كنند و خود را معطر سازند كه بوی بد از آنها استشمام نشود , آنگاه در نماز جمعه حضور یابند .

● برخورد و معاشرت

در معاشرت با مردم , مهربان و گشاده رو بود در سلام به همه حتی كودكان و بردگان پیشی می گرفت پای خود را جلوی هیچ كس دراز نمی كرد و در حضور كسی تكیه نمی نمود غالبا دو زانو می نشست در مجالس , دایره وار می نشست تا مجلس , بالا و پایینی نداشته باشد و همه جایگاه مساوی داشته باشند از اصحابش تفقد می كرد , اگر سه روز یكی از اصحاب را نمی دید سراغش را می گرفت , اگر مریض بود عیادت می كرد و اگر گرفتاری داشت كمكش می نمود در مجالس , تنها به یك فرد نگاه نمی كرد و یك فرد را طرف خطاب قرار نمی داد , بلكه نگاه های خود را در میان جمع تقسیم می كرد از اینكه بنشیند و دیگران خدمت كنند تنفر داشت , از جا بر می خاست و در كارها شركت می كرد می گفت : خداوند كراهت دارد كه بنده را ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده است .

● زهد و ساده زیستی

زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود ساده غذا می خورد , ساده لباس می پوشید و ساده حركت می كرد زیراندازش غالبا حصیر بود , بر روی زمین می نشست , با دست خود از بز شیر می دوشید و بر مركب بی زین و پالان سوار می شد و از اینكه كسی در ركابش حركت كند به شدت جلوگیری می كرد قوت غالبش نان جوین و خرما بود كفش و جامه اش را با دست خویش وصله می كرد در عین سادگی طرفدار فلسفه فقر نبود , مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راه های مشروع لازم می شمرد , می گفت :

نعم المال الصالح للرجل الصالح (۲ ) .

چه نیكوست ثروتی كه از راه مشروع به دست آید برای آدمی كه شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف كند .

و هم می فرمود :

نعم العون علی تقوی الله الغنی ( ۳ ) .

مال و ثروت كمك خوبی است برای تقوا .

داشت كه در مجالس گرد و حلقه به دور هم بنشینند , مجلس بالا و پایین نداشته باشد , دستور می داد و تأكید می كرد كه هر وقت وارد مجلس می شوید هرجا كه خالی است همانجا بنشینید , یك نقطه معین را جای خودتان حساب نكنید و به آن نقطه فشار نیاورید , اگر خودش وارد مجلسی می شد خوشش نمیآمد كه جلوی پایش بلند شوند , و گاهی اگر بلند می شدند مانع می شد و مردم را امر می كرد كه قرار بگیرند و و می گفتند این , سنت اعاجم است , سنت ایرانیهاست . و نیز می فرمود هر كس كه وارد شد , در جایی كه خالی است بنشیند , نه اینكه افراد مجبور باشند جای خالی بكنند تا كسی بالا بنشیند . اسلام چنین چیزی ندارد . یكی از مسلمانان فقیر و ژنده پوش وارد شد , كنار آن شخص كه به اصطلاح اشراف بود , جائی خالی بود . آن مرد , همانجا نشست. همینكه نشست , او روی عادت جاهلیت فورا خودش را جمع كرد و كنار كشید . رسول اكرم متوجه شد , رو كرد به او كه چرا چنین كاری كردی ؟ ! ترسیدی كه چیزی از ثروتت به او بچسبد ؟ نه یا رسول الله . ترسیدی چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟ نه یا رسول الله . پس چرا چنین كردی ؟ اشتباه كردم , غلط كردم , به جریمه اینكه چنین اشتباهی مرتكب شدم الان در مجلس شما , نیمی از دارائی خودم را به همین برادر مسلمانم بخشیدم . به آن برادر مؤمن گفتند خوب پس حالا آن را تحویل بگیر , گفت نمی گیرم , گفتند تو كه نداری , چرا نمی گیری ؟ گفت من برای اینكه می ترسم بگیرم و روزی دماغی مثل دماغ این شخص پیدا بكنم .

● اراده و استقامت

اراده و استقامتش بی نظیر بود , از او به یارانش سرایت كرده بود دوره بیست و سه ساله بعثتش یكسره درس اراده و استقامت است او در تاریخ زندگی اش مكرر در شرایطی قرار گرفت كه امیدها از همه جا قطع می شد , ولی او یك لحظه تصور شكست را در مخیله اش راه نداد , ایمان نیرومندش به موفقیت یك لحظه متزلزل نشد .

● رهبری و مدیریت و مشورت

با اینكه فرمانش میان اصحاببی درنگ اجرا می شد و آنها مكرر می گفتند چون به تو ایمان قاطع داریم , اگر فرمان دهی كه خود را در دریا غرق كنیم و یا در آتش بیفكنیم می كنیم , او هرگز به روش مستبدان رفتار نمی كرد در كارهایی كه از طرف خدا دستور نرسیده بود , با اصحاب مشورت می كرد و نظر آنها را محرم می شمرد و از این راه به آنها شخصیتمی داد در بدر مساله اقدام به جنگ , همچنین تعیین محل اردوگاه و نحوه رفتار با اسرای جنگی را به شور گذاشت . در احد نیز راجع به اینكه شهر مدینه را اردوگاه قرار دهند و یا اردو را به خارج ببرند , به مشورت پرداختدر احزاب و در تبوك نیز با اصحاب به شور پرداخت .

علی هم مشورت می كرد , پیغمبر هم مشورتمی كرد . آنها نیازی به مشورتنداشتند ولی مشورت می كردند برای اینكه اولا دیگران یاد بگیرند , و ثانیا مشورت كردن شخصیت دادن به همراهان و پیروان است . آن رهبری كه مشورت نكرده - ولو صد در صد هم یقین داشته باشد - تصمیم می گیرد , اتباع او چه حس می كنند ؟ می گویند پس معلوم می شود ما حكم ابزار را داریم , ابزاری بی روح و بی جان . ولی وقتی خود آنها را در جریان گذاشتید , روشن كردید و در تصمیم شریك نمودید احساس شخصیت می كنند و در نتیجه بهتر پیروی می كنند .

و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوكل علی الله .

ای پیغمبر ! ولی كار مشورتت به آنجا نكشد كه مثل آدمهای دو دل باشی , قبل از اینكه تصمیم بگیری مشورت كن , ولی رهبر همین قدر كه تصمیم گرفت تصمیمش باید قاطع باشد . بعد از تصمیم یكی می گوید اگر اینجور بكنیم چطور است ؟ دیگری می گوید آنجور بكنیم چطور است؟ باید گفت : نه , دیگر تصمیم گرفتیم و كار تمام شد . قبل از تصمیم مشورت , بعد از تصمیم قاطعیت . همین قدر كه تصمیم گرفتی , به خدا توكل كن و كار خودت را شروع كن و از خدای متعال هم مدد بخواه .

نرمی و مهربانی پیغمبر , عفو و گذشتش , استغفارهایش برای اصحاب و بیتابی اش برای بخشش گناه امت, همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را , طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم و بی نظیر او در جمع اصحابش بود . قرآن كریم به این مطلب اشاره می كند آنجا كه می فرماید :

به موجب مهربانی ای كه خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان می دهی اگر تو درشتخو و سختدل می بودی از دورتپراكنده می شدند پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار كن و با آنها در كارها مشورت كن , هرگاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توكل كن و تردید به خود راه مده ( ۴ ) .

● نظم و انضباط

نظم و انضباط بر كارهایش حكمفرما بود اوقات خویش را تقسیم می كرد و به این عمل توصیه می نمود اصحابش تحت تاثیر نفوذ او دقیقا انضباط را رعایت می كردند برخی تصمیمات را لازم می شمرد آشكار نكند و نمی كرد , مبادا كه دشمن از آن آگاه گردد یارانش تصمیماتش را بدون چون و چرا به كار می بستند , مثلا فرمان می داد كه آماده باشید , فردا حركت كنیم , همه به طرفی كه او فرمان می داد همراهش روانه می شدند , بدون آنكه از مقصد نهایی آگاه باشند , در لحظات آخر آگاه می شدند گاه به عده ای دستور می داد كه به طرفی حركت كنند و نامه ای به فرمانده آنها می داد و می گفت : بعد از چند روز كه به فلان نقطه رسیدی نامه را باز كن و دستور را اجرا كن آنها چنین می كردند و پیش از رسیدن به آن نقطه نمی دانستند مقصد نهایی كجاست و برای چه ماموریتی می روند , و بدین ترتیب دشمن و جاسوسهای دشمن را بی خبر می گذاشت و احیانا آنها را غافلگیر می كرد .

. لغت ( سیره )را شاید از قرن اول و دوم هجری مسلمین به كار بردند . گواینكه در عمل , مورخین ما از عهده خوب بر نیامدند ولی لغت بسیار عالی انتخاب كردند . شاید قدیمترین سیره ها را ابن اسحاق نوشته كه بعد از او ابن هشام آن را به صورت یك كتاب درآورده است . و می گویند ابن اسحاق شیعه بوده و در حدود نیمه قرن دوم هجری می زیسته است .

. محجهٔ البیضاء , ج ۶ , ص ۴۴ .

. وسائل , ج ۱۲ , ص ۱۶ .

. فبما رحمهٔ من الله لنت لهم و لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوكل علی الله . ( آل عمران / ۱۵۹ ) .

. بحار الانوار , ج ۲۲ , ص ۱۰۷ .

. ظاهرا این قضیه مكرر اتفاق افتاده است . من آن موردی را كه یادمهست عرض می كنم .

۷ . یمن از آن جاهایی است كه مردمش بدون آنكه هیچگونه لشكركشی صورت گرفته باشد مسلمان شده اند .

. صحیح بخاری , ج ۵ , ص ۲۰۴ و افعال به صورتتثنیه است. ۹ - سوره شعراء آیه ۱۱۴ .

۰ - سوره انعام آیه ۵۲ .

۱ . بحارالانوار , ج ۱ , ص ۱۷۷ .

۲ . بحارالانوار , ج ۲ , ص ۹۷ و ۹۹ ( با اندكی اختلاف ) .

۳. بحارالانوار , ج ۱ , ص ۱۷۷ .

۴ . بقره , ۱۴۸ .

۵ . كحل البصر , محدث قمی , ص ۶۸ .

۶- زید بن حارثه قبل از اسلام غلام خدیجه بود . خدیجه او را به رسول اكرم بخشید, و رسول اكرم او را آزاد كرد .

۷ . سوره نور , آیه ۳۰

۸- سوره احزاب , آیه ۴۰ .

۹- او مردی از اهل یمامه بودكه به مدینه آمد و اسلام آورد و اسلامش خوب شد , یعنی معارف اسلام را فراگرفت و به تربیتاسلامی تربیتشد . اسم این مرد جویبر بود . مردی كه بود كوتاه قد , بد شكل , سیاه رنگ , فقیر و مستمند , و چون كسی را در مدینه نداشت , شبها در مسجد می خوابید و در حقیقت خانه ای جز مسجد نداشت , مدتی در مسجد بود , كم كم رفقایی مثل خودش پیدا كرد , یعنی عده ای دیگر از مسلمانان پیدا شدند كه آنها هم مثل جویبر , هم فقیر بودند و هم غریب , و به دستور رسول اكرم آنها نیز مانند جویبر موقتا شبها در مسجد بسر می بردند . تدریجا عده شان زیاد شد . از طرف خداوند دستور رسید مسجد باید پاكیزه باشد , جای خوابیدن نیست و حتی درهایی كه از خانه ها به سوی مسجد باز است به استثنای در خانه علی مرتضی و فاطمه زهرا همه درها بسته شود , رفت و آمدها از خانه ها به مسجد موقوف شود , فقط از درهای معمولی به مسجد رفت و آمد بشود كه احترام مسجد محفوظ بماند . رسول خدا دستور داد برای این عده بی خانه و فقیر سایبانی در گوشه ای بزنند , و زدند و آنها در زیر آن سقف بسر می بردند و آنجا صفه خوانده می شد و آنها هم به اصحاب صفه معروف شدند.

۰ . كافی , ج ۵ , ص ۳۴۰ - ۳۴۱ .

۱ . البته این مطلبفی حد ذاته مانعی ندارد . به خاطر پیغمبر ممكن است دنیا زیر و رو بشود . اینها مسئله مهمی نیست .

۲ . سوره نحل , آیه . ۱۲۵ به راه پروردگارت با حكمت ( دلائل عقلی ) و اندرز نیكو دعوت كن و با بهترین روش با آنان به بحث و مجادله پرداز .

۳ به هدفها بپرداز و وسائل را رها كن .

۴- تحف العقول ص ۳۴ و سیره ابن هشام ج ۲ ص ۴۱۴ .

۵- سنن ابی داودج ۲ ص ۶۲۴ .

۶- سفینهٔ البحار مادهٔ ( سلم) .

۷- سنن ابی داودج ۲ ص ۶۲۵ .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.