سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

از بغداد به نیشابور


از بغداد به نیشابور

ابوحامد محمدبن احمد غزالی در سال ۴۵۰ هـ ق در شهر طوس خراسان متولد شد عصر غزالی, عصر اوج منازعات و تعارضات عقیدتی, اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام بوده است, یعنی نیمه دوم قرن پنجم هجری قمری كه جهان اسلام شاهد لشكركشی های تركان سلجوقی و ضعف مفرط خلفای عباسی بغداد و نیز یك نوع واكنش شدید و افراطی نسبت به عقلگرایی ابن سینا و كلام معتزلی بوده است

ابوحامد محمدبن احمد غزالی در سال ۴۵۰ هـ .ق در شهر طوس خراسان متولد شد. عصر غزالی، عصر اوج منازعات و تعارضات عقیدتی، اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام بوده است، یعنی نیمه دوم قرن پنجم هجری قمری كه جهان اسلام شاهد لشكركشی های تركان سلجوقی و ضعف مفرط خلفای عباسی بغداد و نیز یك نوع واكنش شدید و افراطی نسبت به عقلگرایی ابن سینا و كلام معتزلی بوده است. همچنین در این عصر، جنگ های صلیبی با مسیحیان نیز آغاز می شود كه این وقایع به حدی تأثیرگذار بوده اند كه شاید قرون بعدی و تحولات آن به نوعی ریشه در همین نیم قرن سرنوشت ساز داشته است.

در این عصر بود كه نظام الملك- وزیر مشهور سلجوقی- مدارس نظامیه بغداد را تأسیس نمود و ابوحامد محمد غزالی به همراه یگانه برادرش، احمد غزالی و پس از مرگ استاد نامدارشان- امام الحرمین جوینی- در سال ۴۷۸ هـ .ق به بغداد رفت و با موفقیت به كار فكری اشتغال ورزید و سخت مورد توجه و اقبال دانش پژوهان واقع شد. غزالی در سال ۴۸۴ هـ .ق در مدرسه نظامیه بغداد به درجه استادی نائل شد و در بغداد محیط بسیار مناسبی برای شكوفایی خود یافت و در آنجا دانش فلسفی و فقهی خود را به كمال رسانید و حلقه درس او هر روز بیشتر گسترش یافت و فتاوی شرعی او مشهور شد. از این دوره حیات غزالی دو اثر مهم به جا مانده است: نخست كتاب «مقاصد الفلاسفه» است كه غزالی با استادی؛ آراء حكمای مشاء مانند ابونصر فارابی و ابن سینا را در این كتاب تشریح كرده است اما هدف او از این كار این بود كه بعدها آراء آنها را مورد تردید و انكار جدی قرار دهد. كتاب مقاصد الفلاسفه در سال ۱۱۴۵ میلادی در شهر طلیطله توسط «گوندی سالینوس» به زبان لاتین نیز ترجمه شد.

غزالی در مدت اقامت در بغداد ناگهان در تمام معتقدات دینی و همه معارف حسی و عقلی خود به شك افتاد ولی این شك تنها دو ماه طول كشید و پس از آن بود كه غزالی به تحقیقی گسترده در فقه و كلام و فلسفه پرداخت و در این علوم یگانه زمان خود شد. اما آنچه سبب شهرت غزالی در طول تاریخ گشته است، عقاید فلسفی و كتاب «مقاصد الفلاسفه» او نیست. او عقاید فیلسوفان را مایه بدعت در دین و گمراهی انسان و انحراف او از صراط مستقیم می دانست و پس از سه سال مطالعه شبانه روزی فلسفه و آگاهی از عقاید فیلسوفان- به ویژه مشائیان- دست به نوشتن كتابی زد كه بی تردید یكی از مؤثرترین آثار در روند جریان فكری و عقیدتی عالم اسلام به شمار می آید: «تهافت الفلاسفه» یا «تناقض گویی های فیلسوفان». غزالی در این كتاب، آشكارا به خصومت و عناد با عقل محض فلسفی پرداخته است و نوك پیكان حملات خود را بیشتر متوجه فیلسوفان بزرگ عالم اسلام- ابن سینا- كرده است. البته قابل ذكر است كه مخالفت و مقابله با فلسفه قبل از غزالی نیز سابقه داشته و شماری از متكلمان- به ویژه اشاعره- و فقها و اصحاب شریعت نیز مخالفت خود را با عقل فلسفی ابراز نموده اند. «یحیی نحوی اسكندرانی»- كه در ابتدا یك اسقف مسیحی بود و سپس به خاطر تفكر در عقیده تثلیث از مسیحیت برگشت و به دین مبین اسلام مشرف شد- همان كسی است كه در دشمنی با فلاسفه بیشترین تأثیر را در اندیشه غزالی داشته است. اما كتاب تهافت الفلاسفه غزالی در تاریخ فكری اسلام بیشترین تأثیر را در تحدید و مبارزه با فلسفه داشته است.

در تكوین روحیه ضدفلسفی غزالی می توان به اعتقادات جزمی و تعصب آمیز خواجه نظام الملك- بانی نظامیه بغداد- نیز اشاره كرد. خواجه نظام، فقیهی شافعی و متكلمی اشعری بود و اساساً هدف او از تأسیس مدارس نظامیه، تحكیم مذهب فقهی شافعی و ترویج كلام اشعری بوده است كه در رسیدن به این اهداف نیز كاملاً موفق بود و ثمره فوری این اقدامات را می توان در كتاب «تهافت الفلاسفه» غزالی شاهد بود. تأثیر این كتاب در جهان اسلام- به ویژه اهل سنت- بسیار بسیار چشمگیر بوده است. غزالی در این كتاب بیست مسأله مهم را طرح كرده و نظرات فلاسفه را در آن موارد مردود دانسته است. در مورد هفده مساله از آن بیست مساله موضعی نسبتاً ملایم در پیش گرفته و اعتقاد فیلسوفان را در این موارد بیشتر شبیه به عقاید معتزله و یا سایر فرق دانسته است، اما او در سه مسأله موضع بسیار شدید و سخت اتخاذ نموده و فیلسوفان را به علت اعتقاداتشان در این سه مورد تكفیر نموده است. این سه مسأله عبارتند از:

۱- اعتقاد به قدم زمانی عالم ۲- انكار علم خداوند به جزئیات ۳- انكار معاد جسمانی.

غزالی مصرانه معتقد است كه نظر فیلسوفان در این سه مساله بر خلاف شرع و آئین مقدس اسلام است و قائل به آن، محكوم به كفر است.

باید ذكر كرد كه غزالی پیش از هر چیز یك فقیه و یك متكلم اشعری است و شاید مخالفت او با عقل فلسفی از این امر نیز ناشی شده باشد.

پس از این تألیفات، ناگهان غزالی دچار یك تحول روحی بسیار شدید شد و در سال ۴۸۸ هـ .ق، مدرسه و بغداد و زن و فرزند را رها كرد و سالك طریقت تصوف شد. او در جست وجوی یك یقین كامل- برای رهایی از شك- به عنوان ضامن حقیقت بود. غزالی به مدت ده سال به دمشق و بیت المقدس، اسكندریه، قاهره، مكه و مدینه رفت و تمام اوقات خود را صرف تأمل و مراقبه و ریاضت های صوفیانه كرد.

او در این ده سال دست به تألیف مشهورترین كتاب های خود زد كه می توان از آنها به كتاب «احیاء علوم دین»، «المنقذمن الضلال» و «كیمیای سعادت» اشاره نمود. غزالی در بین اندیشمندان اسلامی بیش از همه تألیف و تصنیف داشته است كه در رشته های منطق، فلسفه، مواعظ، تصوف، تفسیر اخلاق، ادب و كلام و فقه، صاحب آثاری چند است.

آنچه در وهله اول در حیات غزالی نظر ما را به خود جلب می نماید شیفتگی و كوشش او برای وصول به یقین است. معرفت در نظر او تنها در حسّیات و بدیهیات و ضروریات است اما او همین بدیهیات و حسیات و ضروریات را نیز به محك نقد می زند تا ببیند كه آیا آنها نیز می توانند مورد شك و تردید واقع شوند یا نه. او در كتاب «المنقذمن الضلال» از این شك بسیار سخن گفته است تا جایی كه بعضی این كتاب را با «تأملات» دكارت مقایسه می كنند. او در این كتاب می نویسد: «عطش ادراك حقایق امور عادت من بود و از آغاز جوانی چنان كه گویی غریزه و فطرت من است و به اختیار من نیست در وجود من نهاده شده بود، تا رشته تقلید گسست و عقاید موروث از همان سن كودكی درهم شكست.» (المنقذمن الضلال، ص۹)

البته باید توجه داشت كه شك غزالی مثل شك دكارت نیست؛ زیرا غزالی در همه چیز شك كرده اما دكارت در همه چیز «فرض شك» كرده است. دكارت در شك خود به حقیقتی رسید كه دیگر در آن نمی توان شك كرد و آن وجود خودش بود، زیرا او «فكر می كرد» و فكر كردن از كسی كه موجود نباشد ساخته نیست. دكارت معارف خود را بر این بنیان تردیدناپذیر بنا می كند ولی نجات غزالی از شك شدید خود به واسطه اقامه دلیل و برهان نیست، بلكه به خاطر نوری است كه خدای تعالی در دل او افكنده است. نوری كه خداوند در دل او افكنده بود موهبتی است خدایی كه جز كسی كه آینه قلبش صفا یافته بدان دست نخواهد یافت. غزالی در كتاب «احیاءالعلوم الدین» كسی را شایسته این تجلی می داند كه به راه زیبای تصوف گام نهاده باشد. او در «المنقذمن الضلال» می نویسد: «طی راه تصوف فقط به علم و عمل میسر می شود. حامل علم گذشتن از هواهای نفس و پاك شدن آدمی از صفات ناپسند و اخلاق نكوهیده است تا به درجه تخلیه قلب از غیر خدا نائل آید و به ذكر خدا متجلی گردد.» (المنقذمن الضلال، ص ۱۲)

همچنین در «جواهرالقرآن» می گوید: «خدا ما را از لغزش های نفس دور داشت و از ورطه های آن نجات بخشید.» (جواهرالقرآن، ص ۴۴)

غزالی پس از این كه از مرض شك رهایی یافت- كه این رهایی را از فضل خدا می داند- به تفحص در مذاهب گوناگون پرداخت و جویندگان حقیقت را در چهار قسم منحصر كرد: متكلمان، باطنیه، فلاسفه، صوفیه.

نتیجه علومی كه تحصیل كرده و راه هایی كه در تحقیق علوم شرعی و عقلی پیموده بود، یافتن ایمانی یقینی به ذات یگانه باری تعالی و نبوت و روز رستاخیز بود. او در مدت ده سال تصوف و سفرهای مختلف، مسایل بسیاری را كشف كرد و به رموز بی شماری آگاه شد. او در «المنقذمن الضلال» می نویسد: «صوفیه اختصاصاً سالكان راه خدایند و سیرتشان بهترین سیرتهاست و طریقت آنها درست ترین طریقت ها و اخلاقشان پاك ترین اخلاق ها. اگر عقل عقلا و حكمت حكما و علم علمایی كه بر اسرار شرع واقفند گرد آید تا چیزی از سرّ و اخلاق ایشان را به صورت دیگری درآورد كه نیكوتر از آن باشد كه آنها درآورده اند، نتواند. زیرا همه حركات و سكنات و ظاهر و باطنشان از پرتو مشكات نبوت مقتبس است و در همه روی زمین نوری كه بتوان از آن روشنی گرفت جز نور نبوت نیست.» (المنقذمن الضلال، ص ۳۸)

مسلم است كه بحران روحی غزالی در بغداد پایان یك مرحله از مراحل حیات و آغاز مرحله تازه ای است و این مرحله را در تاریخ فكر اسلامی اثری عمیق است؛ بدین معنی كه تصوف و حیات روحی و باطنی را در اسلام به محلی شامخ برد و در كنار فقه كه متمسك به حرف و سخن و مستند به احكام عقلی بود برای تصوف نیز جایی گشود، تا آنجا كه باید گفت به جای فقه و كلام دو علم دیگر آورد ارجمندتر از آنها و نزدیك تر به حق و آن دو یكی علم معاملت بود و دیگری مكاشفت. غزالی مشاهده كرد كه در عهد او دین در جدال فقها و كشمكش های متكلمان غرقه گشته و خطری كه آن را تهدید می كند دو چیز است؛ یكی جدل كلامی و دیگری تعریفات پیچیده فقهی و این دو از دشمنان سرسخت دیانت قلبی و نفسی به شمارند. غزالی خواست كه به دفاع از دین برخیزد و از آن برای نفوس غذایی گوارا بسازد و این كار جز به پرورش شعور دینی میسر نیست؛ بدین طریق كه به جای پرداختن به روش های جدلی و كلامی میان آدمی و قلبش رابطه ای برقرار كند. هرچند باید ذكر شود كه غزالی با پاره ای از صوفیه كه اعمال و آداب دینی را نفی می كردند مخالفت ورزیده است و معتقد است كه آداب دینی را برای رسیدن به كمال باید انجام داد و این آداب تنها به ظاهر نیست. او در این باره در «احیاء علوم دین» می گوید: «آداب دین به فهم دقایق معانی حقه آنها در خشوع و اخلاص و نیت است» (احیاء علوم دین ص ۱۱۱).

او درباره طهارت نیز می نویسد: «طهارت تنها نظافت بدن نیست بدین طریق كه آب بر بدن ریزند در حالی كه اندرون آكنده از ناپاكی ها باشد، بلكه طهارت را چهار مرحله است: تطهیر ظاهر از خبائث و كثافات، تطهیر جوارح از جرائم و آنام، تطهیر قلب از اخلاق مذمومه و رذایل و تطهیر سرّ از ماسوی الله» (همانجا، ص ۱۱۱)

او معتقد است كه نماز آن نیست كه زبان چیزهایی بگوید و جسم به ركوع و سجود و قیام خم و راست شود، بلكه نماز فهم معانی و صیقل یافتن دل و تجدید ذكر خدا و رسوخ ایمان و حضور قلب است.

نظریه ای كه غزالی درباره عبادات ابراز داشته او را «زنده كننده علوم دین» گردانیده، تا آنجا كه گفته اند: «كاد الاحیاء ان یكون قرآناً»

فاطمه هاشمی

منابع و مآخذ:

۱- الفاخوری، حنا/ الجر، خلیل، «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، علمی فرهنگی، چ ۵ ، ۱۳۷۷.

۲- ابراهیمی دینانی، غلامحسین/ «ماجرای فكر فلسفی در جهان اسلام» ۳ جلد تهران، طرح نو، چ ،۲ ۱۳۷۹

۳- كوربن، هانری «تاریخ فلسفه اسلامی»/ ترجمه: سیدجواد طباطبایی. تهران، كویر، چ ۳ ، ۱۳۸۰

۴- ابوحامد غزالی، «الاقتصاد فی الاعتقاد»، آنكارا، ۱۹۸۵.

۵- عبدالرزاق، مصطفی، «تمهید لتاریخ الفلسفه الاسلامیه» قاهره، چ ۲ ، ۱۴۱۲ هـ .ق/ ۱۴۱۲

۶- دبور، ت.ج، «تاریخ فلسفه در اسلام»، ترجمه عباس شوقی، تهران، عطایی، ۱۳۶۲.

۷- غزالی، محمد، «مقاصد الفلاسفه» ترجمه محمد خزائلی، امیركبیر ۱۳۶۲.



همچنین مشاهده کنید